رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
برای ما که " خـدا " را داریم تمام هراس های دنیا خنده دار است .. #خدای_من💕 #مخاطب_خاص جهت تعجیل د
إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بر آن مهربانِ توانا ناممکن وجود ندارد ..
_نور ۴۵
#خدای_من💕
#مخاطب_خاص
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بر آن مهربانِ توانا ناممکن وجود ندارد .. _نور ۴۵ #خدای_من
بیا و زخم مرا
مرهمی بساز و دوا کن!
رفیق شهیدم
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
باش و روشن ڪن جہانم را...🍃 وگرنہ بےحضورِ تـو؛ در جہانِ من بہ غیر از خاڪ و خاڪستر ڪہ چیزے نیست!💔 قهر
💙͜͡🕊
شخصیتتونرومثلکوهاینقدرقویکنین
کهرفتنواومدنهیچکسترکروتوننندازه:)
قهرمان من
#شهید_ابراهیم_هادی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
سلامبرابراهیم۱✨ پارت۸📚 ورزش باستانی اوایل دوران دبیرستان بود که ابراهیم ب
#سلامبرابراهیم۱🍀
پارت۹
ورزش باستانی
با رنگی پریده و با صدائی لرزان گفت : حاج حسن کمکم کن . بچه ام مریضه ، دکترا جوایش کردند . داره از دستم میره . نفس شما حقه ، تو رو خدا دعا کنید . تو رو خدا ... بعد شروع به گریه کرد .
ابراهیم بلند شد و گفت : لباساتون رو عوض کنید و بیائید توی گود .
خودش هم آمد وسط گود . آن شب ابراهیم در یک دور ورزش ، دعای توسل را با یچه ها زمزمه کرد . بعد هم از سوزدل برای آن کودک دعا کرد .
آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشست بود و گریه می کرد .
دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت : بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شدید . با تعجب پرسیدم : کجا؟!
گفت : بنده خدائی که با بچه مریض آمده بود ، همان آقا دعوت کرده . بعد ادامه داد : الحمدلله مشکل بچه اش برطرف شده . دکتر هم گفته بچه ات خوب شده . برای همین ناهار دعوت کرده .
برگشتم و ابراهیم را نگاه کردم . مثل کسی که چیزی نشنیده ، آماده رفتن میشد . اما من شک نداشتم ، دعای توسلی که ابراهیم با آن شور و حال عجیب خواند کار خودش را کرده ...
#سلام_بر_ابراهیم
#شهید_ابراهیم_هادی
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
#مستند
ماجرای امروز
رو فراموش نکنید
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
#اختصاصی
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد
🕊امروز ۲۹ دی سالروز شهادت مدافع حرم
🕊اولین شهید مدافع حرم شهید محرم ترک
🕊شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی
💐شادی روح پرفتوح شهید #صلوات.
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#معرفی_شهید 🤚سلام° و عرض ادب خدمت همراهان #سنگر #رفیق_شهیدم ان شاءالله که رضایت ❤️ـخدا و 🤝ـدستگ
نــام :محرم
نـام خـانوادگـی :ترک
نـام پـدر :حبیب اله
تـاریخ تـولـد :۱۳۵۷/۱۰/۱
مـحل تـولـد :تهران
سـن :۳۳ سـال
دیـن و مـذهب اسلام شیعه
وضـعیت تاهل :متاهل
شـغل :پاسدار
مـلّیـت :ایرانی
تـاریخ شـهادت :۱۳۹۰/۱۰/۲۹
کـشور شـهادت :سوریه
مـحل شـهادت :دمشق
نـحوه شـهادت :توسط تروریست های
مـحل مـزار :بهشت زهرا سلام الله
قـطعـه :۵۳
ردیـف :۸۷
شـماره :۳
✋✋نیت کنید
که مهمان امشب ما حاجت میــده ان شاءالله😊 یا_زهرا_سلام_الله_علیها
🌷 میزبان امشــب ما 👇
#شهید_محرم_ترک
وما همه مهمان این عزیز هستیم✋
🔵 حاجت ها رو از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن😔
🌺هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت🌺
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
نــام :محرم نـام خـانوادگـی :ترک نـام پـدر :حبیب اله تـاریخ تـولـد :۱۳۵۷/۱۰/۱ مـحل تـولـد :تهران
در تهران اول دی سال ۵۷فرزندی از خانواده ترک به دنیا آمدکه سالها بعد به قول رهبر معظم انقلاب یکی از اولیای الهی شد. نامش را محرم گذاشتند. زیبا زیست و زیبا از این دنیا رفت. محرم از همان بچگیاش در بسیج محل فعالیت مستمری داشت و علاقه بسیاری برای رفتن به مناطق جنگی داشت. محرم بزرگترین آرزویش بود که رخت نظام بپوشد و یک پاسدار باشد. و به آرزویش هم رسید. در فتنه 88 نه به عنوان پاسدار بلکه یک بسیجی رو در روی فتنه گران با دوستانش ایستاده بودند. شب تا صبح منزل نبودند یا اینکه نیمههای شب تا صبح به بیرون از منزل می رفتند. محرم در یگان آموزش تخریب سپاه قدس مشغول به خدمت شد و در همین راه هم عاشقانه به هدف والایش رسید. محرم از فرماندهان توانمند بود که از اوایل جنگ سوریه مسئولیت آموزش رزمندگان مدافع سوری را بر عهده داشت. و در سازماندهی نیروهای مردمی برای انهدام نیروهای تکفیری داعشی نقش پر رنگی داشت و در سال 90 بر اثر انفجار به شهادت رسید. جزو اولین کسانی قرار می گیرد که برای دفاع از حرم بانوی کربلا جانفشانی کرد تا به خیل شهدای کربلا بپیوندد.
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
در تهران اول دی سال ۵۷فرزندی از خانواده ترک به دنیا آمدکه سالها بعد به قول رهبر معظم انقلاب یکی از
و اما دستنوشته ای شهید محرم ترك :
امروز از ساعت چهار عصر به یكباره دلم گرفت ، به یاد دخترم فاطمه و همسرم كه امروز تقریبا هشتاد روز است كه آنها را ندیده ام افتادم
عكسها و فیلمهایی كه از فاطمه داشتم را نگاه میكردم و در دلم به یاد حضرت رقیه افتادم و این كه چه كشید این خانم سه ساله ، در همین حال بودم كه یكباره تلفن به صدا درآمد ، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست كه تماس گرفته حدسم درست بود ولی بدون این كه صحبتی كند گوشی را به دخترم داد دیدم كه گریه امانش نمیدهد ،
گفتم چی شده خانم طلا ، باباجانی ؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میكنی؟!
گفت : بابایی دلم برات سوخته
كی میایی ، من دوستت دارم ، بیا بابایی
دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع كردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت كنم
گفتم : برای بابایی شعر می خونی ؟
در حالی كه فاطمه متوجه نشود آرام اشك می ریختم ، اشكم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی كه بهانه بابا را گرفت و سر پدر رت برایش آوردند...
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
و اما دستنوشته ای شهید محرم ترك : امروز از ساعت چهار عصر به یكباره دلم گرفت ، به یاد دخترم فاطمه و ه
فهیمه اكبری همسر شهید میگوید :
عاشق قرآن خواندن بود همه كارهایش را با قرآن خواندن شروع میكرد. فاطمه كه به دنیا آمد نوار قران را بلای سرش روشن میكرد و میگفت: دوست دارم دخترم وقتی بزرگ شد قرآن را هم خوب بخواند و هم خوب یاد بگیرد و به خوبی هم در زندگی اش به كار ببندد.
مادر شهید محرم ترك می گوید : وقتی وارد سپاه شد می دانستم مأموریت زیاد میرود اما برایمان توضیح نمی داد كجا می رود و چطور؟ ما هم سوال نمیكردیم. اما آخرین باری كه میخواست برود متوجه شدیم می رود سوریه. پدرش گفت نمی دانم چرا حس میكنم این بار دفعه آخری بود كه او را دیدیم. تا این را گفت بند دلم پاره شد و گفتم حاجی اگر مطمئنی اجازه نده برود. گفت: چرا اجازه ندهم؟ او خیلی وقته این راه را انتخاب كرده حالا بعد از این همه مدت مانعش شوم؟ خدامیخواست كه برود و برای حضرت زینب(س) به شهادت
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄