🌴 #نمازاول وقت
شهید🕊
🌷از شهید صیاد شیرازی سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت: من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود…
#هر_روز_با_شهدا
#شهدا_عاشقترند!!
💐 يه روز داشتیم با ماشین تـو خیابون میرفتيم، سر یه چراغ قرمز پیرمـرد گل فروشى با یه کالسکه ایستاده بود. منوچهر داشت از برنامهها و کارایی که داشتیم میگفت. ولى مـن حواسـم به پیرمرده بود. منوچهر وقتی دید حواسم به حرفاش نیست، نگاهمو دنبال کرد و فکر کرده بود دارم به گلا نگاه میكنم....
💐 توى افکار خـودم بودم کـه احسـاس کـردم پاهام داره خیس میشه...!!! نـگاه کردم دیـدم منوچهر داره گلا رو دسته دسته میريزه رو پاهام. همه گلاى پیرمردو یه جا خریده بود!! بغل ماشین ما، يه خانوم و آقا تو ماشین بودن. خانومه خیلى بد حجاب بود.
‼️به شوهرش گفت: "خاااااک بر سرت…!!! اين حزب اللهیا رو ببین همه چیزشون درسته...."
🌷يه شاخه برداشت و پرسيد: "اجازه هسـت؟" گفتـم: "آره." داد به اون آقاهه و گفت: "اینو بدید به اون خواهرمون." اولين کاری که اون خانومه کرد، اين بود که رژ لبشو پـاك کرد و روسریشو کشـید جلو!!! به اندازه دو، سه چراغ همه داشتـن ما رو نگاه میکردن...!!!
🔖خاطره اى به ياد فرمانده
#شهید_سید_منوچهر_مدق
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_#صلوات
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرج
https://eitaa.com/Ravie_1370
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*صبحانه ای باشهدا*
📌 *اگر حاج قاسم نبود ، داعش با ایران چی میکرد؟*
| توصیه میشود که این فیلم را نه تنها خودتان چندبار ببینید، بلکه برای چند نفر هم بفرستید |
🔹️ این یک فیلم ساختگی است و میتوانست واقیعت باشد. در این فیلم داعش وارد ایران شده و کشتار به راه انداخته است.
◇ آمده بودند که به ایران برسند ، هدف اصلی داعش ماها بودیم.
◇ و اما حاج قاسم
حاج قاسم ورق را برگرداند و داعش عقب نشینی کرد و پیام نابودی داعش را اعلام کرد.
🔹️
https://eitaa.com/Ravie_1370
34.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد_ویژه
💫برای امام زمان (عج) دعا کن..
📌حتی زمان هایی که هیچ وقتی نــــداری، هیچ حالی نداری، بعد نماز این دو تا کار رو انجام بده
🎤حجت الاسلام امیرحسین دریایی
https://eitaa.com/Ravie_1370
پیشانی بند بسته، پرچم دست گرفته بود و بی سیم را هم روی کولش، خیلی با نمک شده بود ...
گفتم :
خودت رو مثل علَم درست کردی؟!
می دادی روی لباست را هم بنویسند...
پشت لباسش را نشان داد نوشته بود:
#جگرشیرنداریسفرعشقمرو
گفتم: به هرحال ، اصرار نکن بیسیم چی لازم دارم
ولی تو را نمی برم، چون هم سن ات کم است، هم برادرت شهید شده...!"
با ناراحتی دستش رو گذاشت روی کاپوت ماشین و گفت:
باشه ، نمیام ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمه الزهرا علیها السلام می کنم، می تونی جواب بده...!
گفتم : برو سوار شو...
در بحبوحه عملیات پرسیدم :
بی سیم چی کجاست ...؟!
گفتند: نمی دانیم، نیست
به شوخی گفتم: نکنه گم شده؟! حالا باید کلی بگردیم تا پیداش کنیم.
بعد عملیات نوبت جمع آوری شهدا شد...
یکی از شهدا ترکش سرش را برده بود...
وقتی برگرداندیمش پشت لباسش نوشته بود :
#جگرشیرنداریسفرعشقمرو
https://eitaa.com/Ravie_1370
🔹می دانید این تصویر مال کجا و کی هست؟
❓چقدر رسانه ها آن را بازنشر دادند؟
👆👆
♨️چرا فیلم بی دینی و زنان بی #حجاب سریع منتشر می شود، ولی این تصاویر دیده نمی شود؟
کمکاری #رسانه
https://eitaa.com/Ravie_1370
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خوش غیرت خراسانی
🎙مداحی حاج مهدی رسولی به یاد #شهید_غیرت #حمیدرضا_الداغی
https://eitaa.com/Ravie_1370
شهید شدن دل مۍخواهد
دلـے ڪہ آنقــدر قوۍ باشد و بتواند بریده شود از همۀ تعلقات...
دلـے ڪہ آرام ، لہ شود زیر پایت بہ وقت بریدن و رفتن...
و شهدا "دلدار بـے دل" بودند...!
اللّهُمَّ الرزُقنا توُفیق الشَّهادة في سَبيل
https://eitaa.com/Ravie_1370
💌روایت عشق:
مشهد که آمدیم، بچه ی دومم را حامله بودم. موقع به دنیا آمدنش، مادرم آمد پیشم. سرشب، عبدالحسین را فرستادیم پی قابله.
به یک ساعت نکشید، دیدیم در میزنند. خانم موقر و سنگینی آمد تو. از عبدالحسین ولی خبری نبود. آن خانم نه مثل قابلهها، و نه حتی مثل زنهایی بود که تا آن موقع دیده بودم. بعد از آن هم مثل او را ندیدم. آرام و متین بود، و خیلی با جذبه و معنوی. آنقدر وضع حملم راحت بود که آن طور وضع حمل کردن برای همیشه یک چیز استثنایی شد برایم.
آن خانم توی خانه ی ما به هیچی لب نزد، حتی آب هم نخورد. قبل از رفتن، خواست که اسم بچه را فاطمه بگذاریم.
سالها بعد، عبدالحسین راز آن شب را برایم فاش کرد. میگفت: وقتی رفتم بیرون، یکی از رفقای طلبه رو دیدم. تو جریان پخش اعلامیه مشکلی پیش اومده بود که حتما باید کمکش میکردم. توکل بر خدا کردم و باهاش رفتم. موضوع قابله از یادم رفت. ساعت دو، دو و نیم شب یک هو یاد قابله افتادم. با خودم گفتم دیگه کار از کار گذشته، خودتون تا حالا حتماً یه فکری برداشتین.
گریه اش افتاد. ادامه داد: اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود.
#شهیدانه 🕊
#شهیدعبدالحسینبرونسی ♥️
https://eitaa.com/Ravie_1370