eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
467 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹هرگز راضى به بازگشت از منطقه نبود. مخصوصا با به شهادت رسیدن برادرش ـ رضا ـ كه همواره یار و همراه او بود، عزم و اراده‏ى اوبراى ادامه‏‌ى راه راسخ‏تر گردید. به پدرش گفته بود:«خون بهاى رضا 5000 بعثى است. تا 5000 بعثى را نكشم برنمیگردم.» 🔸به اصرار خواهرهایش راضى به ازدواج شد. دوست داشت كه همسرش زنى عفیف و با ایمان باشد.شرط دیگرى هم براى ازدواج داشت و آن این بود كه: «من به خاطر زن جبهه را ترك نمی‏كنم.» 🔹در روز خواستگارى هم خطاب به همسرش گفته بود: «من یا شهید مى‏شوم یا در شرایطى قرار خواهم گرفت كه دیگر قادر نباشم به جبهه بروم.» 🔸بعد از شركت در عملیّاتى پاى چپش را از دست داد و یك پاى چوبى جانشین پاى از دست رفته‌‏اش  شد. پس از آن طولى نكشید كه درعملیّاتى دیگر به دنبال هدف گرفته شدن ماشین حامل مهمّات توسط دشمن و پرتاب شدن او به داخل آب، پاى چوبى را آب برد. 🔹پس از مدّتى یك پاى مصنوعى به ایشان داده شد امّا او باوضعیّتى كه داشت، حاضر نبود منطقه را ترك كند. 🔸بسیار فروتن و متواضع بود.پدرش این ویژگى او را این‏گونه عنوان می‏كند:«بعد از گرفتن پاى مصنوعى به خانه كه آمده بود، گفتم: با یك پامیخواهى چه كار كنى؟ گفت: میتوانم در پشت جبهه خدمت كنم. آبى حمل كنم، مهمّات برسانم... امّا بعدها فهمیدیم كه فرماندهى گردان را عهده‌‏دار بوده است.» 🔹قبل از شروع عملیّات روبه نیروهایش گفت: «امشب میخواهیم برویم كه كار مهمّى انجام دهیم. خدا با ماست. امكانات باماست. خداباماست ، بهترین پشتیبانى پشت سرماست. فقط كافى است كه شما روحیّه داشته باشید. 🔸سپس غسل شهادت به جا آورد و رو به یكى از دوستانش و روحانى گردان كرد و گفت: «شما دو نفر هم غسل شهادت كنید. شما هم امشب شهید مى‏شوید.» 🔹عملیّات در شبى سرد و برفى به فرماندهى خود او آغاز شد و او با عصا پیشاپیش نیروهایش به راه افتاد. در حین عملیّات با شنیدن صداى صفیرخمپاره، معاونش را از بالاى خاكریز پایین كشید و در نتیجه خودش مورد اصابت تركش قرار گرفت. 🔸تركش به قلبش خورده بود امّا او مثل همیشه با آرامشى غیر قابل تصّور میگفت: «چیزى نیست. اگر حركت نكند طورى نمی‏شود.» وقتى او را سوار بر برانكارد میبردند، خنده‌‏كنان براى بچّه‌‏ها دست تكان میداد و در همان حال در حالى كه شهادتین را زیرلب زمزمه مى‏كرد، چشمانش را بست و به دیدار معبود شتافت. 📎 فرماندهٔ‌گردان والعادیات لشگر ۲۱ امام‌رضا(؏) 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۴/۱/۷ فریمان ، خراسان‌رضوی ●شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۳ عملیات بیت‌المقدس ۳ https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
درسـی کـه بـهـمـون یـاد داد ایـن بـود:"پــــــای هــــر چــیــزی کــه درســــتـه بــمــونــیــد حــتــی اگــه‌تــنــها مــونــدیــد💔 ‍ان‌عـلی وردی🕊🌹 🕊 https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
اعمال قبل از خواب 🌸❤️ شبتون به زیبایی بین الحرمین🌱🌸 شبتون شهدایی(: https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
‌ خدایا ما رو رها نڪن ما ڪہ جز تو ڪسی رو نداریم...🥺 👋 https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
شَبتـون‌مَھدَو؎ . . .✨!' نَفسـتون‌حِیدر؎ . . .🌙!' خـوابتون‌فاطمۍ . . .🌤!' ـ ـ ـ ـ ــــــ⊱𑁍⊰ــــــ ـ ـ ـ ـ ان‌شـآاللّٰھ‌ازفردا فعالیتمان‌راآغازمیڪُنیم🏵!" ـ ـ ـ ـ ـــــ⊱𑁍⊰ـــــ ـ ـ ـ ـ ﴿الھُم‌َصَل‌ِالامحَمد‌وآل‌ِمحَمدو؏َـجِل‌فَرجـَھم﴾ ‹‹🌻 🌻›› https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
_یاد شهدای غواص🤍 عملیات کربلای چهار در نیمه شب سوم دی‌ماه ۱۳۶۵ دریادل با رمز مبارکِ محمدرسول‌اللهﷺ به آب اروند زدند هدف انجام تکلیف بود و بس... و امام فرمود : تکلیف ما را سیدالشهداء(ع) معلوم کرده است. کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم سید محمد حسین میردوستی 🍃 فرزندم: آقا سید محمد یاسا ،پسرم نمی دانم چه زمانی این نامه را می خوانی؟ از تو می خواهم در زندگی ات پشتیبان ولایت باشی ومراقب فریب دشمن باشی، شرمنده که نتوانستم باشم ؛ دوستت دارم پسرم. مراقب خودت باش . یا علی. کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🌱 برخورد صحیح 🌺 راوی : جمعی از دوستان شهید از خیابان۱۷شهریور عبور میکردیم.من روی موتور پشت سر ابراهیم بودم.ناگهان یک موتور سوار دیگر با سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد. پیچید جلوی ماو ابراهيم شدید ترمز کرد. جوان موتورسوار که قیافه و ظاهر درستی هم نداشت،داد زد:هُو!چیکار میکنی؟!بعدهم ایستاد وباعصبانیت ما را نگاه کرد! همه می دانستند که اومقصر است.من هم دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قوی پائین بیاید و جوابش را بدهد. ولی ابراهیم با لبخندی که روی لب داشت در جواب عمل زشت او گفت:سلام،خسته نباشید! موتورسوار عصبانی یکدفعه جا خورد.انگار توقع چنین برخوردی را نداشت.کمی مکث کردو گفت:سلام،معذرت می خوام،شرمنده. بعد هم حرکت کرد و رفت.ما هم به راهمان ادامه دادیم. ابراهیم در بین راه شروع به صحبت کرد.سوالاتی که در ذهنم ایجاد شده بود را جواب داد: دیدی چه اتفاقی افتاد؟با یک سلام عصبانیت طرف خوابید.تازه معذرت خواهی هم کرد.حالا اگر میخواستم من هم داد بزنم و دعوا کنم.جز اینکه اعصاب و اخلاقم را به هم بریزم هیچ کار دیگری نمی کردم. 📖 برشی از کتاب «سلام بر ابراهیم» ؛ جلد اول 📚 صفحه‌ی ۱۶۹ کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
❣شبتون شهدایی❣ . الهی خدای مهربون همتون رو حفظ کنه.😊 خدا نگهدار تک تکتون🤍 کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
❣بســــم رب الشــهدا و الصدیــقین❣
. نشستم سر قبر آرمان...یه خانمی اومد کنارم نشست شروع کرد صحبت کردن از شهید زبرجدی ... نمی‌دونست من خودم تمام دلتنگی هام اینجا برطرف می کنم اجازه دادم ک بگه و منم سراپا گوش شدم... گفت شهیده فائزه رحیمی ۴۰ روز قبل از شهادتش اومد سر قبر شهید آرمان و انقد گریه می کرد ما نمی تونستیم بلندش کنیم .. بهش گفتم مشکلی داری؟ گفت تا نگیرم بلند نمیشم گفتم چی؟ گفت :شهادت... گفتم جوونی مگه چند سالته گفت : ۲۰ سالمه و دیرم شده... و گفت چله زیارت عاشورا شهید صفری برداشتم و اومدم از شهید آرمان هم برات شهادتم بگیرم.. و شد آن چیزی که می خواست و سعادت... کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
شهادت 🥺♥️ کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄