eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
467 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 صفحه ۳۲۲ قرآن کریم
2620993.mp3
2.96M
🎙 روز خود را با قرآن آغاز کنید 🔸ترتیل صفحه ۳۲۲ قرآن کریم
••° 🌹حضرت‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها‌میفرمایند: الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها... 🍃در خدمت و پای‌بند او باش، چون بهشت زیر‌پاى‌مادر است.🍃 📚 کنز العمال ح۴۵۴۴۳ @Ravie_1370❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالگرد شهادت🍃🌸 حُر مدافعان حرم مجید قربانخانی گرامی باد سخنی از زبان مادرش: مجید خیلی تغییر کرده بود خوابی دیده بود که تعریف نمی کرد شهید فرامرزی را آورده بودند بهشت زهرا برای تشییع ما هم رفته بودیم به عمه اش گفت عمه من خواب حضرت زهرا(س) را دیده ام و دو هفته دیگر من هم پیش فرامرزی ام حضرت گفته اند یک هفته بعد از اینکه سوریه بروم شهید می شوم @Ravie_1370❄️
🔺پوستر / ترور در برابر علم @Ravie_1370❄️
▪️این عکس از آخرین عکس های آقا مصطفاست... چند روز مانده به شهادت حس این عکس ما رو یاد این آیه قرآن میندازه: سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (فرشتگان هنگام ديدارِ بهشتيان به آنان مى‌گويند) بخاطر استقامتى كه كرديد، بر شما درود باد. پس چه نيكوست سراى آخرت... . . ▪️شب حادثه از زبان دوست مصطفی: شب پیش از حادثه، خانم و بچه ها را فرستاده بودم خانه مادرم اینا کرج. قرار بود به یک سفر کاری بروم لرستان. آن شب در خانه تنها بودم. ایام اربعین بود، دلم هوای آقامصطفی را کرد. دوتا شماره ازش داشتم شروع کردم به شماره گرفتن. یکی از شماره ها می گفت در دسترس نیست. یکی هم هرچه بوق می خورد کسی جواب نداد.... . ▪️ آن شب هم قسمت نبود آن صدای نازنین را بشنوم. فردا شد؛ حال عجیبی داشتم نمیدانستم چه مرگم شده، سفر نرفتم، قرار کاری داشتم، رو به راه نبودم، نمی دانستم چرا؟ خانه ماندم. یکی دو ساعت بعد خانمم اینا از کرج برگشتند. ساعت ۱۰ بود. کمی بعد نزدیک ظهر بود که یکی از بچه ها از دوستان مشترک من و مصطفی زنگ زد. . ▪️گفت: احمدی روشن دکترا دارد؟ گفتم: نه چطور؟ گفت: این احمدی روشن که می گویند ترورش کردند مصطفای خودمان نیست؟ نفهمیدم یعنی نتوانستم مکالمه را ادامه بدهم ریختم به هم، وسط خانه بلند شدم به قدم زدن. تلویزیون را روشن کردم. شروع کردم اینور و اونور به پرس و جو، نتیجه این بود بله مصطفی ترور شده. خانمم خیلی بهم ریخته بود. مصطفی علاقه خاصی به سادات داشت. خانم ما را خانم سادات صدا می کرد. هر دفعه هم که می آمد خانه ما، یک روسری چیزی برای خانمم هدیه می گرفت. . ▪️حالا من دستپاچه شده بودم و مدام سعی می کردم به این شک پناه ببرم که این مصطفی هست یا نیست؟ با اینکه مطمئن شده بودم. حالا با صدای بلند گریه می کردم. خانمم هم آن طرف داشت گریه می کرد. بچه ها دوباره یکی یکی زنگ زدند. یک عده دانشگاه جمع شدند. . ▪️پسرخاله خانم مصطفی زنگ زد و برگشت گفت: بچه ها همه خانه مصطفی هستند، پاشو بیا اینجا. سریع یک ماشین گرفتیم و با خانم و بچه راه افتادیم رفتیم. دیدم بابا و مامان و همه بچه ها جمع هستند. بعد رفتیم پیکرش را ببینی. به پیکرش که رسیدم جمله ای به او گفتم، یعنی رفتم جلو و گفتم: آقامصطفی این رسمش نبود... یکی از همکارانش میگفت تا همین شب آخر داشت برنامه هایش را جمع و جور میکرد و جلسات و کارها را به من میسپرد چگونه نبودنش را باور کنم... . 🔺به نقل از: دوست شهید منبع: کتاب جسارت علیه دلواپسی شهادتت مبارک آقامصطفی🥀 @Ravie_1370❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا