امام زمان كه خود را از ديدهها پنهان
كردهاست و روزي كه مصلحت خداوند باشد ظاهر ميشود و با ظهور خود مشركان و منافقان را نابود ميكند اينك كه عقابان تيز پرواز در آسمانهاي نيلوفر و خونين جبههها پرواز ميكند و پيام فتح و ظفر را به ارمغان ميآورد به شما نويد ميدهد اي انسانها بيدار شويد و به جهان بنگريد كه چه حماسههايي اين رزمندگان آفريده اند و چگونه كشتي نوح با ناخداي خود كه روحالله است در سواحل جنوبي و غربي كشور و پرچم ثارالله را كه آرم لا اله الا الله و محمد رسولالله در آن گنجانده شده بر تاريكها و ظلمتهاي دنيا با خورشيد تابان خود فروزان ميكند و بر خاكهاي كرملين و بغداد و واشنگتن و اسرائيل برافراشته ميكند و همچون موش داخل سوراخهاي از قبل مهيا شده ميروند. پيام به امت شهيدپرور هر چند من حقيرتر و كوچكتر از شما هستم ولي به خاطر دوستي كه نسبت به شما دارم و نسبت به ولايت و دوستي اهل بيت اين پيام را ابلاغ ميدارم.
از امام امت پيروي كنيد و نسبت به فرامين رهبر انقلاب كوشا باشيد خون شهيدان را پايمال نكنيد. و در اقتصاد مملكت چنان پيشرفت كنيد كه دستدرازي به هر بدبخت و بيچاره را نكنيم.
#خلیل_بیناباشی
64/01/12
#روحشان_شاد🕊
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
🌹شهید همت: به جوانان بگویید:
امروز چشم شهیدان به شماست.
بپاخیزید، اسلام و خود را دریابید...
#دوازده_فروردین سالروز ولادتش گرامی باد
🕊شادی روح بلندش #صلوات
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_بیست_ششم🎬:
شب هنگام است که به افراد بنی اسد خبر می رسد، حبیب بن مظاهر به دیدار آنها امده، همگان متعجب می شوند، چرا حبیب در دل شب به اینجا آمده..آنها نمی دانند که جاسوسان ابن زیاد مثل سگ بو کشیده اند و حبیب را تعقیب کرده اند تا بدانند هدفش چیست، چون حکم از ابن زیاد دارند که نگذارند حتی یک نفر به سپاه اندک امام بپیوندد.
حبیب نگاهی به چهره تک تک آنها میکند و میگوید: من از صحرای کربلا می آیم و برایتان هدیه ای بسیار گرانبها دارم، همانا امام حسین علیه السلام به کربلا آمده و عمر سعد هم با هزاران سرباز او را محاصره کرده، من شما را به یاری فرزند رسول خدا می طلبم
حبیب هنوز سخن میگفت که خون جوانان غیور بنی اسد به جوش آمد، تمام مردانی که در آن صحرا بودند چه پیر و چه جوان شمشیر به دست گرفتند برای دفاع ازاهل بیت رسول الله..
آسمان شاهد بود که نوعروسان، خود لباس رزم برتن شوهرانشان می کردند و مادران، پسرانشان را از زیر قرآن رد می کردند تا به یاری قران ناطق بروند و در دل به حال مردانشان غبطه می خورند و بر لب جاری میکردند: کاش میشد ما هم به یاری زینب، دختر فاطمه بیاییم.
کل مردان ایل از پیر و جوان، نود نفر بودند که همه در تاریکی شب، راهی یاری امام به سمت کربلا شدند.
حبیب اشک شوق برگونه داشت، چرا که زنان و کودکان حسین با دیدن مردان بنی اسد که به یاری حسین آمده بودند شاد می شدند.
سپاه نود نفرهٔ حبیب به راه افتاد و کمی جلوتر به کمین سپاهیان عمر سعد برخورد کرد، جنگاوران بنی اسد شروع به شمشیر زدن کردند و داشتند تار و پود سپاه پیش رو را از هم پاره می کردند که ناگاه صدایی در دشت پیچید: لشکریان تازه نفس از دو طرف به این سپاه اندک حمله کنید و سپس به سمت این قبیله بروید و زنان و دخترانشان را به کنیزی ببرید و هر چه غنايم به دست آوردید، برای خودتان بردارید...
مردان غیور بیابان با شنیدن این کلام که ناموسشان را نشانه رفته بود، به عقب برگشتند و حبیب با چشمانی اشکبار به کربلا مراجعت کرد و آنچه را که اتفاق افتاده بود به عرض مولایش رسانید.
امام که ناراحتی حبیب را مشاهده کرد به اوفرمود: ای حبیب! باید خدا را شکر کنی که قبیله ات به وظیفه خود عمل کردند، آنها دعوت مرا اجابت نمودند و هر آنچه که از دستشان بر می آمد، انجام دادند و این جای شکر دارد، اکنون که به وظیفه ات عمل کردی راضی باش و شکرگزار..
ان شب به صبح رسید و اینک صبح هفتم محرم است و آفتاب داغ کربلا، عطشی در جانها انداخته..
سواری از گرد راه میرسد که نامه ای از ابن زیاد با خود دارد: ای عمر سعد! بین حسین و آب فرات جدایی بیانداز و اجازه نده تا از فرات حتی قطره ای بنوشند،من می خواهم حسین با لب تشنه شهید شود
در این موقع همهمه کودکانی که در دشت خود را سرگرم بازی کرده اند به هوا بلند میشود: سربازها کنار آب ردیف ایستاده اند، مگر با آب دشمنی دارند و نمی دانند آنها با کسی که آب را آفرید دشمنی دارند، آنها با حسین و خدای حسین دشمنند...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
امروز سالروز ولادت شهیدی است که میگفت :
علی وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوستدارم
تولدت مبارک شهیدِ چشم قشنگ 🌺
#شهیدابراهیمهمت
#یادشهداباصلوات
https://eitaa.com/Ravie_1370
💌#دلنوشته
🔵همسر شهید مدافعحرم یدالله ترمیمی
بذار به اندازهی تمام این روزها که نمیبینمت، ۵۰بار ببوسمت! بهم قول دادی زود برمیگردی و همیشه جایی ماموریت میرفتی، شوخی میکردی میگفتی عمودی میرم افقی برمیگردم و به قولت عمل کردی و زودتر از بقیه برگشتی اما ایندفعه شوخیات به جدی تبدیل شد و به قول خودت افقی برگشتی⚰😔
وقتی برگردوندنت، برای اولینبار خواستم ببینمت! یاد خوابم افتادم که حدود یکسال قبل خواب دیدم. بهم خبر میدن یــــداللهام شهید شــــده و توی تابوت میارنش که چندتا تابوت شهیــــد دیگه هم بود و من میرم بــــالای سرش! میخوان تابوتو بــــاز کنند؛ توی دلــــم میگم خــــدا کنه عزیزِ مــــن نباشه و از خواب، بیــــدار میشم😥
لحظهای که میخوان تابوتو باز کنن، این جملات تماما درون من میپیچه که کاش اونی که توی تابوته، یدالله نباشه اما انتظار به پایان میرسه و چهره نورانیتو میبینم و تمام امید من، یکباره به ناامیدی تبدیل میشه اما قیافهات مثل موقعهایی بود که میخوابیدی و من به چهره آرومت دقایقی خیره میموندم و لذت میبردم و دستمو آروم میبرم سمت صورتت تا نازت کنم💞
یادمه همیشه صورتت گرم بود و خیلی وقتها میگفتی صورتمو بزارم روی صورتت اما ایندفعه، تا دستم به صورتت رسید، از سردی بدنت دل من مثل یه تیکه یخ ریخت! دیگر برایم هیچ چیز مهم نبود! انگار تمام دنیا برایم تمام شد! چقــــدر در وجودم به پستی دنیا پی بُردم که چندهفته قبل با هم برنامههای آینــــدهمان را مــــرور میکردیم ولی حالا، همــــهچی خلاصه شد در یک جعبــــهی چوبــــی😭
یدالله تو گفتی زود برمیگردم! راست گفتی زود برگشتی ولی خوشمرام! رواست که چندسال بگذرد و روی ماهت را نبینم؟!🥀❤️
ای همنفس!
ای همسفـــر! کجایی؟
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
۱۲ #فروردین سالروز زمینی شدن
و تولد شهید #محمد_ابراهیم_همت گرامی باد.
تولد اصلی تو #شهادت است و مردان خدا با #شهادت زنده می شوند.
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#کانال
❣#فقط_ کلام _شهید❣
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄
https://eitaa.com/Ravie_1370
┄┅═✼✿✵❣✵✿✼═┅┄