بامنبمانوسایهمهرازسرممگیر
منزندهامبهمهرتوایمهربانمن♥️!
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله🌱
روضه خوانی و گریه بر امام حسین (ع) عمل مستحبی است که هزار واجب در آن است .
- آیت الله حائری
میگفت؛
امیدوارمبهزودیبرسد
روزیکهدرسجدهبگویم:
رسیدمکربلا،الحمدلله . .
#اللھمارزقناکربلا :)
باخـیالِڪربلایت
خـوابزیبامیشـود
یڪزیارتبینخـواب
امشبنصـیبمڪنحـسیـن💔(:
#شبتونحسینی🌱
چقد شب تا صبح پای گهواره موند
واسه خواب بچه ش لالایی می خوند
حواسش اگه جمع نبود آفتاب
تن نازک بچه شو می سوزوند
مادر خیلی حساسه رو بچه هاش
خصوصا اگه بچه کوچیک باشه
بپرسن ازش چی میخوای اون فقط
میخواد که به گهواره نزدیک باشه
خودش حاضره تب کنه جون بده
نزاره ولی بچه تب دار شه
نمی زاره اصلا گلوش و کسی
ببوسه شاید بچه بیدار شه
اگه بچه خواب باشه باید کسی
صداش درنیاد بلکه بد خواب نشه
مرتب بهش شیر میده تا یه وقت
گلوش تشنه ی جرعه ای آب نشه
می خوام قصه ی مادری رو بگم
که شاه بانوی خونه ی شاهشه
که تازه خدا بچه داده بهش
که تازه شاید بچه شیش ماهشه
پسر نه که قرص قمر صورتش
که خورشید می چرخه بدور سرش
قراره بزرگ و بزرگتر بشه
قراره دوماد شه واسه مادرش
قراره بشه پهلوونه حرم
عصا دسته پیری بابا بشه
شبیه عموش و داداش اکبرش
یه پا مرد و یه پاچه آقا بشه
خلاصه رباب بود و دلشوره هاش
خلاصه رباب و هزار آرزو
میخواس که زبون وا کنه زود بگه
یه بار مادر و صد هزار بار عمو
با یه اضطرابی اون و می پوشوند
تا زیر گلوش وقتی معلوم می شد
علی اصغرش وقتی گریه می کرد
می دادش عموش زودی آروم می شد
عموش پهلوون عرب بود ولی
روزا رو با عشق علی شب می کرد
لباسش اگه نا مرتب می شد
لباسش رو واسش مرتب می کرد
نمیدونی زینب چه ذوقی می کرد
همینکه می رفت روی شونه عمو
میخواس زود عمو جون بگه بعد عمو
بگه با یه شوقی که جون عمو
می خوابید توو آغوش بابا حسین
می خوابید روی بازوهای عموش
داداشش علی اکبرم شب به شب
با یه ذوقی بوسه می زد به گلوش
خلاصه رسید قصه تا کربلا
خلاصه رسید لحظه ی قحط آب
رسید قصه اونجا که زینب می گفت
با چه التماسی که بس کن رباب
واسه نو عروس غصه که خوب نیست
واسه نوعروس گریه کردن بده
خدا بشکنه دست اونی رو که
به باغ دلت رنگ آفت زده
اگه گریه کردی غرورت شکست
اگه توو دلت ولوله بود رباب
اگه خونه ی آرزوت شد خراب
همش تقصیر حرمله بود رباب
برای #علی_اصغر_علیهالسلام
هوا هوای محرم، صدا صدای حسین
دوباره سرزده از نینوا، نوای حسین
دوباره نوحه و زاری، دوباره بانگ عزا
دوباره گریه ی بی وقفه در هوای حسین
دوباره کوچه به کوچه سیاه بندان است
دوباره شهر ، عزادار شد برای حسین
چه کرده است که دل ها چنین در آشوب اند
چه قصهایست که جان مانده مبتلای حسین
چه ها گذشت به اهلِ حرم در آن وادی
چه گفت بر سرِ نی ها بریده نای حسین
دوباره واعظِ مجلس چنین حکایت کرد
که گریه از تو بگیرد به های های حسین
و این گروهِ سیه پوش جمله بی خبرند
که چیست فلسفه ی سرخْ ماجرای حسین
گذاشت سر به بیابان برای عزتِ حق
چرا که خانه ی ذلّت نبود جای حسین
قیامِ سرخِ حسینی علیهِ ظلم و فساد
رسالتی ست به دوشِ سُلاله های حسین
مرا چنانچه حسین است مُقتدا امروز
به ظلم سر نسپارم در اقتدای حسین
#حمید_اسماعیلی
#محرم🖤✨