#عملیات_کربلای_چهار
سیدمرتضی موسوی
#قسمت_نهم
بدنم دیگر قادر به حرکت نبود، نميدانم چقدر در نيزارها ماندم صداي درگيري و تير وتيراندازيها را به خوبی می شنیدم، احساس بسیار خوبي داشتم تابحال اینقدر راحت نخوابیده بودم،هیچ دردی در بدنم احساس نمیشد،خون راه گلویم را بسته بود،حتی قادر به تکان دادن سر هم نبودم! انگار ناراحتی در وجودم نبود!! مدتي گذشت،از داخل نيزارها صداهائي شنيده ميشد،چندنفري داشتند به من نزديك ميشدند دقت كردم، فارسي صحبت ميكردند بيشتر توجه كردم صداي بچه هاي خودي به گوش میرسید،بله صداي محمد كشاني،شهيد صفرعلي شيرزادي ؛محمدباقر
صفاری نیا و شهيد سيد اكبر ميريان بود؛حاج ناصر فرمانده گردان روی بی سیم گروهان به برادر مهدی حاتمی سفارش کرده بود،هر طور شده سید را به عقب بیآورند یا حداقل وسایل داخل جیب م را خالی و با خود بیآورند،(حاج ناصر به مهدی حاتمی گفته بود،اگر کسی نیست تا من خودم شخصا، به جلو رفته و سید را به عقب بیآورم،اما چندنفر از بچه های گروهان داوطلب شدند تا برای آوردن من به عقب اقدام نمایند تصور همه با توجه به اصابت گلوله به سر و....، این بود،که من شهید شده ام.)بنابراین چند نفر از نیروهای زبده و قدیمی گردان و گروهان خود را مجدد به جلو رسانده بودند، كالک عمليات در جيب بلیز من قرار داشت، اگر عراقيها خوب دقت ميكردند متوجه ميشدند من فرمانده اين نيروها هستم؛كالک، قطب نما،كلت منور، بليز سبز سپاه!! برادرمحمد كشاني نيم خيز بالاي سرم آمد،من فقط از صدا او را شناختم، بچه ها تمام وسايل داخل جيبم را خالي و به ساعت،انگشتر،و حتي جانماز و مهر داخل جیبم هم رحم نكرده بودند! فقط پلاكم را از گردنم باز نکرده بودند، يواش يواش ميخاستند بروند؛ ناگهان ابروي چشم راستم شروع به تكان خوردن كرد،برادر محمد کشانی فرياد زد: بچه ها سيد زنده است! ابروی او تکان میخورد.........
تكان خوردن ابروي راست، كار دستم داد! سيد اكبر گفت:بايد سيد رو به عقب ببریم، محمد باقر، گفت:کار بسیار دشوار و سختی ه، سيداكبر گفت:سيد فرمانده ماست و با هر قيمتي باشه باید او را به عقب ببریم؛ فاصله عراقیها با جائی که من ، شهید مسعود استکی و سایر بچه ها افتاده بودیم، خیلی کم بود، بچه ها بصورت خمیده و حتی نشسته خودشان را به من رسانده بودند،کسی نمی توانست بایستد، انتقال و بردن من به عقب بدون داشتن برانكارد غیر ممکن به نظر میرسید،اما آنها مجبور شدند پاهاي من را گرفته و در نيزارها به طرف عقب بكشند تمام لباسهاي من تا زير گردن م جمع! و سر و صورتم پر از گل و لای شده بود (تنها عکس این صحنه را برادر محمد کشانی گرفته که در پایان این قسمت ارسال خواهد شد) بالاخره دل محمد باقر براي من سوخت!! رو به بچه ها كرد وگفت:اگر مصمم به انتقال سیدمرتضی هستید کمی صبر كنيد تا من در جزيره برانكاردي پيدا كنم و با خود بيآورم؛ مدتي طول كشيد حالا من از عراقيها و سرپل كمي دورتر، شده بودم اما درگيري ها به شدت در جزيره ادامه داشت؛هرز از گاهی محمد کشانی از زنده بودن من مطمئن میشد و سر خود را به صورت من نزدیک میکرد،من به سختی نفس میکشیدم،و خونها در دهانم لخته شده بود، بالاخره جستجوي محمد باقر، نتيجه داد و با يه برانكارد نزد ما برگشت؛دو سر جلوي برانكارد را، شهيد سيد اكبر ميريان و دوسر عقب را دو نَفَر از بچه های دیگر گرفتند و از داخل نيزارها با سختی و دشواری حركت و به جاده خاكي که در عرض جزيره قرار داشت رسیدند، عراقيها روي جاده خاکی تسلط و دید کافی داشتند آنها با گلوله های خمپاره؛تيربار و...جاده را مرتب زير آتش خود گرفته بودند، این کار دشمن،تردد روي جاده را برای همه بچه ها سخت کرده بود،در این هنگام،صدای داد و فریاد شهید مصطفی شیران را شنیدم،او زخمی شده و تیر به پایش اصابت کرده بود،چند نفر از بچه های گروهان یاسر از جمله احمد خوزانی در حال کمک برای انتقال مصطفی به عقب بودند،اما چون برانکارد نداشتند،مصطفی با آنها همکاری نمیکرد،داد میزد و قسم می داد،تا او را روی زمین بگذارند،ظاهرا درد بسیار شدیدی داشت، هرچه بچه ها به او اصرار میکردند تا او را به عقب منتقل کنند با داد و فریاد و قسم دادن مانع میشد،! از طرفی دشمن دست بردار نبود، شدت آتش را روی جاده خاکی متمرکز کرده بود، بچه
ها مجبور بودند،مرتب من را بر زمين گذاشته و با سبك شدن آتش مجدد به حركت خود ادامه دهند؛يكبار در حال آمدن به عقب سوت خمپاره ١٢٠ آنقدر نزديك بود كه بچه ها فرصت نكردند برانكارد را آرام، روي زمين بگذارند و به ناچار دو سر عقب برانكارد را رها كردند! و روي زمين خوابيدند جاي همه شما خالي؛چنان با سر به زمين خوردم كه اگر زبان داشتم و میتوانستم حرف بزنم، يه چيزي به آنها گفته بودم، سیداکبر فریادی کشید و مجدد من را روی برانکارد قرار داد، با هر سختي که بود من را به اسكله لب اروند، رساندند،اما قايقي برای انتقال
#ادامه_دارد...
#عملیات_کربلای_چهار
سیدمرتضی موسوی
#قسمت_دهم
اما قایقی برای انتقال مجروحین و نیروها در آنجا نبود تعداد زيادي در نزدیکی اسكله نشسته یا ایستاده بودند،صدای هواپيماهاي عراقي بگوش می رسید که مرتب در حال بمباران منطقه بود، صداي اذان ظهر از آنطرف اروند شنیده میشد، مرتب بچه ها از جمله برادر رحمانی و.....، كنارم آمده و از زنده بودن من اطمينان حاصل ميكردند.......
.......صداي تنها قايقي كه به اسكله نزديك ميشد به گوش ميرسيد همه سراسيمه و آماده بودند تا با همان يك قايق به عقب و آنسوي اروند بروند!! به محض پهلو گرفتن قايق كه حامل مهمات و ناهار برای نیروها بود، همه بچه های حاضر در اسکله،برای سوار شدن به سمت قايق هجوم بردند!! يكي از بچه ها،فکر کنم برادر رحمانی ، داد زد: برادرها ! اين فرمانده هست ، بايد كمك كنيد تا او را داخل قايق ببریم؛ بالاخره داد و فرياد او و تلاش های بچه های گروهان یاسر، نتيجه داد، بچه ها با عجله، برانكارد را بلند و همچنان با شتاب به داخل قايق هل دادند، من بدونه برانكارد بداخل لگن قايق، افتادم!! دوباره من را داخل قایق روی برانکارد قرار دادند،با حرکت قايق بر روي اروند، من بیهوش شدم تا چشمانم را باز كردم،بالای سرم، مهتابي هاي سفيد را، داخل سوله هاي اورژانس مشاهده كردم،بعداز اقدامات اولیه و اورژانسی،من را با هلكوپتر به اهواز منتقل نمودند،سپس به شهر شیراز و چون پزشکان و جراحان تشخیص دادند ممکن است، دچار ضایعه نخاعی شده باشم بلافاصله با اولین پرواز همان روز مرا به اصفهان منتقل کردند،ساعت حدود ۱۲ شب من در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری شدم،همان لحظه پزشکان و متخصصان مختلف بالای سرم حاضر شدند، یکی از جراحان،به پرستارها اعلام کرد،هر طور شده شبانه خانواده را خبر کنید،ممکن است تا صبح بیشتر زنده نماند!..........
.......از بیمارستان با شماره تلفن بسیج مسجد انبیاء تماس گرفته و خبر مجروحیت را داده بودند،پرستاران گفته بودند حال سیدمرتضی مساعد نیست،شبانه خانواده او، به بالینش حاضر شوند، حالا ساعت از نیمه شب گذشته، دائی حسن به اتفاق اصغر خیاط و امیرقصاب،به درب خانه ما رفته بودند، به نوعی که مادر من متوجه موضوع نشود و خبر را به پدر و برادرم داده بودند،مادرم میگوید:" پدرت با سیدمهدی با عجله لباسهای خود را پوشیدند،هرچه میگویم مرد! چه خبر شده،نکند برای سید مرتضی اتفاقی افتاده،اما آنها بدون هیچ حرفی با عجله از خانه خارج شدند" مادرم میگوید،"یک شب قبل در عالم خواب خبر شهادت سیدمرتضی را آوردند همه به اتفاق خانواده به سردخانه کهندژ رفتیم،همه شهدا را داخل تابوت قرار داده بودند،اما جنازه سیدمرتضی روی تخته ای قرار داشت،که بر روی آن پارچه سبزی کشیده شده بود،هرچه از مسئولین سردخانه سوال کردم چرا پسرم را در تابوت مانند بقیه شهدا نگذاشتید؟ کسی به من جوابی نداد! در عالم خواب دیدم تشیع جنازه شروع شده است همه شهدا داخل تابوت و پرچم ایران بر روی تابوت ها کشیده شده است، اما جنازه سیدمرتضی بر روی همان تخته صاف و بجای پرچم ایران، پارچه سبزی روی آن کشیده شده بود، خیلی به سر و صورتم میزدم به هر کسی می گفتم چرا تشیع جنازه پسر من با دیگران فرق دارد؟ کسی به حرفهای من توجه ای نمیکرد،به گلستان شهدا رسیدیم، برای همه شهدا، قبرهای افقی کنده بودند اما برای سیدمرتضی قبر عمودی! خیلی ناراحت بودم چرا قبر پسر من، عمودی کنده شده است؟! وقتی سید را بخاک سپردند سر او از قبر بیرون بود،آنقدر بی تابی کردم تا از خواب بیدار شدم.".....، امیر قصاب بعدها میگفت: زمانیکه ما وارد بیمارستان و بخش مجروحین جنگ شدیم،به محض ورود به اتاق و دیدن سیدمرتضی، یواشکی به دایی حسن و اصغر خیاط از قول دکترها و پرستاران، گفتم: سید تا صبح بیشتر زنده نمی ماند، او میگفت: سرت باد کرده و سیاه شده بود......، در آنزمان من قدرت تکلم نداشتم، پاها و دست چپم اصلا کار نمیکرد، هیچگونه حسی در بدن نداشتم! فردا صبح اول وقت دکتر اسماعیل اکبری رئیس شبکه امداد و درمان استان به اتفاق دکتر موسوی فوق تخصص جراح مغز و اعصاب،دکتر حسینی جراح عمومی وچندین پزشک دیگر، به اتاقی که من تنها در آن بستری شده بودم، آمدند،برادرم همراه آنها بود،نوار مغز و چندین آزمایش
گوناگون بهمراه عکس از من گرفته بودند، همراه دکترها،انترن ها و پرستاران زیادی هم وارد شدند، مادرم خبردار شده و خود را با عجله به بیمارستان رسانده بود، زمانیکه دکتر موسوی توضیح می داد همه بلااستثناء گریه میکردند،هرچه از من سوال میکرد عکس العملی از خودم نشان نمی دادم، دکتر خطاب به مادرم گفت: مادر برو یک نان بخور و ده نان در راه خدا خیرات کن، مادر تو چه دعائی در حق فرزندت کرده ای؟! گلوله رگ حیات پسرت را قطع کرده ما تعجب میکنیم چگونه او زنده مانده است؟!...
#ادامه_دارد..
#عملیات_کربلای_چهار
سیدمرتضی موسوی
#قسمت_آخر
گلوله ای به پشت گردن اصابت، در سر گردش کرده ، وارد حلق شده،زبان را از وسط به دونیم تقسیم،قسمتی از فک بالا را بهمراه سه دندان با خودش برده است!!! سه گلوله هم به ران راست اصابت،دو گلوله خارج و گلوله سوم در داخل ران مانده !! عصب سیاتیک پای راست را احتمالا قطع کرده است! اما کار خدا سیدمرتضی زنده مانده است، دکتر اسماعیل اکبری گفت:
برگی از درختی نمی افتد الا به اذن #خدا،.........
🖌سلامتی همهی پیشکسوتان جهاد و شهادت ، شفای عاجل و کامل جانبازان دفاع مقدس
🍃#صلوات 🍃
شادی ارواح طیبه #شهدا
خصوصٱ شهدای عملیات کربلای۴
بويژه #شهدای_غواص
🥀الفاتحة مع الصلوات 🥀
👆تنها عکسی که از برادر
#سید_مرتضی_موسوی در
#جزیره_اُمُ_الرصاص
قبل از انتقال به عقب ، گرفته شد
ساخت ۹۵ نیروگاه تجدیدپذیر بهصورت همزمان آغاز شد
🔹در راستای رفع ناترازی برق، رئیسجمهور صبح امروز از برنامۀ توسعۀ ۱۱ هزار مگاواتی انرژی تجدیدپذیر رونمایی میکند. این میزان برق معادل ۱۱ برابر تولید نیروگاه اتمی بوشهر است.
🔹همچنین قرارداد ساخت ۹۵ نیروگاه سبز معادل ۴ برابر ظرفیت فعلی کشور توسط بخش خصوصی امضا خواهد شد و نیروگاه خورشیدی ساغند نیز برق خود را به شبکۀ برق سراسری تزریق میکند.
@Farsna - Link
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزئیات سندگرفتن برای اموال غیرمنقول
🔹با الزام ثبت رسمی معاملات، مردم ۴ سال برای رسمیکردن سندهای خود فرصت دارند؛ ۲ سال برای بارگذاری مدارک و ۲ سال برای دریافت سند.
🔹سازمان ثبت یک سال فرصت دارد تا سامانهای برای این کار بسازد و پس از آن فرایند سندگرفتن آغاز میشود.
@Farsna
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#غلامحسین_قربانی
فرزند: مصطفی
#طلوع :
🗓 1335/04/02 🗓
محل تولد : کهریزسنگ
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : آزاد
#عروج :
🗓 1365/10/04 🗓
محل #شهادت : خرمشهر
نام عملیات : کربلای 4
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 چهارم دی ماه ، سالگرد شهادت این شهید بزرگوار را گرامی می داریم.
🕊🌹🌼🌴🌼🌹🕊
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#ابراهیم_ابراهیمی
فرزند: خداداد
#طلوع :
🗓 1348/06/15 🗓
محل تولد : کهریزسنگ
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : دانش آموز
#عروج :
🗓 1365/10/04 🗓
محل #شهادت : جزیره ام الرصاص
نام عملیات : کربلای 4
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹چهارم دی ماه ، سالگرد شهادت این شهید بزرگوار را گرامی می داریم.
🕊🌹🌼🌴🌼🌹🕊
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 #فوری
#شهادت یکی از مستشاران سپاه در سوریه
سید رضی در حمله اسرائیل به زینبیه به شهادت رسید
🔹 در جریان حمله ساعاتی قبل رژیم صهیونیستی به منطقه زینبیه در حومه دمشق، سید رضی موسوی معروف به سیدرضی از مستشاران باسابقه سپاه در سوریه به شهادت رسید.
🔹 سیدرضی از جمله قدیمیترین مستشاران سپاه در سوریه و از همراهان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود.
#مناسبت
میلاد پیام آور توحید ؛ صلح و مهربانی
نماد صبر و شکیبایی
حضرت عیسی مسیح «علیه السلام»
مبارک باد
#شهید_گمنام
#اولین_سالگرد
#آیین_بهره_برداری
🔰 اولین سالگرد تشییع و خاکسپاری شهید گمنام
💠 آیین بهره برداری از یادمان شهید گمنام شهر گلدشت
🗓 چهارشنبه ۶ دی ماه ۱۴۰۲
🕤 ساعت ۹:۳۰ صبح
📍 پارک کوهستان شهر گلدشت
🌷 یادمان شهید گمنام
📌قرارگاه رسانه ای امام علی(ع):
🆔️ https://eitaa.com/Hozeh_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومهایی که میگن "شوهرم رو دوست دارم، پدر و مادرش رو نه" این ویدئو رو ببینند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با پولی که شاه موقع فرار از ایران با خودش برد؛ میشد به هر ایرانی ۱۴۰ گرم طلا داد. یعنی نفری ۳۵۰ میلیون تومان.
حالا دزد و اَبَر اختلاسگر کشورت کیه؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم گفت «سید رضی» تو هم باید شهید بشی!
خاطرۀ شهید موسوی از حاج قاسم
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جزئیات شهادت سید رضی موسوی از زبان سفیر ایران در سوریه
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید سید رضی موسوی: مشکی پوشیدن را ترک نکردم چون حاج قاسم به من وعدۀ شهادت داده بود.
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_گمنام ، #تیزر
#اولین_سالگرد ، #آیین_بهره_برداری
🔰 اولین سالگرد تشییع و خاکسپاری شهید گمنام
💠 آیین بهره برداری از یادمان شهید گمنام شهر گلدشت
🗓 چهارشنبه ۶ دی ماه ۱۴۰۲
🕤 ساعت ۹:۳۰ صبح
📍 پارک کوهستان شهر گلدشت
🌷 یادمان شهید گمنام
eitaa.com/goldashtcity
📌قرارگاه رسانه ای امام علی(ع):
🆔️ https://eitaa.com/Hozeh_1
# دعوتنامه_عمومی
سلام علیکم
به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین(س) و روز تکریم مادران و همسران شهدا میزبان خانواده شهدا و عموم مردم شهید پرور شهرستان هستیم.
با سخنرانی برادر بهرام زاده
و مداحی حاج مهدی ســــروری از مشهد
زمان: چهارشنبه مورخ ۱۴۰۲/۱۰/۰۶ همراه با نماز مغرب و عشا
مکان : نجف آباد کمربندی شمالی حسینیه حضرت فاطمة الزهرا (س)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌸🌿•✾•••┈┈•
کانال #هیئت_رزمندگان_اسلام #نجف_آباد
https://eitaa.com/njfheyat
🌟 #ستارگان_وطن 🌟
🌷 به یاد ، #اُم_ابیها_فاطمةالزهرا و فرزندان #شهیدش قرائت میکنیم زیارتنامه #عارفان_کوی_دوست را
همراه با صلوات بر محمد و آل محمد (ص)
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
بسم الله الرحمن الرحیم
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ
#روحشان_شاد
#راهشان_پر_رهرو
🌷شبتون #شهدایی 🌷
« هیئت رزمندگان اسلام»
@Razmandegan_eslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام
#صبحتون_بخیر
#صبحتون
🪴پراز خیر و برکت
🌿در پناه پروردگار
#امروزتون
☘بخیر و نیکی
🌱حال دلتون خوب
🍃وجـودتون سـلامت
#زندگیتون
💐غرق در خوشبختی و
🌸مملو از شادی و سلامتی و برکت
#عاقبتتون_بخیر
______________________________
هیئت رزمندگان اسلام
@Razmandegan_eslam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_روز
امیرالمومنین علی (ع) :
▫️اللهَ اللهَ فِي الاَْيْتَامِ، فَلاَ تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ، وَلاَ يَضِيعُوا بِحَضْرَتِکُمْ
خدا را خدا را در باره یتیمان، نکند آنان گاهى سیر و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضایع گردد.
📚نهجالبلاغه _نامه47
_____________________
هیئت متوسلین به حضرت زهرا (س)
«رزمندگان اسلام»
@Razmandegan_eslam
امام خمینی (ره) :
هر چه انقلاب اسلامی ایران دارد از برکت مجاهدت #شهدا و ایثارگران است.
📚صحیفه نور، ج ٢١،ص ٣٧
______________________
هیئت رزمندگان اسلام
@Razmandegan_eslam