eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
467 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 آخرین سخنرانی ▫️روز دهم عملیات خیبر بدستور ق فتح، عملیات درمحور طلائیه وکوشک متوقف شدونیروهای لشکر27برای بازسازی،عازم دوکوهه شدند.14اسفندبود که جزیره راترک کردو واردپادگان دوکوهه شد.شهیداکبر زجاجی به پیشواز اورفت وگفت:حاجی به دادمون برس!نیروها خسته شدن وبریدن.ازطرفی چون ماموریتشان تموم شده، میخوان برگردن شهراشون. باشنیدن این خبر کمی بهم ریخت.اگر نیروها بشهرهایشان بازمیگشتند،عملا لشکر هیچ عقبه ای نداشت. اونیروها را درمیدان صبحگاه دوکوهه جمع کردو درنطق آتشینی گفت:👇 🌸ماهرچه داریم ازشهدا داریم وانقلاب خونبارما،حاصل خون این عزیزان است.درهیچ کجای تاریخ ومقررات جنگ وتاکتیک جنگ، هیچکس یاگروهی نتوانسته بگوید این عملیات پیروز است یانه.تنهاچیزی که مهمه٬حرکت در راه خداست.خداوندشکست میدهد،پیروزی هم میدهد،مابایدبه او اتکاداشته باشیم.عملیات بدست دیگریست،دست مانیست که سخت باشد یاآسان.دیدگاه های ما مادیست،امازیربنای جنگمان معنویتست.ما این جنگ راباخون خود پیش میبریم😌✌️ بعداز این سخنرانی🎤،تمام کسانیکه قصدبازگشت داشتند،باچشمانی نمناک وعزمی راسخ،آمادگی خودرابرای حضوردرصحنه نبرداعلام کردند🌹 https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
چرا عملیات خیبر ، به شکستن دژ طلائیه محدود شد❗️ عملیات خیبر دو محور داشت ۱ محور پاسگاه زید و ۲ هورالعظیم روی محور زید ارتش عمل می کرد و محور هور را هم سپاه که تلاش اصلی برای لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص به فرماندهی سردار رشید اسلام بود متأسفانه نیروهای ارتشی در محور زید نتوانستند به اهداف خود برسند و ماند محور هور و شکستن خط طلائیه به همین خاطر کل عملیات خیبر در یک زمین کوچک به مساحتِ ۲ کیلومتر در ۲ کیلومتر خلاصه شد؛ در طلائیه دشمن از طریق محاسبۀ دقیق و اطلاعات کامل، این را فهمیده بود که تنها راهکار ایران در خشکی همین راه است؛ شکستن خط طلائیه مساوی بود با سرنگونی صدام ❌ سرلشکر ماهر عبدالرشید عکس سمت چپ فرمانده قدرقدرت لشکر مخوف سپاه سوم ارتش عراق که با تمام امکانات و تجهیزات در مقابل حاج_همت و نیروهایش ایستاد یعنی باید گفت خیبر دوئل این دو مرد بود به نحوی که خود ماهر عبدالرشید شخصاً به خط مقدم می آید و هدایت عملیات را به عهده می گیرد چون می داند لشکر۲۷ همیشه لشکری خط شکن بوده و این لشکر، لشکر همت است حاج_همت چندبار به طلائیه حمله می کند ولی این دروازه باز نمی شود که نمی شود عاقبت عملیات، محدود به حفظ جزایر مجنون می شود و بعد از صرف یک لشکر نیرو ، خود نیز با سرافرازی و در اوج مظلومیت به شهادت می رسد💔 https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
باسلام هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم 🌷 پاسدار شهید حسن قورچی بیگی 🌷 تولد ۱۰ شهریور ۱۳۴۳ تنکابن استان مازندران 🌷 شهادت ۲۷ اسفند ۱۳۶۶ منطقه عملیاتی حلبچه عراق 🌷 سن موقع شهادت ۲۳ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ مردم شهید پرور ایران سعی کنید همیشه دنبال رو خط امامت و ولایت فقیه باشید. از روحانیت مبارز و آگاه پیروی کنید و دست از مسائل فتنه و اختلاف انگیز بردارید که روزی باید حساب پس دهید. ✅ سعی کنید اگر مسئولیتی در جامعه به عهده می گیرید فقط به خاطر رضای خدا و ثواب بیشتر و قرب خداوند باری تعالی باشد. ✅ این انقلاب یک معجزه الهی است که با خون شهدا بدست آمده است. ✅ بدانید که در این موقعیت حساس کشور اسلامی مان بیش از هر چیز به وحدت و همبستگی نیاز دارد، بیائید دست از اطاعت نفس بردارید تا در آن دنیا پیش رسول الله(ص) و شهدا شرمنده نباشید. ✅ ♦️ ای مردم مسلمان، در فراز ونشیب های این انقلاب اسلامی که همچون سیلی خروشان به پیش می روند، مواظب توطئه ها باشید بدانید که بهترین راه خنثی نمودن توطئه ها، حضور دائمی در صحنه و اطاعت از ولایت فقیه است 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان می‌باشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
هرگاه در نماز عجله کردی خواستی زودتر به پایان برسانی به یاد بیاور همه ی آنچه که می خواهی بعد از نماز بروی به آن برسی ؛ و همه ی آنچه که می ترسی در این مدت از دست بدهی به دست همان کسی است که در مقابلش ایستاده ای برای حرف زدن با خدا بیشتر وقت بزار https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
راوی : دکتر احمدرضا بیضایی [برادر شهید محمودرضا بیضایی] حدود ده سال پيش بود كه سر مزار شهيد على اكبر جوادى، فرمانده گردان تخريب لشگر ٣١ عاشورا، بطور اتفاقى با يكى از رزمنده هاى قديمى رفيق شدم. همان روزهاى اول رفيق شدنمان بود و طبق معمول، صحبت جنگ بود كه تلفنش را برداشت و زنگ زد به كسى و بعد از اينكه مكالمه اش تمام شد گفت: حالش را دارى برويم ديدن يك جانباز؟ گفتم: برويم. كمى ميوه خريديم و رفتيم خانه جانباز عزيزى كه وقتى او را ديدم، به سختى نفس مى كشيد و اصلا به سختى زنده بود.  بسيار حال نامساعدى داشت. آلبوم مفصلى از تصاوير شهداى لشگر عاشورا داشت كه موقع ورق زدن آن، از او درباره شهيد جوادى پرسيدم و اينكه آيا او را از نزديك ديده بود؟ گفت: مأموريتى كه شهيد جوادى در عمليات بدر در آن شهيد شد مأموريت من بود ولى من روى جاده بصره - العماره مجروح شدم و آقا مهدى (باكرى) دستور داد ما را كشيدند عقب و على اكبر جوادى و يك نفر ديگر را مأمور كرد كه بروند روى جاده.  شهيد جوادى موتور مرا برداشت و به همراه آن برادر ديگر سريع راهى شدند بسمت محل مأموريت. در عمليات بدر هواپيماهاى عراقى شديدا جاده را بمباران مى كردند. شهيد جوادى تازه رفته بود روى جاده و من داشتم با چشمانم تعقيبش مى كردم كه يك هواپيماى عراقى رسيد و بسمت دو تا موتورى كه روى جاده در حركت بودند شيرجه رفت طورى كه من فكر كردم می خواهد مثل عقاب آنها را از روى جاده بردارد و با خودش ببرد. در آن لحظه راكتى شليك كرد كه بين دو موتور فرود آمد. در اثر انفجار آن راكت سر على اكبر جوادى جدا شد و مثل توپى كه روى جاده بخورد، چندين بار به سطح جاده برخورد كرد و از جاده پرتاب شد بيرون ....😔 خوش به حال شهدایی که رسیدند آخر با شهـادت به سرانجام اباعبدالله •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
نوشته‌بود: رفیق‌اونی‌هست‌‌ك‌به‌رشد دینت‌کمک‌کنه‌،نه‌اینکه تورونسبت‌به‌دینت‌بی‌تفاوت‌کنه؛)! کلام _شهید❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت میکرد،بیت الزهرا افطاری میداد،میامد صندلی پایین مینشست سخنرانی میکرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی، سری اخر،وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه، کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،خوشش نمیامد، خودش هم پذیرایی میکرد، سفره میچید. کنار بچه ها مینشست،یه جمع باصفا و صمیمی بود،بعد افطاری میریختن سر حاجی گم میشد لابلای بچه ها. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود ،کاری به بچه های ‌شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند. 📚راوی فرزند شهید شیخ شعاعی 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋