فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صلوات بر حضرت
سیدالشهداء علیهالسلام
《اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و صَلِّ عَلَى الْحُسَيْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهيدِ الرَّشِيدِ قتِيلِ الْعَبَرَاتِ وَ اَسِيرِ الْكُرُبَاتِ صلاَةً نَامِيَةً زَاكِيَةً مُبَارَكَةً يصْعَدُ اَوَّلُهَا وَ لاَ يَنْفَدُ آخِرُهَا اَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلاَدِ اَنْبِيَائِكَ الْمُرْسَلِينَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ》
🍃✨پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و درود و رحمت فرست بر حسين مظلوم شهيد شجاع، كشته اشك چشم خلق و اسير محنتها
رحمت و درودى بر آن حضرت فرست ڪه دائم در افزايش و نیکو و با بركت باشد
ڪه اول آن درود به آسمان صعود كند
و انتها نداشته تا ابد باقى باشد
نيكوترين درود و رحمتى ڪه بر
يكى از فرزندان پيغمبران مرسلت فرستى
اى پروردگار عالمیان✨🍃
.
🍁🍂عاقبت قسم ناحق به حضرت ابوالفضل😰
🔰شيخ عباس حاج محمدعلي كشوان آلشيخ كليددار و خادم اقدم مرقد مبارك حضرت ابوالفضل العباس(ع) بود كه اكنون بعد از 40 سال خدمت بازنشسته شده است میگوید:
💠حضرت ابوالفضل العباس(ع) از مظاهر جلال الهي است به گونهاي كه سوگند به حضرت در چشم عربها جايگاهي عجيب دارد و از مهمترين سوگندهاست. اگر كه بين قبيلهها نزاع درميگيرد و كار به دادگاه ميكشد و پس از چند سال به نتيجه نميرسند، ميگويند: «پيش ابوالفضل(ع) ببريم». به در آستانه مقدس كه ميرسند، قبيلهاي كه ناحق است، با شرمندگي ميگويد: «همين جا بس است، نه ناحقام، شما را به ابوالفضل(ع) مرا به حرم نبريد، به صحن ابوالفضل(ع) نبريد، ميترسم!»
🍃يكي از شيوخ عرب هفت پسر و يك دختر داشت و برادري فقير. برادرزادهاش خواستگار دختر عمو بود، به عموي توانگرش گفت: «عموجان، من چيزي براي ازدواج ندارم!»
🍃عمو كه راضي به اين وصلت نبود، با اين وجود پسر با دختر عمو وصلت كرد، اما پس از چندي سر به ناسازگاري گذاشت و از عمو زميني ديگر درخواست. عمو گفت: «اين زمين را براي پسر بزرگم گذاشتهام، به شما كه زمين دادهام!»
🍃برادرزاده نمكنشناس عمويش را تهديد كرد كه آبرويش را خواهد برد، عمو كه از ناجنسي برادرزاده و دامادش با خبر نبود، اعتنايي نكرد. مدتي بعد، برادرزاده به عمويش پيغام داد كه دخترش در هنگام ازدواج پاكدامن نبوده است.
🍃عمو كه قلبش از غصه آتش گرفته بود، برافروخته شد و گفت: «بيحيا! اگر دخترم آن گونه بود، چرا همان وقت او را نكشتي؟ تو كه پسر عمويش بودي، غريبه نبودي!»
🍃در ميان قبايل عرب رسم بر اين است كه در چنين مواقعي زن را ميكشند و هيچ مرجعي هم به آنها اعتراض نميكند. در پي اين ماجرا، وقتي برادرزاده بد ذات بر موضوع اصرار كرد، پدر دختر قبري كند و افراد قبايل مختلف را فرا خواندند، تا با قول خودشان لكه ننگ را از بين ببرند.
🍃شبي كه قرار بود، دختر را بكشند، يكي از افراد قبيله گفت: «اگر شما اين دختر را بكشيد، فردا از شما بپرسند «چرا و به چه جرمي او را كشتيد؟»، چه جوابي داريد؟ پدر دختر گفت: «خوب، چاره كار چيست؟»
🍃مرد گفت: «شما ايشان را به حرم حضرت ابوالفضل(عليه السلام) ببريد، اگر قسم خورد و نترسيد كه حرفي نيست. اما اگر قسم نخورد، پيداست كه دختر شما پاك است، چرا ميخواهيد اين بيچاره را بكشيد؟
🍃حاضران قبول كردند، پسر را همراه با دختر، مادر و خاله نزد كليددار بردند، پنجاه نفر از افراد قبيله نيز شاهد بودند.
كليددار رو به من كرد و گفت: «حاجعباس! اين پسر بيحيا و دروغگوست، من نميتوانم اين كار را انجام دهم. شما برعهده بگيريد!»
🍃من به پسر گفتم: «هنوز وقت باقي است، ميتواني حرفت را پس بگيري و اين مردم پي كارشان بروند و خودت هم بروي. هر چه بخواهي به شما ميدهم».
پسر گفت: «ابدا، ابدا».
پرسيدم: «قسم ميخوري؟»
گفت: «بله، قسم ميخورم».
🍃از او خواستم سه قدم به جلو بردارد، رو به ضريح بالاي سر حضرت ابوالفضل(عليه السلام) بايستد و دو دستش را بلند كند، همان كلمات را كه من ميگويم، تكرار كند.
گفتم: «بگو، والله بحق هذا العباس؛ يعني قسم به خدا، به حق اين عباس(عليه السلام)».
پسر گفت: «والله، بحق هذا العباس...».
اين را كه گفت، دهانش باز ماند.
🍃اما دختر كه قرار بود، كشته شود، با حضرت ابوالفضل(عليه السلام) حرف ميزد: «ابوفاضل! آقا! من اين طورم؟» ابدا، باكش نبود. به هيچ لكنت و هراسي، سه بار اين را گفت و به ضريح خيره شد.
🍃من ديگر يقين كردم كه حضرت ابوالفضل(عليه السلام) در مقابل اين دختر ايستاده و او حضرت را به طور آشكار ميبيند. انگار قيام برپا شده بود، جنازه پسر مثل چوب خشك روي زمين افتاده بود، جنازه را برداشتند، تا وقتي جنازه در حرم بود، يك قطره خون از آن بيرون نيامد، اما تا جنازه را به صحن بردند، خون از دهان و دماغ و گوشش بيرون زد.
🍃دختر همچنان با حضرت حرف ميزد و ميگفت: «الله، الله، ابوفاضل! نعم، نعم، ابوفاضل! اين كرامت شماست». برادران دختر او را در آغوش گرفتند و تكريم كردند و مردم كربلا نيز به ديدن دختر ميآمدند و از او تبرك ميجستند.
#به_یاد_آقا_امام_حسین_باشیم
#تا_ارباب_هم_به_یادمان_باشند❗️
🌹حضرت جعفر آقای مجتهدی:
✍خانهای که در آن به #نام #امام_حسین (علیه السلام) مراسم #عزاداری #اقامه شود، #عطر و #نور مخصوصی پیدا میکند که مطلوب #فرشتگان و #اولیای خدا است.
💠🍃امروز هم #سیدالشهدا (علیه السلام) در #انتظار #لبیک من و شما است. همیشه به #یاد او بودن و #راه_مرام او را دنبال کردن از مصادیق بارز #لبیک گفتن به «هل من ناصر حسینی» است.
🌹 🍃
🍃 🌼 نتیجه بی احترامی به تربت کربلا❗️
🔰مرحوم حاج میرزا حسین نوری در کتاب دارالسلام نقل فرموده که یکی از برادران من وارد منزل مادرم شده بود، در حالی که در جیب پایین او مهری از تربت حضرت سیدالشهداء علیه السلام بود.
🍃پس مادرم او را تنبیه نمود و گفت: تربت را در این جیب گزاردن، بی ادبی است و موجب استخفاف است و شاید در زیر رانت قطع شود و شکسته گردد.
برادرم گفت: تا به حال دو مهر تربت در زیر رانهای من واقع شده و شکسته گردید، پس متعهد شد که بعد از این مهر تربت را در جیب پایین نگذارد.
🍃پس پدرم علامه بعد از چند روز دیگر، در حالی که از این قضیه اطلاعی نداشت، در عالم رؤیا چنین دیه بود که حضرت سیدالشهداء علیه السلام در کتابخانه ایشان وارد شد و در نزد او نشسته و اظهار مهربانی بسیاری با ایشان نمود و فرمود: که پسران خود را بطلب تا ایشان را جایزه و خلعت دهم.
🍃پدرم پنج پسر داشت. همه را خواند و در جلوی آن حجره ای که حضرت تشریف داشتند ایستادند و در نزد آن حضرت پارچه ای گذاشته شده بود. پس یک یک را حضرت می طلبید و پارچه ای به عنوان خلعت به او می داد. چون نوبت به آن برادرم که مهر تربت در جیب پایین قبایش گذارده بود رسید، آن حضرت نظری غضب آلود به او کرد و رو به جانب پدرم فرمود: این پسر دو مهر از تربت قبر مرا در زیر رانش گذارده و شکسته.
🍃پس آن حضرت او را مانند برادران دیگر را در اندرون حجره نطلبید و خلعتش را نیز به خوبی آنها نداد، بلکه قاب شانه ای از ترمه در بیرون حجره از برای وی انداخت. پس پدرم خواب را برای مادرم نقل نمود. مادرم قضیه برادرم را برای ایشان ذکر کرد. پس پدرم از صدق رؤیای خود تعجب بسیار نمود.
📚چهل داستان از کرامات امام حسین
(علیه السلام)؛ مصطفی محمدی اهوازی
🌺علّامه آیت الله حاج سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی رضوان الله علیه فرمودند:
🔰شب هنگام خواب، پس از وضوء و قرائت اذکار وارده، ذکر شریف «لا إله إلّا الله» را آنقدر تکرار کنید تا در حالی که زبان شما مترنّم به این کلمۀ طیّبه است و با دلی مملوّ از یاد و عشق و محبّت خدا خوابتان ببرد. و اینچنین خوابی برای سالک عبادت محسوب می شود.
🌷چو شو گیرم خیالش را در آغوش
🌷سحر از بسترم بوی گل آیو
⭕️و چون بیدار می شوید نیز با عشق به خدا سر از بالین بردارید، یعنی محبّت و عشقی که بالإجمال در درون است را به دل خطور دهید تا مهر خدا در نفس مرتکز و مستقرّ شده و رو به ازدیاد گذاشته و قویّ گردد.
📚منبع: نور مجرّد؛ ج 1، ص 454
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
🍁بیا مهدی که دلها بی قراره
🍂محرم یک مدینه ناله داره
🍁بیا مهدی که آمد موسم غم
🍂مه اشک و دعا ماه #محرم
🍁بیا مهدی که دل در شور و شین است
🍂عزای جد عطشانت #حسین است
تعجیل در ظهور و سلامتی مولا عج پنج #صلوات
#لطفا ازدوستان خوددعوت کنید👇
╔═🌎🌙══════╗
@RazehKhelghat97
╚══════🌎🌙═╝
▪️تکیه در هر برزن و هر کوچه راهی میزنند
▪️شاعران هم بیت های قتلگاهی میزنند
▪️آنقدر شور #محرم در سر عشاق هست
▪️ارمنیها هم کلیسا را سیاهی میزنند...
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله
#محرم_را_تسلیت_مےگوییم🏴
#لطفا ازدوستان خوددعوت کنید👇
╔═🌎🌙══════╗
@RazehKhelghat97
╚══════🌎🌙═╝
❖﷽❖
رخصت بده ڪه خیمۀ ماتم به پاكنیم
پیراهن سیاه به تن با شما كنیم
آیـد صدا ز غیب ڪه قدقامت العزا
رخصت بده اقامۀ بزم عزا كنیم
#السلام_علیڪ_یا_اباعبدالله
#محرم_را_تسلیت_مےگوییم🏴
#لطفا ازدوستان خوددعوت کنید👇
╔═🌎🌙══════╗
@RazehKhelghat97
╚══════🌎🌙═╝
Mahmoud Karimi - Shab Aval Muharram (128).mp3
5M
شب اول محرم
از حاج محمود کریمی
🌸🌸
🌷 آیةالله مجتهدی تهرانی :
🌸 در میان نمازهای نافله، در مورد نافله شب بیشتر سفارش شده است. اگر هیچ نافله ای نمیخوانید لااقل نافله شب را ترك نكنید.
🌸 سحر بلند شوید، مانند خروس ها كه برای ذكر خدا بیدار میشوند. اگر حوصله ندارید یازده ركعت بخوانید، لااقل یك ركعت آخر را بخوانید، اگر باز هم حوصله ندارید، بلند شوید و یك «یا رب» بگویید و بخوابید.
🌸 سحرها بلند شوید و استغفار كنید و قرآن بخوانید.
🌸 جوانی در مسجد گوهرشاد از من پرسید: اگر لباس چربی بگیرد با صابون یا مواد پاك كننده آنرا پاك میكنیم، اگر قلب ما زنگار گرفت چگونه آن را جلا بدهیم؟
گفتم سحرها قرآن بخوان و استغفار كن.
🌸 حضرت رسول اكرم(صلی الله علیه وآله) میفرمایند: قلب ها زنگ میزند، همانطور كه آهن زنگ میزند، و همانا جلای آنها قرائت قرآن است.