eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
10.1هزار ویدیو
325 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین @harfaton1 کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
10:10 خدایا شاد کن دلی رو ک تنها امیدش تویی 😔😔💔😔😔
2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتی یک دفه هم منو پس نزدی... میدانی وقتی ابراهیم کسی را صدا بزند برای رفاقت در نیمه های راه تنهایش نمی‌گذارد..؟ 😔 اگر اینگونه بود که کارت به خطایی برود و تنهایت بگذارد.. که دیگر ابراهیم هادی نبود.. رفیقی بود مثل تمام رفیق های این دوره و زمانه از معجزه های رفاقت با این علمدار کمیل این است که اگر کارت به خطا هم برود خودت میبینی که چگونه به تو نشان می‌دهد که باید بازگردی به خودش :) اصلا میدانی.. آنقدر حال و هوای با ابراهیم بودن خوش است که دیگر دلت نمیخواهد حتی لحظه ای از این حال و هوا دور بمانی بخاطر چه؟!!! چه لذت و خطایی !! ارزش جدا شدن از ابراهیم را دارد؟ جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀
ما به شرایط (عج) نزدیڪ شده‌ایـم. شما جوانها خـود را براے تمدن نوین اسلامے آمـاده کنیـد. شمــا آن روز را میبینیـد کـه کار دشمن تمـام است...! _
💔➰💔 وداع بامحرم🏴 ازدست ما راضی شدی یا نه؟ ارباب❤️ جانم از مجنون❤️ت راضی شدی یا نه؟ ▪️سی روز میخواندیم ▪️سی شب گریه😭 میکردیم ▪️هم پای تو ▪️هم پای گریه😭 میکردیم روضه به روضه 😭 گشتن مارا خودت دیدی خداحافظ _ مُحرّم ، ماه ارباب ... .......😭 جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
4.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ای شهید که بر قله‌های عشق نشسته‌ای می‌شود در دعاهایت، یادم کنی؟! . شھید‌ابراهیم‌هادےٓ❤️ جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 استوری دعای هر روز ماه برای (عج) فراموش نشه... الشام الشام الشام تاکه آيد نام زيبای حسين(ع) اشک آيد از دو چشمان ترم... جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
وَ اجعَل قَلبِی بِحُبِّکَ مُتَیِّماً... وجودمو از محبت ِخودت پر كن ... #اذان مغرب به افق #همدان 19
آدمی که نمازِ خوب می‌خواند، همه‌ی مشکلات برایش آسان است! مقام معظم رهبری |🥀| اذان مغرب ب افق 19:52 جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق ⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت #
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق ⚜ سفر امام حسین (ع)به کوفه و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت (ع) و یاران باوفایش... ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁🖤➰🥀➰🖤❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
⚫️ ویژه برنامه با کاروان عشق ⚜ #داستان سفر امام حسین (ع)به کوفه و تمامی حوادث و اتفاقات تا شهادت #
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ▪️◾️💠▪️◾️ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ 🌿﷽🌿 ☆ با کــاروان عــشـق☆ ● برنامه بیست و هشتم ⚡️غروب روز تاسوعا نزديك مى شود. امام در خيمه خود نشسته است. پس از آن همه هياهوى سپاه كوفه، اكنون با پذيرش پيشنهاد امام، سكوت در اين دشت حكم فرماست و همه به فردا مى انديشند. 💥صدايى سكوت صحرا را مى شكند: "كجايند خواهر زادگانم؟". با شنيدن اين صدا، همه از خيمه ها بيرون مى دوند. آنجا را نگاه كن! اين شمر است كه سوار بر اسب و كمى دورتر، رو به خيمه ها ايستاده و فرياد مى زند: "خواهر زادگانم! كجاييد؟ عبّاس كجاست؟ عبدالله و عثمان، فرزندان اُمُّ البَنين كجا هستند؟" 💫شمر نقشه اى در سر دارد. او ساعتى پيش، شاهد شجاعت عبّاس بود و ديد كه او چگونه سپاهى را متوقّف كرد. به همين دليل تصميم دارد اين مرد دلاور، عبّاس را از امام حسين(ع) جدا كند. او مى داند عبّاس به تنهايى نيمى از لشكر امام حسين(ع) است. همه دل ها به او خوش است و آرامش اين جمع به وجود اوست. حتماً مى دانى كه اُم ّالبَنين، مادر عبّاس و همسر حضرت على(ع) و از قبيله بنى كِلاب است. شمر نيز، از همان قبيله است و براى همين، عبّاس را خواهر زاده خود خطاب مى كند. بار ديگر صدا در صحرا مى پيچد: "من مى خواهم عبّاس را ببينم"، امّا عبّاس پشت خيمه ايستاده و جواب او را نمى دهد. او نمى خواهد بدون اجازه امام با شمر هم كلام شود. 🌴امام حسين(ع) او را صدا مى زند: "عبّاسم! درست است كه شمر آدم فاسقى است، امّا صدايت مى كند. برو ببين از تو چه مى خواهد؟". اگر امر امام نبود او هرگز جواب شمر را نمى داد. عبّاس سوار بر اسب، خود را به شمر مى رساند و مى گويد: ــ چه مى گويى و چه مى خواهى؟ ــ تو خواهر زاده من هستى. من برايت امان نامه آورده ام و آمده ام تا تو را از كشته شدن نجات دهم. ــ نفرين خدا بر تو و امان نامه ات. ما در امان باشيم و فرزند پيامبر در ناامنى باشد؟ دستانت بريده باد، اى شمر! تو مى خواهى ما برادر خود را رها كنيم، هرگز! 🍂پاسخ فرزند على(ع) آن قدر محكم و قاطع بود كه جاى هيچ حرفى نماند. شمر كه مى بيند نقشه اش با شكست روبرو شده خشمگين و خجل به سوى اردوگاه سپاه كوفه برمى گردد. عبّاس هم به سوى خيمه ها مى آيد. چه فكرى كرده بود آن شمر سيه دل؟ عبّاس و جدايى از حسين(ع)؟ عبّاس و بی وفايى و پيمان شكنى؟ هرگز! اكنون عبّاس نزديك خيمه هاست. نگاه كن! همه به استقبالش مى آيند. خيمه نشينان، بار ديگر جان مى گيرند و زنده مى شوند. گويى كلام عبّاس در پشتيبانى از حسين(ع)، نسيم خنكى در صحراى داغ كربلا بود. عبّاس، با ادب و تواضع از اسب پياده مى شود و خدمت امام حسين(ع) مى رسد. تبسمى شيرين بر لب هاى امام نشسته است. آرى! تماشاى قامت رشيد عبّاس چه شوق و لذّتى به قلب امام مى بخشد. امام دست هاى خود را مى گشايد و عبّاس را در آغوش مى گيرد و مى بوسد. 🍃امشب همراه من باش! امشب، شب جمعه، شب عاشوراست. به چشم هايت التماس كن كه به خواب نرود امشب شورانگيزترين شب تاريخ است. آن طرف را نگاه كن كه چگونه شيطان قهقهه مى زند. صداى پاى كوبى و رقص و شادمانيش در همه جا پيچيده و گويى ابليس امشب و در اين جا، سى و سه هزار دهان باز كرده و مى خندد! اين طرف صداها آرام است. همچون صداى آبى زلال كه مى رود تا به دريا بپيوندد. 🌿آيا صداى تپش عشق را مى شنوى؟ همه فرشتگان آمده اند تا اشكِ دوستان خدا را كه بر گونه ها نشسته است ببينند. عدّه اى در سجده اند و عدّه اى در ركوع. زمزمه هاى تلاوت قرآن به گوش مى رسد. عمرسعد نيروهاى گشتى اش را به اطراف خيمه هاى امام فرستاده تا اوضاع اردوگاه امام را، براى او گزارش كنند. يكى از آنها هنگامى كه از نزديكى خيمه ها عبور مى كند، فرياد مى زند: "خدا را شكر، كه ما خوبان از شما گنهكاران جدا شديم!". 📌بُرير اين سخن را مى شنود و با خود مى گويد: عجب! كار به جايى رسيده است كه اين نامردان افتخار مى كنند كه از امام حسين(ع)جدا شده اند؟ يعنى تبليغات عمرسعد با آنها چه كرده است؟ اكنون بُرير با صداى بلند فرياد مى زند: ــ خيال مى كنى كه خدا تو را در گروه خوبان قرار داده است؟ ــ تو كيستى؟ ــ من بُرَير هستم. ــ اى بُرَير! تو را مى شناسم. ــ آيا نمى خواهى توبه كنى و به سوى خدا باز گردى؟ معلوم است كه جواب او منفى است. قلب اين مردم آن قدر سياه شده كه ديگر سخن هيچ كس در آنها اثرى ندارد. به هرحال، اين جا همه مشغول نماز و دعا هستند. البته خيال نكن كه فقط امشب شب دعا و نماز است. اكنون اوّل شب است. بايد منتظر بمانيم تا نگهبانان عمرسعد به خواب بروند، آن گاه كارهاى زيادى هست كه بايد انجام دهيم. امام حسين(ع) براى امشب چند برنامه دارد. ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ▪️◾️💠▪️◾️ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ▪️◾️💠▪️◾️ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ▪️◾️💠▪️◾️ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ❇️ زينب(س) در خيمه امام سجّاد(ع) نشسته است. او پرستار پسر برادر است. اين خواست خداوند بود كه نسل حضرت فاطمه(س) در زمين حفظ شود. بنابراين، به اراده خداوند، امام سجّاد(ع) اين روزها را در بستر بيمارى به سر برد. امام حسين(ع) كنار بستر فرزند خود مى رود. حال او را جويا مى شود و سپس از آن خيمه بيرون مى آيد. ⚜امام حسين(ع) به سوى خيمه خود مى رود. جَوْن ( غلام امام حسين(ع) ) كنار خيمه نشسته است و در حال تيز كردن شمشير امام است. صداى نرم و آرام صيقل خوردن شمشير با زمزمه اى آرام درهم مى پيچد. اين زمزمه حزين براى زينب(س) تازگى دارد، اگر چه خيلى هم آشناست. خداى من اين صداى كيست كه چنين غريبانه شعر مى خواند؟ آرى! اين صداى برادرم حسين(ع) است: يا دَهْـرُ اُفٍّ لَكَ مِنْ خَليـل كَم لَكَ بِالإشراقِ والأصيلِ اى روزگار، اف بر تو باد كه تو ميان دوستان جدايى مى افكنى. به راستى كه سرانجام همه انسان ها مرگ است. 💠واى بر من! سخن برادرم بوى رفتن مى دهد. صداى ناله و گريه زينب(س) بلند مى شود. او تاب شنيدن اين سخن را ندارد. پس با شتاب به سوى برادر مى آيد: ــ كاش اين ساعت را نمى ديدم. بعد از مرگ مادر و پدر و برادرم حسن(ع)، دلم به تو مأنوس بود، اى حسين! ــ خواهرم! صبر داشته باش. ما بايد در راه خدا صبر كنيم و اكنون نيز، چاره ديگرى نداريم. ــ برادر! يعنى بايد خود را براى ديدن داغ تو آماده كنم، امّا قلب من طاقت ندارد. و زينب(س) بى هوش بر زمين مى افتد و صداى شيون و ناله زنان بلند مى شود. ❎ امام خواهر را در آغوش مى گيرد. زينب آرام آرام چشمان خود را باز مى كند و گرمى دست مهربان برادر را احساس مى كند. امام با خواهر سخن مى گويد: "خواهرم! سرانجام همه مرگ است. مگر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) از من بهتر نبود، ديدى كه چگونه اين دنيا را وداع گفت. پدر و مادر و برادرم حسن، همه رفتند. مرگ سرنوشت همه انسان هاست. خواهرم ما بايد در راه خدا صبر داشته باشيم". زينب(س) آرام شده است و اكنون به سخنان برادر گوش مى دهد: "خواهرم! تو را سوگند مى دهم كه در مصيبت من بى تابى نكنى و صورت نخراشى". ✳️نگاه زينب(س) به نگاه امام دوخته شده و در اين فكر است كه چگونه خواهد توانست خواسته برادر را عملى سازد. اى زينب! برخيز، تو در آغاز راه هستى. تو بايد پيام برادر را به تمام دنيا برسانى. همسفرِ تو در اين سفر، صبر است و تاريخ فرياد مى زند كه خدا به تو صبرى زيبا داده است. ● ادامه دارد... ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ ـ▪️◾️💠▪️◾️ـ ـــــ ـ ـــــ ـ ـــــ
🟥خبر_فوری# پیکر مطهر از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شد‌. شهید کریمی سال ۹۴ در منطقه خانطومان به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در منطقه ماند. جهت تعجیل در فرج و شادی روح شهدا 🥀 صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄