رُضوان المُقاومة.. يوم ميلاد الرجل الذي أربك أجهزة المُخابرات العالميّة..💛
⚜ خاطرات حاج عماد ⚜
اشعه مستقیم آفتاب می گداختش. می دانست که پدر هم در زیر همین گرمای طاقت فرسا مشغول به کار است. با ارّه ای نسبتاً بزرگ به جان درختان خشک و بر زمین ریخته باغ افتاده بود. صاحب باغ که آمد از کار دست کشید و به تنه کوچک درخت پرتقال تکیه زد و نگاهش را به سمت او روانه ساخت.
🗯 👈با این که هوا گرم است امّا خوب کار کردهای...
آفرین. در این دو ماه چهره باغ عوض شده...
می دانم کم است. می دانم. امّا چه می شود کرد. بیا بگیر. این هم دستمزد این مدّت.
🌷 #عماد_مغنیه به آرامی جلو رفت و از صاحب باغ تشکر کرد.
از باغ که بازگشت مستقیم رفت پیش روحانی روستا و گفت:
🗯 👈می دانم کم است. امّا با خودم عهد بسته بودم همه دستمزدم را بدهم به شما که برای ساخت مسجدِ روستا خرج کنید...
🌸 شهید حاج عماد مغنیة 🌸
#سالروزشهادت....🕊🌸
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
#خاطرات_شهید
چنان با #شهدا عجین بود ڪہ در سخنرانے هایش مے گفت:
"من با شهدا راه مےروم
غذا مےخورم و مےخوابم
و این آسایشے ڪه برای من شهیدان بوجود آورده اند هرگز نخواهم گذاشت پرچـم #یامهــدی_ادرکنے، آن ناله های رزمندگان در نمازهای شب و هنگام شب عملیات زمین بماند..."
#حاج_عباس_عبدالهے همــواره در سخنرانے هایش میگفت: “جسمم را به خاڪ و روحم را به خـدا و راهم را به آیندگان مے سپارم ”
جزو بهترین تڪ تیراندازهای ایران بود او همواره سخت ترین راه را انتخاب مےکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشڪر عاشــورا بود و چه زمانے که بعد از بازنشستگے نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت...
منبع: کتاب مدافعان حرم، خاطرات #شهیدجاویدالاثرعباس_عبداللهی🌷
تاریخشهادت:۱۳۹۳/۱۱/۲۲
محلشهادت:درعا،سوریه
وضعیتتاهل:متاهل
تعدادفرزندان:۲
#سالروزشهادت...🌿🌺🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
سردار شهید حاج عباس عبدالهی اهل شهر مرند در آذربایجان شرقی در حدود ۱۵ سالگی عازم جبهه های جنگ تحمیلی شد و از رزمندگان کم سن و سال آن دوران بود.فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان لشکر ۳۱ عاشورای سپاه پاسداران در ۲۳ بهمن ۹۳ در کفرناسج در استان درعای سوریه بدست زیرشاخه ارتش آزاد(گروه الویه الفرقان) شهید شد و پیکر پاک و مطهرش که در دستان ناپاک فرزندان خلف معاویه و یزید لعنت الله علیه در سوریه باقی ماند.
وی در توصیه ای به جوانان از زبان شهید بهنام محمدی گفت: جسمم را به خاک، روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم و از جوانان خواست پاسدار خوبی برای راه و آرمان شهدا باشند.عباس عبدالهی از سال ۶۳ تا پایان جنگ به مدت ۶۴ ماه در جبهه های جنگ حق علیه باطل حضور داشته که در عملیات های کربلای ۵ و والفجر ۸ به ترتیب از ناحیه دست و پا مجروح شده و به درجه جانبازی رسیده و سرانجام ۲۳بهمن سال گذشته به آرزوی قلبی خود که شهادت در راه خدا بود، نایل شد.
#سالروزشهادت.......🌿🌺🌸🌺🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
🌷پـرواز کردن
ربطـے بہ بال ندارد
دل مےخواهد
دلے بہ وسعت آسمان
دل را باید آسمانے کـرد🕊
💐خوشـا آنانـے که
بالے نداشتند ولـے
راه آسـمان را یـافتند🍃
🥀#شهید_محمدتقی_ارغوانی
#سالروز_شهادت...🌿🌺🌿
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #دوشنبه ۲۳ بهمن ماه ۱۴۰۲ مصادف با ۲ شعبان المعظم
📿 ذکر روز دوشنبه : یا قاضیالحاجات
✳️ ذکر روز دوشنبه موجب کثرت مال میشود.
💐امروز سالروز شهادت
🕊شهید مدافع حرم مهدی نعمایی عالی
🕊شهید مدافع حرم محمد تقی اربابی
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
«﷽»
✍گذشتی از روزهـایخوشِ جوانیات!
دعـا کن برایـم...
تـا این جـوانی، مـرا به بازی نگیـرد...🤲
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
••
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
شهیدی که در خواب به مادرش قرآن آموخت
مادر در خواب پسر شهیدش را میبیند. پسرش به او میگوید که «توی بهشت جام خیلی خوبه. چی میخوای برات بفرستم؟»
مادر شهید میگوید: «چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میروم، همه قرآن میخوانند و من سواد خواندن ندارم و از این بابت خجالت میکشم. همه میدانند که من سواد ندارم، بهم میگویند همان سوره توحید را بخوان.».
این شهید والامقام پس از شنیدن حرفهای مادر میگوید: «نماز صبح را که خواندید، قرآن رو بردارید و بخوانید!» بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد. قرآن را برمیدارد و به راحتی شروع به خواندن قرآن میکنند.
خبر در همه جا پیچید. پسر دیگرش اینرا به عنوان کرامت شهید کاظم نجفی رستگار ، محضر آیتالله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند. حضرت آیتاللهنوری همدانی نزد مادر شهید میروند. قرآنی را به او میدهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛ اما بعضی جاها را قادر به خواندن نبودند. میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!».مادر شهید از روی قرآن خودشان بدون غلط شروع به خواندن میکند.
آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را میبوسند و میفرمایند: «جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.».
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
کاظم نجفی رستگار
از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران جنگ تحمیلی عراق برضد ایران بود. او که تجربه فرماندهی گردان و تیپ را در کارنامه رزمی خود داشت، بعد از عملیات خیبر به دلیل اختلافنظر با برخی فرماندهان، از فرماندهی کناره گرفت و در عملیات بدر بهعنوان یک نیروی ساده به منطقه جفیر رفت و در همین عملیات شهید شد.
کاظم نجفی رستگار، 3 فروردین 1339 در روستای اشرفآباد شهر ری به دنیا آمد در دوره راهنمایی یکی از آشنایانش او را به آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی معرفی کرد. با شرکت در کلاسها و جلسات آیتالله بهشتی با نهضت امام خمینی و نیروهای انقلابی آشنا شد و از همان وقت فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد در مراسم بازگشت امام خمینی به ایران یکی از نیروهای انتظامات در مسیر فرودگاه تا مدرسه علوی بود.
بعد از پیروزی انقلاب، مدتی در کمیته انقلاب اسلامی مسئولیت حفاظت از کاخ سعدآباد را به عهده داشت پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 1358، او که تازه دبیرستان را تمام کرده بود، وارد سپاه شد و در پادگان توحید شهر ری به فعالیت پرداخت. فروردین 1359، همراه دوستانش، ناصر شیری، محمد ابوالقاسمی و داود فرخزاد برای تشکیل و سازماندهی سپاه فیروزکوه به آنجا رفتند و رستگار مسئولیت آموزش را بهعهده گرفت. آن زمان گروههای کمونیستی، تودهایها و منافقان در فیروزکوه بسیار فعال بودند. رستگار و دوستانش توانستند پس از مدتی مبارزه و درگیری با این گروهکها امنیت فیروزکوه را تأمین کنند. همان سال، دوره تخصصی رنجری را زیر نظر مصطفی چمران گذراند و پس از آن همراه ناصر شیری با چمران و گروهش برای مبارزه با ضدانقلاب به سردشت کردستان رفت.
کاظم رستگار و ناصر شیری، در یکی از روزهای آخر شهریور 1359 پس از پایان مأموریت کردستان راهی تهران بودند که در کرمانشاه خبر تجاوز عراق به ایران را شنیدند. آنها از همانجا به قصرشیرین و دشت ذهاب رفتند.آنها در کنار برخی از نیروهای پادگان توحید، در جبهه داربلوط، جبهه راست دشت ذهاب، مستقر شدند. در آن روزها کاظم مسئولیت عملیات گروهان یک پادگان توحید را بهعهده داشت. فرمانده این گروهان محمود ثابتنیا بود.[
گروهان رستگار و ثابتنیا 14 اسفند 1359، در تپههای 09 در فاصله پانصدمتری عراقیها دست به یک عملیات محدود زدند. این عملیات نتایج مثبتی داشت.[بعد از این عملیات، کاظم به تهران برگشت. او در روزهای نوروز به پادگان توحید میرفت و در واحد عملیات به نیروها کمک میکرد.[ چند ماهی که کاظم از جبهه دور بود، تهران روزهای ناآرامی را میگذراند. مجاهدین و گروهکهای ضدانقلاب فعالیتهای تروریستی خود را آغاز کرده بودند. اولین حرکت جدی آنها تظاهرات 30 خرداد 1360 از خیابان فردوسی تا انقلاب بود. بعد از این تظاهرات، در تیر 1360 چند حرکت تروریستی آنها موجب ناامنی در تهران شد. ازجمله، سوءقصد به جان آیتالله سیدعلی خامنهای (نماینده امام در شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران در آن زمان) و بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتالله سیدمحمد بهشتی و جمعی از یارانش. نیروهای عملیاتی سپاه در دو گروه گشت شناسایی و عملیات، به مبارزه با ضدانقلاب و خنثی کردن توطئهها پرداختند. رستگار هم در واحد عملیات شبانهروز فعالیت میکرد. در همان روزها قرار بود مراسم جشن عقد وی با اکرم ابوالقاسمی (خواهر یکی از دوستان صمیمیاش محمد حاجابوالقاسمی) برگزار شود، اما به حرمت شهادت بهشتی و یارانش، مراسم آنها به تعویق افتاد. کاظم هشتم تیر دوباره به جبهه رفت و اوایل شهریور برای برگزاری مراسم عقد و عروسی به تهران بازگشت. قرار بود هشتم شهریور مراسم عقدکنان برگزار شود، اما با شهادت محمدعلی رجایی (رئیسجمهور وقت) و محمدجواد باهنر (نخستوزیر وقت) مراسم به هم خورد. مدتی بعد، در 9 مهر 1360 رستگار با برگزاری جشن عروسی، زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد
همسر کاظم رستگار، قبل از تشکیل تیپ 10 سیدالشهداعلیهالسلام، با اصرار کاظم را متقاعد کرده بود که برای زندگی در کنار او به دزفول مهاجرت کنند. آنها مدتی بعد، به خانههای سازمانی پادگان اللهاکبر اسلامآباد رفتند
بعد از عملیات والفجر 4، کاظم همسرش را به تهران برد. او در همان سفر کوتاه توانست به ملاقات امام خمینی قدسسرهالشریف برود و گزارشی از عملیات والفجر 4 بدهد.
سوم اسفند 1362، عملیات خیبر آغاز شد. تا آن زمان تیپ سیدالشهداعلیهالسلام بیشتر در مناطق کوهستانی تجربه حضور داشت و حالا باید در دشت و مناطق آبگرفتگی عملیات میکرد. به همین دلیل رستگار نظر مثبتی برای حضور تیپ خود در عملیات نداشت. اما به تشخیص فرماندهان رده بالا، مأموریت را قبول کرد. در این عملیات که تقریباً شانزده روز طول کشید، تعداد زیادی از رزمندگان شهید شدند و ضربات سختی به تیپ سیداشهداعلیهالسلام وارد شد، اما در نهایت جزایر مجنون محفوظ ماند.
شهادت تعداد زیادی از همرزمان رستگار بهویژه محمدابراهیم همت در این عملیات، روح رستگار را آزرده بود.
بعد از عملیات خیبر، کاظم رستگار از فرماندهی تیپ 10 سیدالشهداعلیهالسلام کنار گذاشته شد. او به عنوان یک نیروی بسیجی به پادگان امام حسینعلیهالسلام رفت و در کنار ناصر شیری به آموزش و تهیه جزوات آموزشی پرداخت. چند بار هم با شیری به جبهههای مختلف غرب و جنوب رفت.
چند روز قبل از عملیات بدر (20 اسفند تا 26 اسفند 1363)، کاظم رستگار همراه ناصر شیری برای شرکت در این عملیات به جبهه رفت و همراه تیپ 31 عاشورا به فرماندهی دوستش مهدی باکری در عملیات شرکت کرد. کاظم رستگار، ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ همراه حسن بهمنی و ناصر شیری در منطقه جفیر در شرق بصره براثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر او سیزده سال در منطقه باقی ماند و پس از تفحص در ۲۸ مهر ۱۳۷۶ در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. از او یک دختر به نام محدثه یادگار مانده است که در زمان شهادت پدر تقریباً چهل روز داشت.
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋