باپولتوجیبیشاراذلمحل
رومیبرداستخر..
میگفتنمصطفیچرااینکارومیکنی؟
میگفتدوساعتکمتردیگرانواذیت کنن!
حدودا ۲۵ سالش بود.. :)
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
-خیلیقشنگمیگفت:
شھادتهدفنیست ... !
هدفاینهکهعَلَمِاسلامروبه
اسمامامزمان«عج»بالاببرید
حالااگهوسطاینراهٔشھیدشدید
فدایسرِاسلام🌱!'
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
قبل از عملیات بود.
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم
اگر گیر افتادیم چطور توی بیسیم به
همرزمانمون خبر بدیم ڪه تڪفیریا نفهمن...
یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از
فرمانده های تیپ فاطمیون گفت:
آقا اگه من پشت بیسیم گفتم
همه چی آرومه من چقدر خوشبختم
بدونید دهنم سرویس شده...😂
#طنز
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
یکی از خصوصیتهای🙃🌱
بارز شهید صدرزاده تاکید
بر نماز اول وقت بود،
همیشه 🥹💛اذان نماز صبح
مقر را سید ابراهیم میگفت
.ما به دلیل اینکه بحث
تبلیغ را انجام میدادیم
و مستمر به نقاط مختلف🫧👀
سفر میکردیم نمیتوانستیم
روزه بگیریم اما او روزه
میگرفت و برای سحری
بیدار می شد.
🫀🥲یک روز نماز صبح را با
صدای سید بیدار شدم،
توی مقر قدم میزد و
لابه لای هر بند از اذانش
فریاد میزد و میگفت:🦋🕊
برادرها وقت نماز شده برپا،
دلاورا بلند شوید🌻🌿 وقت نماز است.
ما هم از آن به بعد سر به سرش
🙂❤️میگذاشتیم و با اینکه صدای
خوبی هم نداشت (با خنده)
میگفتیم بعد از این با صدای
خوش خودت 🫀👀اذان بگو!
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطره
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
مبارزه با دشمنان آرزوی من بود...
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#یاد_شهدا_با_صلوات
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
1.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاش کن تا به دستش بیاری ؛
بچه مذهبی با الفبای باخت ، ناآشناست .
#شهید_مصطفی_صدرزاده🕊
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
🌷⃟🕊
#خاطرات_شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌹مصطفی خیلی بی ریا بود...
ازمنطقه که میگفت یک بار نگفت من ... همش میگفت بچه ها.
کمتر کسی میدونست فرمانده گردان شده.
صحبت هایش همیشه با این حرف حضرت امیر بود:
چه بسیارند عبرت ها و چه اندک عبرت گیرنده ها...
🌹دوستی رو چند روز قبل جایی دیدم که از همرزمان شهید بود .میگفت : مصطفی رو لحظه شهادت هم دیدم
.میگفت : همیشه موقع عملیات بچه هارو جمع میکرد یک گوشه و میگفت که هیچوقت مغرور نشید به اینکه اینجا چه کاره اید... میگفت همه را در یک سطح میدونست وفرق نمیگذاشت.
میگفتن که هر جا به معبری میرسیدند که خطرناک بود مصطفی خودش اول میرفت تا اگر اونجا تو تیررس دشمن بود سپر انسانی بقیه بشه و نگذارد بقیه صدمه ببینن.
همون اقا میگفت: با دشمن فاصلمون کم بود رفیقمون رفت برگ درخت زیتون بیاره برای استتار که یهو با تیر زدنش. میگفت اون یک تیکه زیر آتش بود...
مصطفی رفت زیر آتیش دشمن و اون شهید را بیرون کشید.
#یادشهداکمترازشهادتنیست
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
همیشہمیگفت:
یهشھیدانتخابکنید،
بریددنبالش،بشناسیدش؛
باهاشارتباطبرقرارکنید
شبیھشبشید،حاجتبگیرید
شماهمشھیدمیشید..❤️🩹
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌱
#ما_فاتحان_قله_ایم
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
#خاطره_شهید 🎙♥️
یک روز به مصطفے گفتم: "دوری از تو و نگرانی از یک طرف و بعضی زخم زبان ها از طرف دیگر، خیلی عذابم می دهد!
حتی به بابا میگویند فکر نکنم کمتر از ماهی هفت میلیون به آنها بدهند.🚶🏻♂💔"
مصطفی لبخند شیرینی زد و گفت: "مامان! مهم نیست که چه کسی ، چه میگوید! مهم این است که ما بتوانیم از این موقعیتی که پیش آمده نهایت استفاده را کنیم و نگذاریم بدون بهره از روی این سفره که برای ساختن
آخرتمان پهن شده بلند شویم.🖐🏻:)✨"
#شهید_مصطفے_صدرزاده 🤍
#پروفایل_شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
💔
#میخوای_شهید_بشی⁉️
میگفت:
اخم، توی محیطی که پر از نامحرمه
خیلی هم خوبه :)
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋❤️🦋
#زندگی_به_سبک_شهدا ✨
یکی از مهم ترین دغدغه هایش ورود بچه حزب اللهی ها به دانشگاه بود.
به کوچک تر ها میگفت:
تعداد بچه حزب الهی ها در دانشگاه کم است، خوب درس بخونید که کرسی استادی بگیرید و خوراک فکری خوب برای بچه ها درست کنید.
باید در دانشگاه کار فرهنگی شود...
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
#کانال
#فقط_کلام_شهید❣❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
📌زندگی شیرین؛خاطره ای از شهید"مصطفی صدرزاده"
🔸بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند.
🔹مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم، وقتی مصطفی وارد میشد از او عذرخواهی میکردم
▪️از ته قلبش ناراحت میشد و میگفت: تو وظیفهای نداری که برای من غذا درست کنی، تو وظیفهای نداری که خانه را مرتب کنی، این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم
▫️بعد با خنده به او میگفتم: پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟ مصطفی هم پاسخ میداد: وظیفه تو فقط تربیت بچههاست،
🔻بقیه کارهای خانه وظیفه من است اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام میدهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد.
"زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود"
#شهید_مصطفی_صدرزاده
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋❤️🦋