#زندگینامه
حسین معزغلامی
(با شهرت های #معز و #غلامی ) از ۱۵ ماهگی با #انتقالی پدر به #پایگاه_قصر_فیروزه_تهران به #تهران آمد
و در سال های انتهایی خدمت ایشان، در محله #بلوار_فردوس #اقامت گزید.
ازهمان کودکی جذب نیروهای مسجدی و ائمه جماعات مساجد محل شده و در سال های ابتدایی حدود ۲ سال بطور آزاد درس #حوزوی در محضر اساتیدی که از محضر #آیت_الله_مجتهدی تلمذ می کردند، میخواند.
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#فتنه_۸۸ و دیدن گریه های #سید_مظلوم #امام_خامنه ای،
حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب #بسیج کرد و در درگیری با #عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید
که هرگز قابل درمان نبود.
وی پس از آن مسئول #حلقه_صالحین_بسیج شد و به اذعان اهالی محله،
تاثیر شگفت انگیزی روی جوانان داشت.
از جذب جوانان منحرف تا جلوگیری از اقدام به خودکشی دوستان و ...
با رسیدن به سن #دانشگاه و علیرغم برخورداری از رتبه خوب کنکور،
وی که در #دانشگاه_امام_حسین(ع)نیز شرکت کرده بود،
در سن ۱۸ سالگی به این دانشگاه رفته و با طی مراحل علمی به بهترین نحو و با بالاترین نمرات،
به انتخاب خود وارد #سپاه_قدس شد.
در همان سال های #دانشجویی به عنوان آموزش دهنده ارشد به #عراق و سوریه اعزام شد
و پس از اتمام تحصیلات، با عنوان #مشتسار نظامی ۳ مرتبه به سوریه و یکبار به عراق اعزام شده و به خیل #مدافعان_حدود_وطن با نام پر افتخار #مدافعان_حرم پیوست.
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رها کردن #رفاه و#مادیات دنیوی با #لبخند
یکی از همسایگان وی می گفت:
به او گفتم تو از تمکن مالی خوبی برخوردار هستی و همه امکانات مادی برایت فراهم است
و در رفاه زندگی می کنی، چطور می توانی این دنیا با آن همه زیبایی و تفریح را رها کنی و خانواده با محبتت را بگذاری و بروی،
در جواب من فقط لبخند زد و پاسخی نداد!
سرانجام در سومین اعزام به سوریه و در درگیری حما، حسین که تنها دو روز به تولدش مانده بود به آسمان ها پر کشید
و به آرزوی دیرینه اش رسید.
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
خاطره ای از دست نوشته های شهید درباره #خان_طومان و#شهید #علی_آقا_عبداللهی
روز #عملیات آزاد سازی ارتفاعات مشرف به خان طومان علی که تو مخابرات کار میکرد تحمل نکرده بود و به قول خودش با #سلاح و تجهیزاتش فرار کرده بود اومده بود تو روستای حمره
روز پر تلاطمی بود
ما جلو بودیم
به دستور مسلم برگشتم یه تعداد نیرو ببرم تزریق کنم روی تپه ای که روبروی قراصی بود.
اون تپه مشرف به خان طومان بود و ما به سختی تونستیم تصرفش کنیم و بمونیم.
وقتی برگشتم (به همراه یه ماشین دیگه و یکی دیگه از دوستان) دیدم علی وایساده سر دوراهی.
تا مارو دید گفت کجا میری داداش؟
گفتم میریم سمت خان طومان
گفت میشه منم ببرید؟
گفتم بچه ی کجایی؟گفت من #عملیاتی ام.گذاشتنم مهابرات.
فهمیدم عملیاته و بچه ها دارن اون جلو عرق میریزن و خون میدن نتونستم بمونم اونجا و فرار کردم اومدم. بهش گفتم مسئولتون اذیتت نکنه.
گفت مهم نیست حالا شما منو ببرید یه کمکی بهتون کنم
گفتیم پس بشین تو ماشین
عقب #تویوتا هم نزدیک ده تا سوری نشستن و رفتیم
تو راه تیراندازی زیادی بود
رسیدیم نیروها رو از تپه کشوندیم بالا و به علی گفتم نیروها رو از فلان جا بچین تک تک پشت یه موضع مناسب آماده باشن.واقعا با دل و جرأت بود و ترسی نداشت از گوله
تیراندازی خیلی زیاد بود. به نحوی که نمیشد تکون بخوریم.
تو اون شرایط با فریاد گفتم داداش اسمت چیه؟ گفت علی.گفتم بچه هم داری؟ گفت إره اسمش امیره. گفتم پس ابوامیر صدات میکنیم.خیلی هم خوشحال شد
#ظهر شد و وقت #نماز
زیر #گلوله #خمپاره و #قناصه و #تیربار دشمن یه نماز با #پوتین و #تیمم و نشسته ی مشتی خوندیم هممون
تا عصر درگیری ادامه داشت و یکی از بچه هامون بصورت معجزه آسا تیر خورد از پشت سر و از زیر گونه ش اومد بیرون و الانم سالمه.ولی خداروشکر تلفات دیگه ای ندادیم
شب که شد هوا خیلی سرد بود.
روی اون تپه غیر از یک اتاقک خرابه چیزی نبود برای استراحت.
مه همه جارو گرفته بود
یه ماشین داشتیم تویوتای تک کابین که جای دونفر بود.
سید و من و علی ایرانی بودیم و چهل تا سوری حدودا
سید قبلا مجروح شده بود و سرما براش زجراور بود
گفتیم نشست تو ماشین
به علی گفتم تو هم برو هر دوساعت جابجا میکنیم . هرکاری کردم قبول نکرد. یه بخاری بنزینی جیبی داشت و کیسه خوابم ازم گرفت و رفت زیر ماشین خوابید تا صبح. دیگه دوسه روز دیگه موندیم اونجا و مقاومت کردیم تا خان طومان بطور کامل آزاد شد و وارد خان طومان شدیم.
اونجا هم خط تحویلمون دادن و نیرو گذاشتیم و هر شب سرکشی میکردیم با علی
چند شب علی رفت توی اتاق دوربین
از اونجا آتیش رو هدایت میکرد
بعد چند شب اومد گفت إقا من از یجا موندن تنفر دارم
نمیرم دیگه تو اتاق دوربین و دوست دارم برم تو خط کار کنم
با صحبت حلش کرد خلاصه و دوباره با هم میرفتیم تو خط
یه بار بهش گفتم تو هم داغون دنبال شهادتیا
گفت نه.
من برا شهادت نیومدم.اومدم خدمت کنم تا جایی که میتونم
یه بار به خونه زنگ زد گفتم به امیر سلام برسون ابوامیر
گفت خیلی دلم براش تنگ شده
تازه زبون باز کرده
دوسه بار مشت و مالم داد تمام خستگی از تنم رفت بیرون.بچه ی ایثارگر و فدا کاری بود. دم از خستگی نمیزد
یه بار بهم گفت فلانی چرا انقد لباسات کثیفه.
گفتم کثیف بهتره و اصلا وقت نکردم لباس بشورم
به زور لباسامو دراورد انداخت تو لباسشویی دستی و برام شستشون
خیلی شرمنده ش شدم اون روز
تا یه مدت هم باهم بودیم تا اینکه بچه های اطلاعات شناسایی میگشتن دنبال نیروی جوون
ما دوتا رو درخواست دادن که بریم برای کار گشتی شناسایی
خوشحال بودیم جفتمون
که مسئول لشگر اومد و با رفتن جفتمون مخالفت کرد
بار دوم که درخواستمون اومد علی رو موافقت کرد ولی منو نذاشت برم و اون روز جدایی خیلی بد بود.
یه شب اومد پیشمون دیدم لباساش تا کمر گلی شده
فهمیدم شب قبل رفته بود شناسایی
پوتینشم داغون شده بود
بهم گفت هروقت رفتی شهر یه پوتین خوب برام بخر پولشو میدم
بعد دوروز رفتیم برای نیروها وسیله بگیریم و رفتم مغازه نظامی فروش ئ پوتیناش همه چینی بود و نگرفتم
خلاصه مجبور شد از پشتیبانی پوتین بگیره و بپوشه(ناگفته نماند که از قیافه پوتینای پشتیبانی بدش میومد. هم علی و هم من. جفتمونم از تهران پوتین خودمونو برده بودیم)
#خاطره
#دستنوشته
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با یاری #خدا و #توسل به اهل بیت (ع) این #وصیت_نامه را می نویسم,
انشالله که بعد از مرگم باز و خوانده شود.
سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند.
من خاک پای #شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از #اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند.
خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.
بعد از مرگم به پدرم توصیه می کنم که مانند اربابم حسین (ع) صبر کند و بیتابی نکند و خوشحال باشد که در راه خدا جان دادم و همینطور مادرم به مدد اسوی #صبر و استقامت در #کربلا حضرت زینب (س) صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند.
هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از #حضرت_علی_اکبر (ع) و #یا_حضرت_زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید.
هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید.
از خواهران و خانواده ای آنها طلب #حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم.
در کفنم یک #سربند یا حسین (ع) و #تربت_کربلا قرار بدهید.
تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.
هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط #اجتماعی
#اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.
#امر_به_معروف و #نهی_از_منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله
مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر
چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم
سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام
سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم
#اللهم_الرزقنا_شفاعه_الحسین_یوم_الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)
#بسیجی #حسین_معز_غلامی
#وصیتنامه
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
تحلیل وصیت نامه روشنگرانه شهید
حجت الاسلام پناهیان در تحلیل وصیت نامه وی به دو نکته شاخص وصیت این جوان ۲۳ ساله اشاره کردند:
اول اینکه حسین تاکید داشته در شهادتش هیچ نهاد و ارگانی را مقصر ندانیم و این یعنی او صرفا برای ایران و مردمش و جمهوریت و اسلامیت ایران به دستور ولایت رفته است.
دوم اینکه می نویسد در شرایط بد اجتماعی و اقتصادی نیز رهبر عزیزمان را تنها نگذارید که این نشاندهنده دلواپسی شهید برای ولایت، مردم و انقلابش است.
عنوان سال با سفارش شهید که از مدت ها پیش نوشته شده، شباهت عجیبی دارد...
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#نحوه_شهادت
حسین در #استان_حماه #سوریه
۳ تیر به چشم چپ، گونه راست و همان کتفی خورده شد که در فتنه مصدوم شده و وی را به شهادت رساند.
به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چند ساعتی تا برگشت به نیروهای خودی بر زمین مانده بود.
هدیه خداوند در هشتم فروردین ماه به خاک سپرده شد و در جوار دوستان شیرمردش در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران آرام گرفت.
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا
قـطعـه :
۵۰
ردیـف :
۱۱۶
شـماره :
۱۸
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدویو موزیک فیلم و عکسهای حسین معز غلامی
به هوای تو من
به صدای تو من
به دنیای تو من
وابسته شدم...
که به جان تو من
شکسته شدم...
سفر نرو
دلم گرفته غم گرفته روزگارم...
رفیق روز بی قراری
بی قرارم بی قرارم...
سرم به شانه ی تو و
سفر بهانه تو و
ببین که دل نمیکنم نرو
که عاشقت منم...
#حجت_اشرف_زاده
#کلیپ
#عکس
#ودیو_موزیک
#موزیک
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی
فقط در #لفظ میگوییم که دوست داریم به #شهیدان برسیم؛
اما بعضیها
از ته قلبشان میخواهند و #شهیدانه و #با_تقوا زندگی میکنند
و #خدا بهترین مرگها را نصیبشان میکند…
مانند #شهید_عزیز #حسین_مغز_غلامی
اگر میخواهیم به شهدا برسیم، باید شهیدانه زندگی کنیم...
پن:
#مداحی #شهید_حسین_معز_غلامی در #یادواره_شهید #هادی_ذوالفقاری
#یادشان_گرامی
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
27.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آخرین #مداحی
شهید حسین معز غلامی در #ایام_فاطمیه
#کلیپ
#فتوکلیپ
#موزیک
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
🤚سلام° و عرض ادب
خدمت همراهان #سنگر #رفیق_شهیدم
ان شاءالله که
رضایت ❤️ـخدا
و 🤝ـدستگیری 🌷ـشهدا
شامل حال همه ما باشه در دنیا و آخرت
🌹🌹🌹
امروز با معرفی #شهید_حسین_معز_غلامی در خدمت بزرگواران بودم
#همدان
شادی روح شهدا بخصوص #شهید_حسین_معز_غلامی
فاتحه+صلوات+وعجل فرجهم
ان شاءالله ک این دنیا و آخرت شفیع همه مون باشن
با ارسال پیامهای معرفی شهدا در ثوابش شریکش باشید که زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست اجرتون با 🌷ـشهدا
با تشکر #خادم_نوشت
جهت #انتقاد و #پیشنهاد پذیرای شما بزرگواران هستم
👇👇👇
@zahra_mab_62
#التماس_دعای_فرج
#التماس_دعا_برای_همه
#التماس_دعای_حقیر
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
May 11
ای شه منتظر از منتظران
چهره مپوش
که دگر جان به لب از
محنت هجران آمد...
همه گویند
که مفتاح فرج صبر بود
صبر نَتْوان که دگر
عمر به پایان آمد...
باز هم #جمعه گذشت و نیامدی آقاجان
#عجل_علی_ظهورک
#انتظار
#فرج
#ظهور
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
سلام سلام سلام✋
عرض ادب خدمت همسنگران عزیز
و خوش آمد خدمت دوستان تازه وارد به سنگر خودتون خوش اومدین
🌺🌺🌺🌹🌺🌺🌺
ان شاءالله ک کنار خانواه این لحظه هارو خوش باشید
حضورتون باعث دلگرمی و روشنایی کانال هست
ممنون ک هستین
❤️❤️❤️🌺❤️❤️❤️
#ادمین_نوشت
#زهرابانو
#زهرا_بانو
جهت انتقاد و پیشهناد برای بهتر شدن کانال منتظر حضور گرم شما هستم
@zahra_mab_62
وقتی
دست هایت را ،
نذر مرتب کردن
❤️ـحجابت می کنی ...
وقتی
چشم هایت را
بر ❌ـحرام می بندی ...
وقتی
با ـسلام🎶ـ نجابت و وقار
از جاده تلخ گناه
💪ـپیروزمندانه میگذری ...
وقتی
پاکی وجودت را
از نگاه های چرکین می پوشانی !
آنگاه ;
پیشکش توست
بلندای آسمان ها
که ❤️ـحجابت °آسمان° است
و خودت
از جنس 🌙ـماه° ...
#حجاب
#محجبه
#چادر
#چادرانه
#دختر_چادری
#دخترانه
#مذهبی
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4
#عاشقانه_ای_با_شهدا •{❤️}•
قـرار گـذاشتیم
ڪـہ نام یـڪے
بـشود:
🌷ـشهید°
و نـام دیــگرے
🌹ـهـمسر° 🌷ـشـهید°
و همسفر بـشویم
بہ #بـہشت..:)
🌸🌺
#دلدادگی
#شهید
#همسر_شهید
#عاشقانه
#مذهبی
#مذهبیها_عاشقترند
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_هدیه_نثار_شهدا_آزاد
•{😍}•
http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4