-بچههای لشگر خودش هم نبودن
داد میزدن:
حاج آقا، بدوین
همین طور خمپاره بود که میومد
حاج حسین عین خیالش نبود.
همینطور آروم، یکی یکی دست میکشید
روی سرو صورتشون خاک ها رو پاک میکرد،
حال و احوال میکرد
میرفت سنگر
بعداونا حرص میخورن حاج حسین این قدر آروم بین سنگر ها راه میره
یک جا زمین سیاه شده بود
بس که خمپاره خورده بود
نمیذاشتن حاج حسین بره اونجا
میگفتن:
نمیشه اونجا بارون خمپاره میاد
میگفت:
طوری نیس
میرم یه نگاه به اون ورمیکنم، زود بر میگردم
نمیذاشتن میگفتن:
اون جا با قناصه میزننتون
میترسیدیم،ولی باید این کار رو میکردیم
با زبان خوش بهش گفتیم
جای فرمانده لشگر این جا نیست، گوش نکرد!
محکم گرفتیمش به زور بردیم ترک موتور سوارش کردیم داد زدم:
یالا دیگه راه بیفت
موتور از جا کنده شد مثل برق
راه افتاد خیالمون راحت شد!
داشتیم بر میگشتیم، دیدیم از پشت موتورخودش رو انداخت زمین،
بلند شد دوید طرف ما فرار کردیم
و از دور دیدیم بازم لبخند میزنه... :)✨❤️
👤راوی:
یکی از همرزمان شهید
#شهیدحاجحسینخرازی
-بمناسبتسالگردشهادت🌱
رستگاران
رستگاران
-بچههای لشگر خودش هم نبودن داد میزدن: حاج آقا، بدوین همین طور خمپاره بود که میومد حاج حسین عین خیال
و رحمت خدا بر دلهای رها از دنیا...
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽سیمِ خاردارِ نفس...⛓💔
-رهبرمعظمانقلاب
#پیشنهاد_دانلود👌🏻
رستگاران
رستگاران
📽سیمِ خاردارِ نفس...⛓💔 -رهبرمعظمانقلاب #پیشنهاد_دانلود👌🏻 رستگاران
داستان ها هرگز به پایان نمیرسند،
راوی معمولا صدایش را در نقطهای جذاب و هنرمندانه قطع میکند... :)💫
قصه، قصهی شهادت است و مرا تا شهادت راه بسیار بُوَد...🍂
رستگاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا