eitaa logo
رسپینا
1.2هزار دنبال‌کننده
934 عکس
243 ویدیو
0 فایل
🌺زمانیان هستم؛ مدیر مسئول کارگاه هنری رسپینا🌺 🍃 خوش آمدید🍃 ارتباط با ادمین: @H1o3p5e7 اینستاگرام: Instagram.com/Raspina_hope
مشاهده در ایتا
دانلود
. . موجودی مابقی طرح‌ها تموم شده🚫 . .
🌸🌸🌸 چادر نماز سایز نوجوان هم موجوده👌🏻. . .
راستی... از مانتو کودری نخ‌مون هم فقط سایز ۳۸_۴۰ موجوده بسیار سبک، لطیف، خنک قیمت با ارادت: ۶۳۰،۰۰۰ @Raspina_hope
. نظام رشتچی را در خواب دیدند و از او پرسیدند: «چه چیز به درد عالم آخرت می‌خورد؟» گفت: «دو چیز: یکی (صلوات الله علیه) و یکی هم .» پرسیدند: «حالت چطور است؟» شعری خواند و جواب داد: شکر خدا را که در پناه حسینم گیتی از این خوب‌تر پناه ندارد ♡♡♡♡🍀♡♡♡♡. . خب! اومدیم با اولین لباس نخی مخصوص ماه محرم👌🏻. . این بودن یه گزینه‌ی بسیاااار مهمه! چه برای تمام فصول سال که بدن رو به همراه داره، چه فصل گرما! معرفی می‌کنیم: لباس بلند ماه محرم جنسش: لینن نخ تُرک قدش: ۱۳۰ سانت جلوی لباس تا زیر سینه دگمه خورده(مناسب برای شیردهی) آبرفت پارچه گرفته شده👌🏻. سایزبندی‌ها: از ۳۸ تا ۵۲ قیمت با ارادت: ۱،۲۰۰،۰۰۰ @Raspina_hope
39.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. سلااااام از روزهای شلوغ! جزئیات و توضیحاتِ لباس مشکی محرم‌مون👌🏻 @Raspina_hope
رسپینا
🍀🍀🍀 می‌بینم که شومیز شیک و قشنگ‌هامون داره یکی‌یکی می‌رسه دست‌تون و پیام رضایت‌هاتون هم رسید به ما🌸 منتظر پیام مابقی عزیزان هستیم، هرکس نرسیده سفارشش، ان‌شاءالله تا فردا برسه. همه‌شون با پست ویژه فرستاده شدن👌🏻 @Raspina_hope
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🕊🕊 هنوز باورم نیست که رفته‌ای، مرغ دلم رو پرواز می‌دم صحن آزادی، اومدم ایوون طلا، به طرف در کوچیکه‌ی سمت چپ... دست می‌کشم و می‌بوسم، و مثل همیشه زیر لب می‌خونم: رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا وارد می‌شم، عطر حرم همه‌ی فضا رو گرفته، همین طور به کاشی‌ها و سنگ‌های دیوار دست می‌کشم و‌ می‌بوسم و میام جلو... سعی می‌کنم جوری بایستم که قلبم سمت مرکز ضریح باشه؛ عجیب احساس خنکی و آرامش می‌کنم؛ یعنی آب کوثر هم شبیه خنکای همین نسیمِ از سمت ضریح به قلبمه؟ سلام می‌دم، هر بار یه اسمی صدا می‌زنم: السلام‌علیک یا علی‌بن‌موسی‌‌الرضاالمرتضی، السلام علیک یا شمس‌الشموس، السلام علیک یا غریب‌الغربا... یه چیزی... این‌"یا غریب‌الغربا" رو تقریبا همیشه می‌گم، هروقت هم که می‌گم دلم می‌گیره... دیدی وسط بهشت یهویی غم میاد سراغت؟ ولی رئوفیتش نمی‌ذاره به دلت غم بمونه، این دفعه زلال اشک چشمم میشه خنکای قلبم. عادت ندارم دفعه‌ی اول برم از نزدیک ببوسمش، دوست دارم از دور فقط نگاهش کنم، فقط نگاه... چشمام که خوب حظّشُ برد می‌چرخونمش سمت چپ، به اون در بزرگ قهوه‌ای، و‌ شما سیدجان، دقیقا پشت در، کنج دیوار حرم، پایین پای حضرت سلطان، پیکرِ دویده‌ی در سرما و گرما رو جا نهاده‌ای و با تلقین حاج منصور به آرامش رسانده‌ای و روح بلندپروازت گاه سمتِ ضریحِ رضاست و‌ گاه سمتِ کربلا... . .
. . دست‌هام رو که روی دیوار کنار در می‌کشم، همون دیوار که پشتش ما رو به نظاره نشسته‌ای، انگار که تمام آرامش بعد از خستگی‌هات بهش منتقل می‌شه... از اینجا به بعد دیگه گریه امانم رو بریده... ببخش سیدجان، ناسپاسی کردیم؛ من نمی‌گم، همون حکیم فرزانه‌مون گفت، و مثل همیشه درست گفت... چون‌ فقط استغفار حالِ دلمو خوب می‌کنه... . .