اسمش #عبدالحمید بود.
توی خانه و بعدها دوستانش
#وحید صدایش می کردند.
"#معلم_شهیددکترعبدالحمیددیالمه"
نام آور گمنامی که بسیاری از
ابعاد وجودی اش ناشناخته ماند.
به اذن الله، این جا از او می نویسیم...
🌷شهید دیالمه کماکان الگوی جوانان🌷
🌺حجت الاسلام پناهیان🌺
بنده کماکان الگوی جدیدی برای یک دانشجوی دینشناس و عالم دینی شناس، پیدا نکردهام، و همان الگویی را که بارها اعلام کردهام در اینجا نیز برای شما معرفی میکنم؛ یعنی #شهیددیالمه. ایشان میتوانست عالم خوب را از عالم بد تشخیص دهد و بین علمایی که مشهور بودند علمای خوب انقلابی را تفکیک میکرد و قدرت و فهم این کار را داشت، لذا خیلی محکم اعتراض میکرد که چرا به فلان عالم، آیتالله میگویید؟! او معلوماتش در حد یک آیتالله نیست.
#شهیددیالمه یک دانشجو بود و هنوز مدرک تحصیلیاش را هم نگرفته بود. امروز دانشجویانی که در چنین شرایطی هستند بعضاً هنوز خودشان را مسئول نمیدانند که مستقل باشند و روی پای خودشان بایستند و برای خودشان تصمیم بگیرند، چه رسد به اینکه برای جامعۀ خودشان تصمیم بگیرند. اما #شهیددیالمه، دانشجویی بود که منِ طلبه به او افتخار میکنم و دوست دارم به او تأسی کنم. هنوز شیفتۀ سخنان او هستم و میگویم: خدایا! وقتی به یک جوان اینقدر فهم و بصیرت میدهی، چه غوغایی میکند!
#شهیددیالمه مدعی این هم نبود که طلبه یا عالم دینی است، بلکه با مطالعه و فهم خودش به اینجا رسیده بود. ولی نوارهای سخنرانیهای او بعد از سی سال، هنوز قابل استفاده است. به تعبیری میتوان گفت او یک دانشجوی علوم اسلامی در حوزۀ دانشگاهیان بود، هرچند آنموقع هنوز چنین حوزهای در دانشگاهها تأسیس نشده بود.امیدوارم شما در این فضا، نیروها و دانشجویان دانشمندی باشید که دستتان از معارف دینی پُر باشد و بتوانید با این معارف دینی، قدرت جامعۀ دینی خودتان را استحکام ببخشید و سلامت خودتان را تضمین کنید.🌹
#عبدالحمیددیالمه
محل خدمت: جوان ترین نماینده دوره اول مجلس و عضو حزب جمهوری اسلامی🌹
🥀تاریخ و محل شهادت🌷: 7/4/1360 در انفجار تالار اجتماعات حزب جمهوری🥀😔
#شهیددکترعبدالحمیددیالمه در چهارم اردیبهشت سال 1333 در تهران و خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود . پس از گذراندن دوره دبستان، دروس متوسطه را در دبیرستان هدف فراگرفت. در سال1352 وارد دانشگاه مشهد شد. شش سال بعد با درجه دکترای داروسازی فارغ التحصیل شد . او در
دوران دبیرستان، سه سال از مکتب مدرسان حوزه علمیه قم استفاده کرد. عرفان، فلسفه و منطق رانزد استاد شهید مطهری خواند و با نظرات دکتر شریعتی در زمینه های مختلف آشنا شد و با نقد
منطقی نظریات وی، نقش مهمی را برای آگاهی نسل جوان بر عهده گرفت. او به فراگیری علوم جدیددر رشته پزشکی در دانشگاه مشهد ادامه داد . زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسوی را نیز به طورکامل آموخت و پس از اخذ دکترا در سال 1358، از دانشگاه مشهد، به تهران آمد و فعالیتهایش را آغازکرد .شهید دیالمه فعالیت اعتقادی و مبارزاتی خود را از دوران دانشگاه آغاز کرد. از جمله; در سال اول تحصیلی اقدام به تاسیس کتابخانه اسلامی در خوابگاه دانشگاه مشهد نمود و از طریق این کتابخانه افراد مؤمن را شناسایی کرد، تا بتواند آینده افکار اسلامی شیعی را که سالها زحمت کشیده و با خون دل آموخته بود، به آنان منتقل کند . تشکیل جلسات سخنرانی تحت عنوان صراط مستقیم با هدف احیاء تفکرات شیعی از دیگر کارهای او بود که به وسیله آن طرفداران زیادی را به سمت خود جذب کرد وافکار انحرافی و التقاطی را خنثی ساخت. شهید دیالمه به خاطر الهی بودن کارهایش، همواره توفیق می یافت و تفکراتش از مرز دانشگاه می گذشت و در سطح شهر گسترش می یافت، به همین جهت و به بهانه شرکت در مبارزات مسلحانه، بارها توسط ساواک زندانی شد . او پس از تاسیس مجمع احیاء تفکرات شیعی به همراه یار نزدیکش، دکتر قاسم صادقی ، مبارزات خود را علیه منافقین
سازمان دهی کرد . شهید دیالمه از بینش سیاسی عمیقی برخوردار بود. او از اولین کسانی بود که انحراف از خط اسلام را در بنی صدر و روزنامه وابسته به او مشاهده کرد و به قصد افشاگری با جمعی ازدوستان خود در مجمع احیاء تفکرات شیعی مشهد به تهران آمد و در محل روزنامه به اصطلاح انقلاب
اسلامی تحصن کرد. فعالیتهای شهید در مشهد، محبوبیتی خاص به او بخشید و موجب شد تا چندتن از علمای طراز اول مشهد از جمله، آقا میرزا حسن علی مروارید، مرحوم میرزا مهدی نوقانی و
مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی به هنگام انتخابات مجلس شورای اسلامی، از او خواستند از شهر مشهدکاندیدا شود. شهید دیالمه با رای اکثریت مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافت
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
ریشه اصلی همه اختلافات......
از نظر#شهیدعبدالحمیددیالمه🌷🌷
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
اخلاقیات و ساده زیستی شهید دکتر عبدالحمید دیالمه : وقتی دیگران ندارند درست نیست ما جنس گرون بخریم
مادرش رفته بود بازار و خیار گرون قیمت خریده بود
وحید گفت: درست نیست وقتی مردم ندارند ما خیار گرون بخوریم
یه خیار برداشت و چهار قسمت کرد
به هر نفر یک تکه داد و گفت: اینطوری بخورید…
… می رفت زندان اوین و به بچه های گروه فرقان آموزش دینی می داد
بعدها خیلی از اون بچه ها رفتند جبهه و شهید شدند…
💠خاطره ای از زندگی شهید دکتر #عبدالحمید « وحید » دیالمه💠
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_سیزدهم
ماه از آن بالا به حسین می نگریست و ماهی دیگر در روی زمین چشم به حرکات دلبرش داشت.
حسین غریبانه در کوچه های مدینه قدم بر می داشت، ابتدا به سمت حرم جدش رسول الله رفت و بعد از ساعتی درد و دل با پدربزرگش ،راهی بقیع شد تا با قبر مادر و برادرش نیز وداع کند، تاریکی شب، حزن این دیدار آخر را بیشتر می نمود.
سپیده سحر از پشت کوه های مدینه بیرون زد و حسین بعد از خداحافظی از عزیزانش و خواندن نماز صبح به خانه برگشت.
داخل اتاقش شد، در این هنگام زنی که نقاب بر چهره داشت و قد خمیده اش خبر از سالخوردگی او میداد، درب اتاق حسین علیه السلام را زد.
صدای ملکوتی ثارالله بلند شد: کیستی؟ بفرمایید داخل..
زن بغض گلویش را فرو داد و فرمود: منم ام السلمه فرزندم...
حسین با شتاب از جا برخواست، چون ام السلمه را بسیار دوست می داشت و او امین همیشگی حسین بود.
ام السلمه داخل شد، نقاب رویش را بالا زد و حسین متوجه صورت خیس از اشک او شد.
ام السلمه روی حصیر کنار دیوار نشست و حسین هم روبه رویش قرار گرفت.
ام السلمه اشک چشمانش را با گوشهٔ روسری اش گرفت و گفت: شنیده ام عزم سفر داری، میدانم که انتهای سفر تو به کربلا می رسد چرا که از جدت رسول الله شنیدم که فرمود: فرزندم حسین در سرزمین عراق و درجایی به نام کربلا کشته می شود.
امام سر مبارکشان را تکان داد و فرمود: مادرجان، به خدا سوگند من این را نیک می دانم و به ناچار کشته خواهم شد و هیچ راه گریزی ندارم و تقدیر من است آنچه را که خدا برایم نوشته به خدا سوگند می دانم در چه روزی کشته میشوم، می دانم کجا کشته می شوم و چه کسی مرا می کشد و کجا به خاک سپرده میشوم، می دانم کدام یک از اهل بیت و شیعیانم همراه من کشته میشوند و اگر بخواهی قبرم را نیز به تو نشان می دهم! خداوند دوست دارد مرا کشته ببیند..
در این هنگام ام السلمه شیشه ای دربسته از زیر چادرش بیرون آورد و فرمود: این خاک را حضرت رسول به من سپرده و فرموده که خاک کربلاست.
حسین علیه السلام فرمود: بله چنین است، مادرجان! این شیشه را نگه دار و هر روز که میگذرد به آن بنگر، هر وقت خاک این شیشه تبدیل به خون شد، بدان آن روز مرا کشته اند و سر از بدنم جدا نموده اند.
صدای ناله و شیون ام السلمه بلند شد، حسین بسته ای رابه سمتش داد و فرمود: آرام بگیر مادرجان، این بسته وصیت نامه من و نشان امامت است، پس از کشته شدن من، هرکس نزد تو آمد این بسته را از تو خواست، بدان که او امام بعد ازمن است. مادرجان! امروز آخرین روز حضور من در مدینه است، بعد از غروب آفتاب از اینجا به سمت مکه میرویم.
ام السلمه از جای برخاست تا برود با زنان و کودکان حسین علیه السلام خداحافظی کند و بسته را در آغوش گرفت و زیر لب زمزمه می کرد: در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن، من به خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود..
ادامه دارد
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
💔 آخرین سخنرانی #شهید_همت
▫️روز دهم عملیات خیبر بدستور ق فتح، عملیات درمحور طلائیه وکوشک متوقف شدونیروهای لشکر27برای بازسازی،عازم دوکوهه شدند.14اسفندبود که #همت جزیره راترک کردو واردپادگان دوکوهه شد.شهیداکبر زجاجی به پیشواز اورفت وگفت:حاجی به دادمون برس!نیروها خسته شدن وبریدن.ازطرفی چون ماموریتشان تموم شده، میخوان برگردن شهراشون.
#حاج_همت باشنیدن این خبر کمی بهم ریخت.اگر نیروها بشهرهایشان بازمیگشتند،عملا لشکر هیچ عقبه ای نداشت. اونیروها را درمیدان صبحگاه دوکوهه جمع کردو درنطق آتشینی گفت:👇
🌸ماهرچه داریم ازشهدا داریم وانقلاب خونبارما،حاصل خون این عزیزان است.درهیچ کجای تاریخ ومقررات جنگ وتاکتیک جنگ، هیچکس یاگروهی نتوانسته بگوید این عملیات پیروز است یانه.تنهاچیزی که مهمه٬حرکت در راه خداست.خداوندشکست میدهد،پیروزی هم میدهد،مابایدبه او اتکاداشته باشیم.عملیات بدست دیگریست،دست مانیست که سخت باشد یاآسان.دیدگاه های ما مادیست،امازیربنای جنگمان معنویتست.ما این جنگ راباخون خود پیش میبریم😌✌️
بعداز این سخنرانی🎤،تمام کسانیکه قصدبازگشت داشتند،باچشمانی نمناک وعزمی راسخ،آمادگی خودرابرای حضوردرصحنه نبرداعلام کردند🌹
#شهید_حاج_ابراهیم_همت
#فرمانده_دلهـــا
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
چرا عملیات خیبر ، به شکستن دژ طلائیه محدود شد❗️
عملیات خیبر دو محور داشت ۱ محور پاسگاه زید و ۲ هورالعظیم روی محور زید ارتش عمل می کرد و محور هور را هم سپاه که تلاش اصلی برای لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص به فرماندهی سردار رشید اسلام #حاج_ابراهیم_همت بود متأسفانه نیروهای ارتشی در محور زید نتوانستند به اهداف خود برسند و ماند محور هور و شکستن خط طلائیه به همین خاطر کل عملیات خیبر در یک زمین کوچک به مساحتِ ۲ کیلومتر در ۲ کیلومتر خلاصه شد؛ در طلائیه دشمن از طریق محاسبۀ دقیق و اطلاعات کامل، این را فهمیده بود که تنها راهکار ایران در خشکی همین راه است؛ شکستن خط طلائیه مساوی بود با سرنگونی صدام ❌ سرلشکر ماهر عبدالرشید عکس سمت چپ فرمانده قدرقدرت لشکر مخوف سپاه سوم ارتش عراق که با تمام امکانات و تجهیزات در مقابل حاج_همت و نیروهایش ایستاد یعنی باید گفت خیبر دوئل این دو مرد بود به نحوی که خود ماهر عبدالرشید شخصاً به خط مقدم می آید و هدایت عملیات را به عهده می گیرد چون می داند لشکر۲۷ همیشه لشکری خط شکن بوده و این لشکر، لشکر همت است حاج_همت چندبار به طلائیه حمله می کند ولی این دروازه باز نمی شود که نمی شود عاقبت عملیات، محدود به حفظ جزایر مجنون می شود و #حاج_همت بعد از صرف یک لشکر نیرو ، خود نیز با سرافرازی و در اوج مظلومیت به شهادت می رسد💔
#شهیدحاجمحمدابراهیمهمت
#جزایر_مجنون
#عملیات_خیبر
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
شهادت ؛
پایان کسانی است
که به تکلیفشان عمل کردند ...
#فرمانده_بیادعا
#سردار_بنبستشکن
#شهیـد_حسن_درویش
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋