eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
467 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 ورزش باستانی 🌿 راوی : جمعی از دوستان شهید بارها می‌دیدم ابراهیم، با بچه هائی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق می‌شد. آن‌ها را جذب ورزش می‌کرد و به مرور به مسجد و هیئت می‌کشاند. یکی از آن‌ها خیلی از بقیه بدتر بود. همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش می‌گفت! اصلا چیزی از دین نمی‌دانست. نه نماز و نه روزه، به هیچ چیز هم اهمیت نمی‌داد. حتی می‌گفت: تاحالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفته‌ام. به ابراهیم گفتم: آقا ابرام این‌ها کی هستند دنبال خودت می‌یاری!؟ با تعجب پرسید: چطور، چی‌شده؟! گفتم : دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شد. بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت می‌کرد. از مظلومیت امام حسین (ع) و کارهای یزید می‌گفت. این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش می‌کرد. وقتی چراغ ها خاموش شد. به جای اینکه اشک بریزه، مرتب فحش های ناجور به یزید می‌داد!! ابراهیم داشت با تهجب گوش می‌کرد. یکدفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: عیبی نداره، این پسر تاحالا هیئت نرفته و گریه نکرده. مطمئن باش با امام حسین که رفیق بشه تغییر می‌کنه. ما هم اگر این بچه ها رو مذهبی کنیم هنر کردیم. دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت. او یکی از بچه های خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید، همان پسر را دیدم. بعد از ورزش یک جعبه شیرینی خرید و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مدیون همه شما هستم، من مدیون آقا ابرام هستم. از خدا خیلی ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . ما هم با تعجب نگاهش می‌کردیم. با بچه ها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت می‌کردم. چقدر زیبا یکی یکی بچه ها را جذب ورزش می‌کرد، بعد هم آن‌ها را به مسجد و هیئت می‌کشاند و به قول خودش می‌انداخت تو دامن امام حسین. یاد حدیث پیامبر (ص) به امیرالمومنین(ع) افتادم که فرمودند:« یا علی، اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن می‌تابد بالاتر است». راوی: جمعی از دوستان شهید 📖 برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» ؛ جلد اول 📚 صفحه‌ی ۱۸ کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣بســــم رب الشــهدا و الصدیــقین❣
﷽ 🎈عطر زینبیه عطر تولد شهــیدی می‌آید❤️ 🎀لحظه تولدت شروع پرواز است برای پرستوهـا و خاطره ماندنی برای تمام آسمانها🕊 🎉تولدت مبارک قهرمان❤️ ..🌿🌸🌺🌸🌿 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
📨 🟣شهید مدافع‌حرم عباسعلی علیزاده 🔷سید عبــــاس ☂از برجستگی‌های فراز حضور شهید علیزاده در جبهه مقاومت که همواره به‌عنوان رویدادی برجسته در ذهن همرزمان وی جای گرفت، به غنیمت‌گرفتن تانک T55 در شهر خلصه بود. 💎تا آنجا که لقب «بازِ شکاری» را بر او گذاشتند و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به پاسِ این شجاعت، انگشتر متبرک به انگشتان حضرت آقا را به ایشان پیشکش کرد. ☂همچنین تسلط عباسعلی به زبان عربی موجب برقراری ارتباط یگان‌های نظامی مستقر با مردم مناطق سوریه می‌شد و این خود، فرصتی را برای انتقال فرهنگی دو کشور و نیز صمیمیّت میان شهید علیزاده و رزمندگان سوری را موجب می‌شد. 💎این صمیمیت تا آنجا عمیق شد که سوری‌ها با اینکه ایشان از سادات نبودند اما عنوان «سیدعباس» را که حکایت از آقایی و بزرگی عباسعلی داشت، برای او برگزیدند. 🎂 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات   💥اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💥 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
کسی حق گریه کردن برمن را ندارد فقط به جان امام زمان خود جان حاج قاسم مبارزان حزب‌الله شیعیان پاکستانی سوری و عراقی بچه‌های گمنام دعا کنید ۱۳۹۴/۹/۲۹ 💢فرازی‌ازوصیت‌نامه🥀 حال‌که‌این‌وصیت‌نامه‌را‌می‌نویسم عازم‌منطقه‌هستم.نمی‌دانستم‌کجا‌می‌روم ولی‌می‌دانستم‌پایم‌به‌حرم‌اربابم‌بی‌بی‌زینب ورقیه‌جانم‌می‌رسدخدای‌من‌تو‌شاهدی که‌بهترین‌عزیزانم‌وتمام‌دنیایم‌راپس‌گذاشتم. حالادستم‌خالی‌است..... این‌هم‌دنیای‌من‌است‌پس‌قبولش‌کن‌خدایا. ...🎉🌸🌸🎉 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
توی یک روز سرد زمستانی در روستایی از توابع فدیشه نیشابور که در محاصره برف‌ بوده‌، یک خانم باردار موقع وضع حمل دچار مشکل میشه، و اگر زود رسیدگی نمی شد، هم مادر و هم بچه از دست می رفتن، وقتی که این خبر رو به فرمانداری میدن، اون‌ها هم جلسه تشکیل میدن، ولی نه می شد ماشین فرستاد به روستا و نه هلی‌کوپتر و... اما یک نفر مستقیماً دستور میده که فوراً دو تا تانک با تجهیزات کامل به روستا اعزام بشه، این کار باعث شد که مادر و بچه که اسمش رو فاطمه زهرا گذاشتن، زنده بمونن... واین شخص کسی نبود جز: .....🕊🌷 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
بین پنچ نفر از سربازها با همدیگه درگیری شدید لفظی وبحث و بی احترامی شد و هیچکدوم کوتاه نمیومدن.... جلورفتم گفتم:برید سرکارتون ؛خجالت بکش؛ این چ طرز حرف زدنه... یه باره شهیدحاج حسین ازدرب حسینیه اومد بیرون تا این صحنه را دید گفت:اقایون من یه سوال دارم هرکس جواب بده تشویقی میدمش... سربازها صداشون قطع شد تک تک سلام کردن واحترام نظامی... گفت:  آیه شریفه"ولاتنابزو بالالقاب...." کدوم سوره اس ومعنیش چیه!!!؟؟؟ همه ساکت بودند؛ یکیشن گفت..ببخشید جناب سرهنگ...وزد زیرگریه...یکی دیگه به لهجه مشهدی گفت اهان مو مودونم  فهمیدوم؛ معنی آیه را گفت...بقیه شروع کردند از همدیگه عذرخواهی و اینکه اشتباه کردیم...ومنم حیرون که روش امر به معروف چقدر فرق داره و من کجا و اون کجا....صدازد دعام کنید ورفت....فرداش هم همشون را نفری دو روز مرخصی تشویقی داد.. 🌷سردار شهید مدافع حرم حاج 🌷   یاد شهدا با صلوات🌷 🕊🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🌹🌹🕊🕊🌹🌹 🌹🕊 🌹شهید حسین رضایی صدای گرم و خوبی داشت.هرجای زیارتی که میرفتیم روضهء امام حسین(علیه السلام)را باید میخواند.در منزل هم وضو میگرفت و با نیت و دلی پر از حاجت که مهم ترین حاجتش شهادت بود.روبه قبله می نشست.اشک میریخت و با اخلاص زیارت شریف عاشورا را آغاز میکرد.لحظاتی خود را جدای از دنیا و تعلقاتش احساس میکرد. 🌹خداوند نگاهی به او کرد و به واسطه آبروی نور دیده دخت عزیز و بزرگوار رسول الله(صل الله علیه وآله)حاجتش را داد.کار هر روزش بود.زیارت عاشورا خیلی میخواند.با صدای گرم و دلنشینش که هنوز در گوشم صدایش را میشنوم. ذکر قنوتش هم فراضی از این دعا بود: "اللهم الجعل محیای محیا...." 🕊مهر شهادتش را هم امام حسین(علیه السلام) بر پروندهء اعمالش زد.😭 ✍به نقل از:همسر شهید 🌹تاریخ ولادت:۱۳۴۹/۲/۱۶ 🌹تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۱۱/۱۴ نبل و الزهرا 🌹 ..🕊🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🔵 نمیدانیم برای دست بریده ات روضه عباس بخوانیم... ✍یا برای پیکر پاره پاره ات روضه علی اکبر... یا برای غم رهبرمان روضه مالک... یا به یاد محاسن سفیدت روضه حبیب... یا از هلهله حرمله ها... یا از شهادتت در غربت... 💔 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
✍🏻 فرمانده یا تلفنچی؟! بعد از عملیات فتح المبین رفتم کرخه نور تا سید را ببینم و از سلامتی اش با خبر شوم. گوشه ی سنگر یک تلفن بودکه سید مدام با آن حرف میزد ولی هر دفعه به گونه ای صحبت می کرد که خیلی عادی و معمولی جلوه کند. پرسیدم: آسید حمید مسئولیت شما توی جبهه چیه ؟ سیدگفت من تلفن چی فرمانده ام. درست می گفت.خودش هم فرمانده بود و هم تلفنچی فرمانده. فرمانده خط بود ولی برای اینکه همشهری هایش نفهمندچه مسئولیتی دارد، جلوی ما آن طوری برخوردمی کرد. به همه نیروهایش گفته بود در موردمسئولیتش به کسی چیزی نگویند 🌱 کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄