eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
467 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
♡صبحِ من  خیر شود از پسِ یک خنده یِ تو صبحتون و عاقبتمون شهدایی🌧✋ https://eitaa.com/Ravie_1370
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از # اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/Ravie_1370
✨﷽✨ ✍ شاکربودن انسان را مسرور می‌کند 🔹نویسنده‌ای مشهور، در اتاقش تک‌وتنها نشسته بود. با دلی مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت: 🔸«سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را درآوردند. مدتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. 🔹در همین سال ۶٠ساله شدم و شغل مورد علاقه‌ام از دستم رفت. ۳۰ سال از عمرم را در این مؤسسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم. 🔸در همین سال درگذشت پدرم غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. 🔹در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکی‌اش محروم شد. مجبور شد چندین روز گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود. 🔸ازدست‌رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد.» 🔹و در پایان نوشت: «خدایا، چه سال بدی بود پارسال!» 🔸در این هنگام همسر نویسنده، بدون آنکه او متوجه شود، وارد اتاق شد و همسرش را غرق افکار و چهره‌اش را اندوه‌زده یافت. 🔹از پشت‌سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود، خواند. بی‌آنکه واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اتاق را ترک کرد. 🔸اندکی گذشت و دوباره وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد. 🔹نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود: 🔸«سال گذشته از شر کیسۀ صفرا که سال‌ها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم. 🔹سال گذشته در سلامت کامل به سن ۶۰ رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا می‌توانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزون‌تر صرف نوشتن کنم. 🔸در همین سال بود که پدرم، در ۹۵سالگی، بدون آنکه زمین‌گیر شود یا متکی به کسی گردد، بی‌آنکه در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت. 🔹در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. 🔸اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بی‌آنکه معلول شود، زنده ماند.» 🔹و در پایان نوشته بود: «سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!» 🔸نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرم‌کننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته، بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیر شد. 🔹در زندگی روزمره باید بدانیم که شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار می‌کند بلکه شاکربودن است که ما را مسرور می‌سازد. خدایا شکررت❤ https://eitaa.com/Ravie_1370🌹🌹
‍ ‍ پس از عروج ملکوتی شهید حاج ابراهیم همت، شبی فرزند کوچکش مریض می شود و در تب شدیدی می سوزد همراه با گلودردی سخت. هرچه همسر شهید می خواهد بچه را دکتر ببرد می بیند همه به او می گویند فردا مراجعه کنید. شب به منزل می آید ولی بچه سخت بی قراری می کند. مادر هرکاری می کند مانند پاشوری و گذاشتن کیسه ی یخ روی پیشانی بچه هیچ کدام افاقه نمی کند و بچه شروع می کند به هذیان گویی، گریه کردن و بهانه ی پدر را گرفتن.  در نیمه ی شب، همسرشهید، طاقت خود را از دست می دهد و درحالت خستگی شدید و خواب و بیداری شروع می کند با حاج همت درد دل کردن و می گوید: حاج همت! مگر نمی گویند که شهدا زنده اند؟ من این همه شب و روز بچه ها را نگه داشتم یک شب هم تو بیا و از این بچه پرستاری کن!                                 همین طوری که بالای سر بچه نشسته بود خوابش می برد و در خواب می بیند شهید آمده به خانه و به او می گوید: چرا این قدر ناراحتی؟ خیلی خوب چند ساعت هم من بچه را نگه می دارم. می نشیند کنار خانم و بستر بچه. بچه اش را بغل گرفته و ناز و نوازش می کند. مادر در حال تماشای این صحنه ی شیرین است که ناگهان بچه می گوید: مامان! پاشو من حالم خوب شده است، الآن بابا این جا بود. وقتی همسر شهید به خود می آید چیزی نمی بیند ولی بوی عطر خاصی فضای اتاق را عطر آگین نموده است. «کرامات شهدا/ مهدی شیخ الاسلامی/ ج۱/ ص99» یا فاطمه الزهراء https://eitaa.com/Ravie_1370🌹🌹
شهادت در روز تاسوعای حسینی در سوریه به گواهی همزمان رشادت‌های زیادی به خرج داد و به عنوان فرمانده گردان انتخاب شد، حتی به او جانشینی فرمانده تیپ هم پیشنهاد شد اما قبول نکرد زیرا عقیده داشت اگر در جایگاه فرماندهی باشم به من اجازه حضور در خط مقدم را نمی‌دهند. سرانجام در روز اول آبان‌ماه 1394 همزمان با تاسوعای حسینی به شهادت رسید. پیش‌بینی عجیب شهید از زمان و نحوه شهادتش جالب است درست یک روز قبل از شهادت به همرزمانش گفته بود من فردا شهید می‌شوم و کمتر از 14 ساعت دیگر من در هوای شما نفس نخواهم کشید. حتی بدرستی به دوستانش گفته بود که من فقط با یک گلوله به شهادت می‌رسم. مادرش از سادات است. به مادرش گفته بود: مادر جان دعا کن اگر ماندن من منشأ خیر است زنده بمانم و اگر شهادتم در جامعه تأثیر خواهد داشت به شهادت برسم. روزی که به دنیا آمد مادرش او را نذر حضرت عباس(ع) کرده بود و درست در روز تاسوعای حسینی به شهادت رسید. شهید عزیز مصطفی صدر زاده https://eitaa.com/Ravie_1370🌹🌹
محبوب بچه‌های فاطمیون جوانی محبوب و دوست داشتنی بود و به حدی در دل بچه‌های فاطمیون جا کرده بود که فرمانده آنها شد و هنوز هم بچه‌های تیپ فاطمیون از مصطفی یاد می‌کنند. همزمان با تولد پسرش مجروح شد و به تهران بازگشت جالب است مصطفی در بخش آقایان بیمارستان بقیة‌الله بستری بود و همسرش در بخش زایمان همین بیمارستان. https://eitaa.com/Ravie_1370🌹🌹
من چریک هستم خدا نکند پشت میز نشین شوم یکبار پشت یک میز عکس انداخته بود به شوخی به او گفتم: پشت میز نشین شده‌ای؟ گفت: خدا نکند من پشت میزنشین شوم، من یک چریک هستم و تا آخرین نفس در راه اسلام به دفاع خواهم پرداخت. هنگامی که در محل، مسجد می‌ساختند با کنار گذاشتن غرور و با تواضع دوره افتاد تا برای هزینه‌های ساخت مسجد کمک مالی جمع‌آ‌وری می‌کند. می‌گفت: بابا نمی‌دانی گدایی برای خدا چه لذتی دارد. با فعالیت‌های مصطفی و دیگر جوانان و اهالی محل و به لطف خدا مسجد بسیار خوبی بنا شد و امروز این مسجد سه شهید تقدیم انقلاب کرده است. خواب شهید از حضور یک شهید در مسجد محل چند سال قبل از شهادت چند سال قبل که هنوز خبری از جنگ سوریه نبود به عمه‌اش گفته بود: خواب دیده‌ام در این مسجد شهید می‌آورند و نور این شهید تا آسمان بالا می‌رود و جالب است اولین شهید این مسجد خود مصطفی بود. بعد از شهادت هم به قولش عمل کرد/ ماجرای شهادت شهید عفتی پس از سلام بر سید‌الشهدا سجاد عفتی و محمد آژن دو شهید دیگر این مسجد هستند. به سجاد عفتی قول داده بود که اگر شهید شد او را هم با خود ببرد و پس از مصطفی سجاد عفتی هم در سوریه در یکی از عملیات‌ها چند گلوله می‌خورد و هنگامی که او را با آمبولانس به مرکز درمانی می‌بردند از امدادگر درخواست کرده بود کمک کند تا در جایش بنشیند، سپس دست بر سینه گذاشته و می‌گوید: «السلام علیک یا اباعبدالله» و به شهادت می‌رسد. شهید آژن هم دیگر شهید مسجد ما است که پس از شهادت مصطفی و در سر مزارش به من گفت: دعا کنید من هم بروم پیش مصطفی و وی هم به شهادت رسید. یادش گرامی با ذکر صلوات اَللّهُــمَّ صَّــلِ عَــلَى مُحَمَّــدٍ وَ آلِ مُحَمَّــد وَ عَجِّــل فَرَجَهُــم https://eitaa.com/Ravie_1370🌹🌹
💕✨مادر ...مادر...مادر✨💕 💕مادر ای تنهاترین شب زنده دار مادر ای محبوبه شب در بهار 💕مادر ای دشت شقایق در کویر مادر ای عطر حقایق در مسیر 💕 مادر ای پاکیزه دامن کوه درد مادر ای رخساره ی تو زرد زرد 💕 مادر ای گیسو طلایی ؛ نازنین مادر ای ماه خیالم ؛ مه جبین ✨تقدیم به مادران سرزمینم✨ 🌹🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌸🍃🌻🍃 ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370
اگر سری به گلزار شهدا زدید مطمئن باشید شهدا  آنقدر  مرام و معرفت و جوانمردی در رگبرگهاشون جاریست که شما را دست خالی رد نکنند.🌹🕊🌹  https://eitaa.com/Ravie_1370
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 🔆امروز ۲۳ آذرماه ۱۴۰۲ مصادف با ۳۰ جمادی الاولی 📿ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین (صد مرتبه) 🌷 ذکر امروز را هدیه میکنیم به 🌸 امام حسن عسکری 🕊 ابوالفضل شیروانیان 🕊 مدافع امنیت 🕊 مهدی باکری 🕊 سعید زندی ✅ذکر روز پنج شنبه موجب رزق و روزی می‌شود. https://eitaa.com/Ravie=1370