ابراهیم در کنار تمام ویژگیهای مثبت و اخلاقی، به کتاب و مطالعه بسیار اهمیت میداد.
اولین کتابی که در دست او دیدم زندگینامه پوریای ولی بود. کتابهای اخلاقی و دینی را بسیار اهمیت می داد و سعی می کرد آنچه از دستورات زندگی شنیده عمل نماید...
یکی از دلایل بینش بالای او در مسائل مختلف زندگی به همین امر مربوط می شد.
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🔴جای خالی شهید جمهور و وزیرخارجه در مراسم افتتاحیه مجلس دوازدهم😭😭😭
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
رفیق شش دونگ هم بودند؛
به هم گفته بودند هرکسی اول شهید شد،
باید بره در خونهی سیدالشهدا بست بشینه
تا شهادت اون یکی رو هم از آقا بگیره!
مصطفی گفت: نری آبروریزی راه میندازم!
مرتضی گفت: هرکی نره، شهید پَستیه!
چند وقت بعد،تیر توی پهلوی مصطفی،
تیر توی گلوی مرتضی،
و سالگرد مصطفی شد چهلم مرتضی...💔
#شهیدمصطفیصدرزاده#شهید مرتضیعطایی
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
دیگِه سِفـٰارِش نَکنم ها!
+از بَر شُدم مامـٰان جـٰان!
- باز بگو دِلم آرومشِـه..!
+ سَعۍ کنم تیر نَخورم
- دیگِه؟!
+اگه خوردم شَھید نَشم
- دیگِه؟
+اگه شُدم،پلاکَم رو گـُم نکنم
- خُب؟
+اگه گُم کَردم،زیر آفتـٰاب نَمونم((:
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
عکس شهدای خدمت در بین الحرمین 🥺✨
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
💢ازدواج که کرد یک جلد قرآن برای همسرش خرید . . .
🔸توی صفحه اولش نوشت:
امیدم در این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب.
#شهید_محمد_جهان_آرا
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🔰 چشم به درد نخور !
🔻 چشماش مجروح شد
و منتقلش کردند تهـران ؛
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
دکتر پرسید: براچی این سوال رو
می پرسی پسر جون؟
محسن گفت:
چشمی که برا امامحسین(ع) گریه نکنه بدرد من نمیخوره ....
#شهید_محسن_درودی 🌷
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
#کی_اینکارو_میکنه ؟!!😔
☆
♡
[وقتی آمدیم #دوکوهه ، مشکل اصلی] نداشتن توالت و سرویس بهداشتی برای این همه نیرو بود. مسئولین تیپ۲۷ به ناچار در منطقهای مقدار بالاتر از آن ساختمانها، تعدادی توالت صحرایی کندند، ولی زمین آنجا هربار با بارش باران پر از گل و شل می شد. گل و شل که هیچی، چاه مستراحها پر از آب میشد. برای همین، زمان بارندگی رفتن به مستراح، عملاً به مصیبت عظما تبدیل میشد.
به محض این که بارندگی تمام میشد و آب فروکش میکرد تمام آن فضولات انسانی شناور شده، روی زمین میماند. برای همین بچهها میآمدند با بیل آنها را جمعآوری و محوطه را تمیز میکردند.
بارها و بارها دیده بودم که خود #حاجهمت بیل دست گرفته و مشغول تمیز کردن محدوده اطراف دستشوییهای صحرایی شده است.
♡
☆
● برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #نقطه_تسلیم ؛ خاطرات شفاهی فرماندهٔ بسیجی #حاج_محمود_امینی از انقلاب اسلامی تا پایان دفاعمقدس، صفحهی ٦۳.
#شهید_همت
#همت
#سردار_عاشورایی_خیبر
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋