eitaa logo
راویان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قم.
177 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
54 فایل
این کانال منتسب است به راویان و رزمندگان پیشکسوت و جوان قم فعال در حوزه راویتگری انقلاب و دفاع مقدس و جهاد تبیین
مشاهده در ایتا
دانلود
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴« کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌ کند احساس کند که یک ‌شهید را ملاقات کرده است. » 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
10.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴رژه اقتدار نیروهای مسلح 🔊 بمناسبت گرامیداشت چهل و چهارمین سالگرد هفته دفاع مقدس مراسم رژه اقتدار نیروهای مسلح استان قم همزمان با سراسر کشور برگزار می گردد. ⏳زمان:شنبه ۳۱ شهریور ساعت ۸ صبح 🏠 مکان: درب سوم مسجد مقدس جمکران 💠روابط عمومی ارشد نظامی ارتش در استان قم گروه پدافندهوایی حضرت معصومه سلام الله علیها 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
✅اولین مرحله رویداد رسانه ای طنین ، باروایتگری سرکار خانم هاساکیچ بوسنیایی از زندگی زنان درخارج از ایران باحضور بانوان رسانه ای قم در بیت امام خمینی رحمه الله علیه باهمکاری بسیج جامعه زنان برگزار گردید. در این رویداد ۲۰ نفر از بانوان رسانه ای استان برای تولید محتوا ی رسانه ای در قالب های مشخص شده به رقابت پرداختند. 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
✅برای شفای حجت السلام و المسلمین حاج آقا قرائتی یک سوره حمد به نیت شفا قرائت نمایید. 🤲🤲 این زنجیره را قطع نفرمائید 🙏 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
🌴 دستی که در کربلای شلمچه به راه دوست افتاد مرور خاطره ای از جانبازی حاج رضا یوسفی رزمنده لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب در عملیات کربلای ۵ ✍خاطره از رزمنده دفاع مقدس حاج ابوالفضل دهقان 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
راویان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قم.
🌴دستی که در کربلای شلمچه به راهِ دوست افتاد.. 🌴 در نخلستان , دوطرف جاده ی خاکی که به طرف شهرک دوعیجی عراق امتداد داشت، آرام و بدون سر وصدا در حرکت بودیم که به یکباره از سمت راست و از روبرو بارانی از گلوله ی تیربار ودولول وموشکِ آر پی جی بر سرمان باریدن گرفت! نظم گروهان به هم ریخت و ستون در هم پیچید! همان ابتدای کار چند نفر از بچه‌ها ، شهیدو مجروح شدند. 🌴 اونایی هم که سمت راست جاده بودند خودشان را کشیدند سمت ما و به ما ملحق شدند! پشت جاده‌ای سنگر گرفته بودیم که ۷۰ – ۸۰ سانت بیشتر ارتفاع نداشت. عده‌ای هم پریدند داخل جوی‌های آب کنار نخل‌ها و پناه گرفتند.. 🌴 کم کم از سمت چپ هم درگیری‌ها شروع شد وازسه جهت زیر شدیدترین آتش دشمن بودیم ،یه جورایی رفته بودیم توی دل دشمن! 🌴من و رضا یوسفی مدت‌های زیادی با هم در منطقه بودیم و خیلی به هم وابسته بودیم! و در عملیات‌ها هم اغلب کنار هم بودیم.،( حتی در کربلای ۴ ودرحماسه ی عبور از نهر خَیّن دست های هم را گرفتیم وباهم پریدیم توی نهر، که باهم تا سینه رفتیم توی سیم خاردارهای حلقوی وپروانه ای ونبشی ها وگیر کردیم که قصه ی رها شدن از موانع درزیر آتش خودش داستانی داره!) 🌴درگیری‌ها که زیاد شد، هر کس به دنبال جان پناه برای خودش بود که یک نفر فریاد زد: «ابوالفضل! رضا یوسفی رو زدند، فکر کنم شهید شد!!» شنیدن این خبر در آن بحبوحه آتش و خون، شوک عجیبی به من وارد کرد. دست و پایم را گم کردم. پرسیدم: «کجا زدنش؟» گفت: «اول جاده. بعد از اتاقک‌ها!» 🌴از جا کندم. سید مرتضی میرغنی گفت: «کجا؟» گفتم: «میرم ببینم چی بر سر رضا اومده!» گفت: «بچه نرو!دیونه بازی در نیار! میری خودتم گیر می‌اوفتی توی این حجم آتش! صبر نکردم تا حرفش تمام شود. طاقت نداشتم، ۲۰۰ متری خمیده ونیم خیز در هیاهوی شلیک های دیوانه وارِ دشمن خودم را رساندم به اول جاده! دیدم رضا افتاده روی زمین و مهدی امینی (شهید) با کمک یک نفر دیگر دارند دست رضا را می‌بندند.حسن ایرانی زاده هم خودش را رساند به من ، دست رضا به پوست آویزان بود! از بالای آرنج استخوان دستش خُرد شده بود. درد شدیدی راتحمل میکرد و دانه‌های سرد عرق روی پیشانی‌اش در برق آتش دهانه تفنگ‌ها و تیرهای رسام می‌درخشید اما ساکت بود و فقط لبانش را می‌گزید و چیزی نمی‌گفت! بادگیری که تنش بود پر از خون شده بود! بعدها خودش می‌گفت: صدای شُرشُرِ سرازیر شدن خون بر روی بادگیرم را می‌شنیدم! 🌴 با یک بند پوتین بالای آرنجش را بسته بودند تا خونریزی‌اش بند بیاید اما دستش همین طور آویزان مانده بود! چفیه‌ی دور کمرم را باز کردم. دستش را آرام داخل چفیه گذاشتم به گردنش انداختم. من همیشه همراهم قرص مُسکن داشتم. در آن شلوغی و زیر آتش دشمن دو تا قرص توی درب قمقمه خورد کردم و کمی آب ریختم رویش و دادم به رضا خورد! حواسم بود برای مجروحی که خون زیاد از دست داده، آب ضرر دارد بنابراین قمقمه را دستش ندادم!رضا دیگر روی پاهایش بند نبود! دست سالم رضا را انداختم گردنِ شیخ علی رجبی و از او خواستم به عقب منتقلش کند! ...ودوباره همان طوری که آمده بودم برگشتم پیش بچه ها.. 🌴رضای عزیز بعد از افتادن دست راستش در کربلای ۵ دوباره به جبهه برگشت اما دیگر آرپی جی زن نبود! رضای عزیزِ ماتا پایان جنگ یکی از بی سیم چی های زبده ی گردان حضرت معصومه (س)بود ... 💐هرکجا هست خدایا به سلامت دارش ✍رزمنده دفاع مقدس ابوالفضل دهقان 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
سردار کبیری‌پور خبرداد؛ 📸 «در راه فتح قله‌ایم» شعار محوری هفته دفاع مقدس در قم/نواختن زنگ مقاومت در مدارس 🔹جانشین فرمانده سپاه استان قم گفت: برنامه‌های گرامیداشت هفته دفاع مقدس با شعار «در راه فتح قله‌ایم» طبق سنت هرساله با رژه نیرو‌های مسلح در روز ۳۱ شهریور توسط ارتش جمهوری اسلامی رسماً آغاز می‌شود. 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ , کتب حملهُ بزرگ , مجموعه خاطرات سرهنگ دوم عراقی ، موفق اسعدالدجیلی از حضورش در جنگ تحمیلی ارتش بعث عراق علیه ایران ▶️مترجم : محمد حسین زاور کعبه 👇در لینک زیر بخوانید : 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
راویان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قم.
#کتاب ▶️ , کتب حملهُ بزرگ , مجموعه خاطرات سرهنگ دوم عراقی ، موفق اسعدالدجیلی از حضورش در جنگ تحمیلی
📗 حمله بزرگ ▶️مقدمه امت‌ها و ملت‌ها از اینکه می‌بینند اصول و ارزش‌های والا و جاودانه سرانجام راه خود را در ایران اسلامی پیدا کرده و دلاورمردان ارتش توحید به این اصول جانی تازه‌ای بخشیدند احساس غرور و مباهات می‌کنند این جنگ در واقع حماسه ملتی مظلوم در برابر ارتش ظالم است که قصد داشت موجودیت این امت را از صفحه تاریخ محو کند و هویت آن را نیز بزداید ،کشمکش ، کشمکش موجودیت و هویت بود ،صدام حسین با روشن کردن فتیله این جنگ سعی می‌کرد مفاهیم تازه‌ای را در پیوند با مفاهیم حزب بعث تثبیت کند ،از همین دیدگاه ،جنگ به اندازه‌ای که جنگ برای محو موجودیت تمدن ایران در منطقه بود جنگ تانک و توپ و هواپیما نبود به همین خاطر صدام در روزهای جنگ و قبل از آن استادان و پژوهشگران را به بحث و بررسی در مورد راهکارهای محو هویت ایرانی فرا می‌خواند ، حسن العلوی در یکی از کتاب‌های خود به این حقیقت اشاره کرده است ، او قبل از پناهندگی اش به سوریه در آن نشست‌ها شرکت می‌کرد، گفتنی است که حسن العلوی یکی از نزدیک‌ترین افراد به صدام و رئیس بخش تبلیغات در کاخ ریاست جمهوری بود سعد بزاز نیز در کتاب خود ( جنگ پنهانی میان عراق و ایران) به این مسئله یعنی محو موجودیت و هویت ایرانی اشاره کرده است اولین قدمی که صدام پیش از شروع جنگ برداشت ارسال روزنامه‌ها و مجلاتی با مفاهیم خلاف اخلاق بود ، وی در قدم بعدی فرستنده ای به زبان عربی دایر کرد این رادیو ایرانی‌های عرب زبان را به بازگشت به اصول و تسلیم نشدند در برابر انقلاب اسلامی فرا می‌خواند و در هر برنامه مصاحبه‌هایی با مخالفان ترتیب می داد و ترانه‌های مبتذل پخش می‌کرد و در قدم سوم صدام از طریق عوامل خود سلاح‌های متعددی به مخالفان ایرانی در داخل می‌رساند ، واقعیت این است که انقلاب اسلامی ایران خطری تهدید کننده برای عراق بود ،چه ساختار عراق از نظر عقیدتی شباهتی به ساختار ایران دارد و اکثریت مردم عراق را شیعیان تشکیل می‌دهند، از همین رو جنگ آغاز شد و خونریزی ادامه یافت ، من در این تلاش یعنی نگارش خاطراتم از جنگ سعی کردم لحظه لحظه اتفاقاتی را که در طول نبرد اتفاق افتاده است به تصویر بکشم من در این جبهه حضور داشتم جبهه‌ای که در خود اسرار نهفته داشت من در این کتاب سعی کردم وقایع جنگی را مو به مو تشریح کنم تا سهمی در خلق مفاهیم تازه‌ای در ارتباط با اسطوره مقدس ایرانی داشته باشم، من تمامی جزئیات را بازگو خواهم کرد تا خوانندگان محترم دریابند که نیروهای ارتش اسلام چه حماسه بزرگی را در جنگ تحمیلی و دفاع مقدس خود خلق کردند سرهنگ دوم موفق السعد الدوجیلی 👇ادامه دارد 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
راویان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قم.
📗 حمله بزرگ ▶️مقدمه امت‌ها و ملت‌ها از اینکه می‌بینند اصول و ارزش‌های والا و جاودانه سرانجام راه
✅ کتاب حمله بزرگ ✅ خاطرات سرهنگ دوم عراقی موفق اسعد الدجیلی ( ۱ ) ▶️ زندگی شخصی و نظامی پدرم اسعد عمود الدجیلی از افراد ثروتمند شهرک الدجیلی ( تابع استان صلاح الدین) بود, او به رغم داشتن تمکن مالی و پرداختن به مسائل شغلی, مسائل سیاسی عراق و دیگر کشورها را نیز پی می‌گرفت, ما با مسئولان کشور رابطه تنگاتنگ داشتیم به ویژه آنکه پدرم کالاهایی را از کشورهای اروپایی وارد می کرد و همین امر امکانی برایش فراهم ساخته بود تا با مقامات بلندپایه کشور وارد معامله شود و برای تسهیل معاملات تجاری سبیل آنها را چرب کند یکی از همان افراد برجسته شخصی به نام عبدالقادر الدوری است که بعدها پست معاون وزارت وزیر کار را احراز کرد و این زمینه را برایم فراهم ساخت تا در کنار پدرم از رمز و راز و مفاهیم تجارت آگاه شوم ، پدرم در سال ۱۹۷۵ سرگرم تاسیس شرکت‌های تجاری در بغداد و دیگر استان‌ها بود در همین سال در تاریخ ۳۰ ژوئیه که از دبیرستان فارغ التحصیل شدم پدرم به من گفت: من به پشوانه‌ای قدرتمند نیاز دارم تا بتوانم از موضع قدرت با دولت حاکم رفتار کنم گفتم :دارایی بهترین حامی و پشتیبان تو است آیا اینطور نیست؟ گفت: هرگز, دارایی به تنهایی کافی نیست گفتم: در این صورت پشتوانه دیگری وجود دارد اینطور نیست پدر؟ گفت: چرا همینطور است تو به دانشگاه افسری می‌روی این حرف او به منزله صاعقه‌ای بود که بر سرم فرود آمد با لحن سوالی به او گفتم : پدر عزیز من معدل بسیار خوبی کسب کردام و می‌توانم وارد دانشکده مهندسی شوم، چطور انتظار دارید به دانشکده افسری بروم ،از آن گذشته جو خشکی که بر این دانشکده حاکم است نمی‌توانم براحتی آن را تحمل کنم گفت: من از موضوع آگاهم تو سوری نظامی خواهی بود و به ظاهر صاحب درجه خواهی شد ، همین ، من کاری نمی‌کنم که تو در ارتش خدمت کنی و اصول و مقررات خشک آن را تحمل کنی، هرگز کاری نمی‌کنم که در ارتش با اصول و روش‌های غیرنظامی به معنی واقعی کلمه زندگی کنی با اعتراض گفتم : پس فایده وارد شدنم به ارتش چیست ؟ با اطمینان کامل پاسخ داد برای وارد شدن به عرصه تجارت ، باید پشتوانه نیرومند داشته باشیم تا بتوانیم در برابر فشارهای روزگار روی پای خود بایستیم ، ما می‌خواهیم وفاداری خودمان را به حزب و رهبری ثابت کنیم تا با دستی کاملاً باز در عرصه تجارت به فعالیت بپردازیم چنانچه خدایی نکرده متحمل ضرر و زیان شدیم از تو که در ارتش خدمت می‌کنی کمک بگیریم، پسرم ، کسی در این عصر دوره می‌تواند یک زندگی به معنی واقعی کلمه داشته باشد که با افراد قدرتمند رابطه برقرار کند پدرم بر رفتن من به دانشگاه افسری پای فشرد اما من و سایر افراد خانواده راضی به رفتن نبودیم ، به هر حال از آنجا که پدرم حرف اول و آخر را می‌زد ناگزیر در تاریخ هشتم اوت ۱۹۷۵ وارد شصت و سومین دوره دانشکده افسری شدم 👇ادامه دارد 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom
🌹به نام خدای شهیدان🌹 🌹شهید مهدی انصاری 🌹 شهادت : عملیات والفجر ۱۰ 🌴باز شب جمعه ای دیگر و یادِ یاران غریب چه می شود کرد؟!.... با دلتنگی؟.... و بغضی که نفس را در سینه به تنگی نشسته چهار فصل زندگیمان شده حسرت گذشته را خوردن! روز وشب مان بوی تنهایی می دهد! انگار گمشده داریم! و ..... خودمان هم گم شده ایم .. هرچه میگردیم کمتر پیدا میکنیم ... 🌴بعد از پرواز پرستوها : زمان زیادی گذشت و ایثار، یه سرزمین عشق، یه آسمان یکرنگی و صفا وصداقت،یه عالَمه اخلاص و کارِ بی ریا برای خدا ،همین حوالی گم شد !! کسی ندیده؟! 🍃اگر کسی یه خورده از این "معجون" راهم پیدا کرد قدرش رو خیلی بدونه...‌ یاد باد آن روزگاران، یاد باد🙏 خوش به حال شهداء🥀🥀🌹🌷 ✍ ابوالفضل دهقان 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom