eitaa logo
منتظران ظهور³¹³
420 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
33 فایل
وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُم و هر که به تو پناه بَرَد در امان است.. ❤️‍🩹 بیمارتوام کاش‌که‌تجویز‌کنی‌آمدنت‌را... تولدمون:[1401/3/25] کپی؟ فورر قشنگ تره 🥰(استفاده شخصی با ذکر صلوات)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شنبه²
به گروه پوشاک نوجوان مکنون خیلی خوش آمدید😍🌹 کانالی ازلباس های محجبه زیبااااا نوجوان از ۲سال تا ۱۵ عبا ، لباس بیرونی ، لباس محرمی ، چادرر نماز زیبا ....... امکان مرجوع وتعویض 😍 ارسال به سراسر کشور🌸 لینک کانال @Maknoo
هدایت شده از شنبه²
با هق هق گفتم: امیر😢 امیر_جون امیر ❤️ ریحانه_امیر من نارنگی میخوام 😋 امیر نگاه خسته اش رو به من داد و گفت: به خاطر نارنگی گریه میکردی؟ خب میگفتی میخریدم برات؛ 😅 ریحانه_میخوام خب امیر_چشم گلم گریه نکن نی نی مون هم مثل خودت لوس میشه هاااااااا 😁 جیغ کشیدم و گفتم: امییییییییر امیر_جان امیر ریحانه_من لوسم؟؟ امیر_اره خانمم خودم لوست کردم خودمم بلدم چطوری نازت رو بخرم 😉 حالاهم به نی نی مون بگو گریه نکنه برم براش نارنگی بخرم. 😇 البته من که نفهمیدم نی نی مون نارنگی میخواد یا مامانش دختره به خاطر نارنگی گریه میکنه😁😅 شروع پارت گذاری فصل دوم🔥 https://eitaa.com/joinchat/2618294454Cd48ef39987
در‌آمار‌1kپرداخت‌ایتا‌دارن‌برای‌صد‌نفر‌ به‌مبلغ‌۱۰۰۰۰۰۰﷼😋🤭🌸 https://eitaa.com/joinchat/1916993744C51c60a6f33 5دیقه‌دیگه‌پاک‌میشه💔😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه‌دخترای‌خاص‌اینجا‌عضون🖐🏽😍 https://eitaa.com/joinchat/2137784510Ce5c210a137 اگه‌عضونشی‌خاص‌نیستی🖐🏽☹💔
هر شب یک آیه ✨إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ✨خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى‏ فرستند ✨اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد ✨بر او درود فرستيد و به فرمانش ✨بخوبى گردن نهيد۰۰ ✨اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 📚سوره مبارکه الأحزاب✍آیه ۵۶
درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است که حالش بد شده است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم ... آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم!
بزرگى با شاگردش از باغى میگذشت چشمشان به یک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت : گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند، بیایید با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم. استاد گفت : چرا براى خندیدن خودمان او را ناراحت کنیم..؟ بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین.. مقدارى پول درون آن کفش قرار بده.. شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول، مخفى شدند.. کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همین که پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى پول ها را دید با گریه فریاد زد خدایا شکرت.. خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى..! میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همین طور اشک میریخت... استاد به شاگردش گفت : همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی...🌸🍃
🔰 چهار عامل سقوط و انحطاط یک جامعه از نظر قرآن 🔸آنچنان که از قرآن مجید استنباط کرده‏‌ام چهار عامل است که عامل فنای اقوام است و نقطه مقابل آنها عامل بقا. حال ممکن است عامل دیگری هم باشد و من از قرآن درک نکرده باشم: 👈 ۱. ظلم و بی‌عدالتی 👈 ۲. فساد اخلاق 👈 ۳. تفرق و چند دستگی 👈 ۴. ترک امر به معروف و نهی از منکر
📔 مردی می خواست کاملا خدا را بشناسد . ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت ، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد . افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید . خسته و نا امید راه دریا را در پیش گرفت کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود . سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت مرد پرسید : چه می کنی؟ کودک جواب داد : به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود به کودک گفت : من و تو در واقع یک اشتباه را مرتکب شده ایم مولانا می گوید : هر چه اندیشی پذیرای فناست آنچه در اندیشه ناید آن خداست ‌‎