eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
7.9هزار ویدیو
300 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
✍🏻دست نوشته همسر شهید محمد بلباسی بر تابوت شهید... 👇👇👇 خیلی دوستت دارم شهادتت مبارک عزیزم... 🥀💞🥀
✨چہ تکلیف سنگینی است: ‌ «بلا تکلیفی» ❈ وقتی حتی نمیدانم ایڹ همہ سال منتظرت مانده‌ام... یا فقط خودم را بہ انتظار زده ام... 😔😔💔😔😔
ولی خیلی درد دارهـ ها بعدِ چار سال چن تیکه استخون بذارن داخـل تابوتـ... 😔😔😔 بگـن.. بفرمایین هـمسرتون.. همه زندگیتون.. مَردهـ خونتون.. پدرتون... پسرتون.. برادرتون...
🌚ـشبتونـГ ❣ـدلتونـГ 😴ـخوابتونـГ به رنگ 🥀ـشهدا¿ دعا یادتون نره✌️ راس همه دعاها تعجیل در فرج و یادی هم از حقیر کنید😔 وضو هم قبل خواب یادتون نره✌️ رفیق شهیدم
✨به توکل نام اعظمت✨ "بسم الله الرّحمن الرّحیم" 🌅روز خود را با سلام به چهارده معصــوم علیهم السلام شروع کنیم..🌅 بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّحمنِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علی اِبن ابی طالب🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿن بن ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ سلام بر تو ای بهتریـ🌺 بندهـ🌹 خــ❤️ــدا ❤️ــمــهــــدی جان منجی عالم بشریت ظهور کن... 🏳 زیارتنامه "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... یادشهداباصلوات+وعجل‌فرجهم 🍂🌧🍂🌧🍂🌧 🔶رفیق شهیدم🔶 🕊🥀 رفیق شهیدم 🆔 @Refighe_Shahidam313 -┄┅═✼ 🍂🍃🍂 ✼═┅┄-
🌻مهدی جان 🍂گریه‌ام روی ریا بود به رویم نزدی عَمَلم ضد شما بود به رویم نزدی همه جاجار زدم نوکردرخط توام ... راه من از تو جدا بود به رویم نزدی... 😔😔💔😔😔 اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج صبحمان را با سلام به تو بخیر میکنیم... سلام مهدی(عج) جان صبحت بخیر✋ سلام همسنگر به محفل شهدا خوش اومدین ☺️✌️☺️
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
استوری همسر #شهیدمحمدبلباسی ... و من هربار ناجوانمردانه خبری از تو شنیدم... 😔 خوش آمدی... #رفیق_شه
شهـیدانه 🥀 چند بار بہ آقا محمد گفتم; براے خودمون کفن بخریم و ببریم حرم امام حسین براے طواف، ولے ایشون هے طفره میرفت. بعد چند بار که اصرار کردم ناراحت شد و گفت: "دوتا کفن میخواے ببرے پیش بے کفن؟!" 😔😔😔 🥀ـشهدا 😥ـشرمنده ایم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهـیدانه🥀 -خاطره‌ای‌از‌همرزم شھید : رفتم پیش ابراهیم، هنوز متوجه حضور من نشده بود. دیدم هر لحظه سوزنی را بھ پشت چشمش میزند! گفتم چیکار میکنی داش ابرام؟ تا متوجه من شد از جا پرید و گفت: هیچی، چیزی نیست! گفتم باید بگی برای چی سوزن زدی تو صورتت! مکثی کرد و خیلی آهسته گفت : سزای چشمی که بھ بیفته همینه ... ! ابراهیم بھ زن نامحرم آلرژی داشت! حتی براۍ صحبت با زن نامحرم (بستگانش) سرش را بالا نمیگرفت... هادی‌دلهـــــا‌شھید‌ابراهیم‌هادی
°^چادرانه°^ . . وقتے ڪانونهاے سیاسے ضدایـ🇮🇷ــرانے براے نابودے 🖤ـچـــادر شب و روز ندارن، معلوم میشه چادر دیگه یه پارچه مشڪے ساده براے حفظ حجاب نیست‼️ یه اسلحه است... 😇👌🏻 . . اسلحتو زمین نذار!خواهر من😉 👊🏻 شاید بدون چادر حجــ🧕🏻ـابت ڪامل باشه، ولے مبارزه‌ات چی⁉️ 🥀بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم🥀 ┄┅═✼🍂🍁🍂‍✼═┅┄
دست هایمان دخیل تان هستند … چونکه دست گره گشا داری... دلتنگیم آقا جان دلتنگتیم آقا جان. ... الهی به حق رضا نابود کن کرونا رو...
امام رضا امان نداد مرا این غم و به جان افتاد میان سینه‌ام این درد بی امان افتاد چنان به سینۀ خود چنگ می زنم از آه که شعله بر پر و بال 🕊ـکبوتران افتاد ✍🏻حسن لطفی 😔💔😔
☰ معیار صادقانه بودن اخلاق شخص، اخلاق او با خانواده‌اش است، 👈 زیرا هر کس می‌تواند در برابر دیگران خودش را خلاف آنچه هست نشان دهد، اما اخلاق عادی و همیشگی‌اش را نمی‌تواند پنهان کند. پیامبر ﷺ فرمودند: «بهترینِ شما کسی است که با خانواده‌ی خود بهترین باشد». 🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🥀🌿🥀🌿 و همینطور قدرت یک مرد!! به تعهد و وفاداریش است نه به زور گفتن و منم کردنش.. و زیبایی یک زن به باطنش است نه به ظاهرش...
🌷مهدی شناسی ۹۴🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹لطيف🌹 ◀️قسمت سوم 🌱 لطیف کسی است كه با لطفش اعتقادات توحيدی ما را حفظ می‌كند. 🌱تحقّق لطف حضرت ولیّ عصر (عج) در زندگی ما اين است كه با وساطت او، در آزمايشها و ابتلائات سختِ آخرالزمان ، ايمانمان حفظ شده است و به كفر و شرك دچار نشده‌ايم. 🌱وجود مبارك حضرت «بقية الله» افزون بر فكر و عقيده، از قلب و دل ما نيز حفاظت و صيانت می‌نماید و یاریمان می‌کند تا با وجود زندگی در عالم ماده و حشر و نشر با اهل زمین، حبّ و دوستی دنیا در دلمان جای نگیرد. 🌱لطيف يعني وجودي كه به ما توفيق ذكر، توجه و رجوع به خود را عطا مي‌كند. 🌱با لطف خداوند است كه عليرغم اين همه غفلت و معصيت، به ما اجازه ارتباط با خود را مي دهد. 🌱وجود مبارك امام زمان (عج) به عنوان مجراي لطف حق، از خداوند طلب مي‌كند تا امكان عرض اين نياز و طلب حاجت داده شود. 🌱«لطيف» کسی است كه با لطفش اعتقادات توحيدی ما را حفظ می‌كند. يكي از بزرگان در توضيح آيۀ شريفۀ :«من بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً» می‌گوید: «خداوند شير پاك را از بين سرگين و خون (دو مادۀ آلوده) خارج می‌كند.(و این امری شگفت‌آور است.) امّا باقی ماندن ما بر عقايد حقه، در عالمی كه لبريز از نجاسات اعتقادی و اخلاقی است، از خروج شير از بين سرگين و خون، امری شگفت‌‌تر و عجيب‌تر است.» 🌱در حقيقت، به واسطۀ لطف امام عصر(عج) است كه با وجود دشمنان ديانت و انسانيت، بر ارزشهای دينی‌مان ثابت قدم مانده‌ايم و از باورها و عملكردهای مثبتمان دست نكشيده‌‌‌ايم. 54 🍃
🥀🍂🥀🍂🥀 متنش با خودتون... 😔😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم آشفته و غم بی امان است که غم از دوری صاحب‌ زمان است... «سه‌‌شنبه» شور و حالم فرق دارد... دلم مهمان «صحن جمکران» است... 🥀 🕌
‏وصیت‌نامه شهید رادمهر: "اگر میخواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخرالزمان در امان باشید... اطاعت از ولایت فقیه را بر خود واجب بدانید" [فرمانده سپاه کربلا اعلام کرد پس از تطبیق نمونه DNA مشخص شد که پیکر شهید رادمهر هم در بین شهدای تازه تفحص شده قرار دارد] @Refighe_Shahidam313
؛ قسمت دهم 📌 عمود شماره ۱۰۷۰ 🏠 به خونه‌ی برادرِ عراقی رسیدیم. همسر و بچه‌های صاحب‌خونه با احترام به استقبالمون اومدن و تنها اتاقی رو که داشتن، به ما دادن. سفره‌ای رنگارنگ و پُر از غذاهای متنوع پهن شد. 🍲 به جرات می‌تونم بگم همه‌ی دارایی‌شون رو برای فراهم کردنِ این سفره، خرج کرده بودن. من و داداش خشی اینقدر خسته و گرسنه بودیم که هر چی دَمِ دستمون بود خوردیم و همونجا کنار سفره دراز کشیدیم. 🔸 چشمم افتاد به ظرف آقا سید. ظرف تقریباً دست نخورده بود. شاید فقط یک لقمه خورده بود. بعد از صرف غذا، سید مشغول جمع کردن سفره شد. هر جا که می‌رسیدیم کمک می‌کرد. آشنا و غریبه براش فرق نمی‌کرد. من و خشایار از فرطِ خستگی خوابمون بُرد. 📖 با صدای نجوای شیرینی از خواب بیدار شدم. چشمام رو باز کردم. دلم نمی‌خواست خواب از سرم بپره، فقط فهمیدم آقا سید داره زیارت ناحیه مقدسه می‌خونه و پهنای صورتش از اشک خیس شده. تا حالا کسی رو ندیده بودم این‌طوری دعا بخونه. سعی کردم بلند شم ولی نفهمیدم چطور شد دوباره خوابم برد... @Refighe_Shahidam313
؛ قسمت یازدهم 📌 عمود شماره ۱۱۸۰ 💤 با فشار دستِ گرمِ آقا سید از خواب بیدار شدم. خیلی خسته بودم. سید، نگاه محبت‌آمیزی بهم کرد و گفت: «بلند شین نمازتون رو بخونین. باید راه بیوفتیم.» و اشاره کرد به لباس‌هامون که شُسته و تا کرده، کنار اتاق گذاشته شده بودن و ادامه داد: «خانمِ صاحبخونه راه زیادی رفته تا لباس‌های ما رو با ماشین لباسشویی یکی از اقوامشون بشوره و به موقع برگردونه.» از خودم بدم اومد. راستی من شیعه‌ی امام حسینم یا این عزیز عراقی و خونواده‌اش؟! 👧 تو همین فکرا بودم که دو تا دختر بچه حدودا ۳ و ۵ ساله اومدن تو اتاق. آقا سید، با مهربانی بغلشون کرد و روی پاهاش نشوندشون و توی جیبِ پیراهنشون چیزی گذاشت. داداش خشایار هم که انگار منقلب شده بود دست کرد تو ساکش و کمی پسته درآورد و ریخت کفِ دستِ دختری که کوچیکتر بود؛ اما همه‌ی پسته‌ها یهو پخش شد روی زمین. دختر بزرگتر جلو اومد و دامن پیراهنش رو باز کرد و آقا سید پسته‌ها رو ریخت توی دامنش. 🔻 من و خشایار ماتمون برده بود. هر دو دختر بچه، هیچ انگشتی نداشتند. آقا سید، پاکت پسته رو بهشون داد و دخترها با خوشحالی از اتاق رفتن بیرون. با کمک سید، روی ویلچر نشستم. 🔅 صاحبخونه برای خداحافظی اومد و ما رو بغل کرد. وقتی خواستم باهاش دست بدم، دیدم او هم مثل دخترهاش انگشت نداشت. نمیدونم چه مشکلی وجود داشت. نه می‌تونستم عربی حرف بزنم و بپرسم نه روم می‌شد از سید علت رو جویا بشم. صاحبخونه به عربی چیزهایی گفت که من فقط عبارت عجل لولیک الفرج رو متوجه شدم... @Refighe_Shahidam313
؛ قسمت دوازدهم 📌 عمود شماره ۱۱۸۶ 📖 مشغولِ خوندن زیارت عاشورا بودم که صدای گریه‌ی داداش خشی رو شنیدم. زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد. حس کنجکاویم باعث شد کتاب دعا رو ببندم. گفتم: «داداش خشایار! چیزی شده؟» گفت: «نه، چیزی نیست.» گفتم: «چند روزه که می‌خواستم ازت یه سوالی بپرسم اما خجالت کشیدم. دوست دارم از خودت بگی. از اومدنت به راهپیمایی اربعین با پای پیاده. اصلا چی شد که اومدی؟» 🔅 خشی هم بینی‌اش رو بالا کشید و گفت: «حتما خودت هم فهمیدی من خیلی گروه خونم به اینجا‌ها نمی‌خوره. توفیق اجباریه دیگه.» و بعد از کمی مکث ادامه داد: «آقام خدا بیامرز میون‌دار هیئتِ امام حسین بود. همیشه می‌گفت می‌خوام یه روز پشتِ سرِ خانم زینب کبری (س) پیاده برم زیارت ارباب. اما مریضی و اجل مهلتش نداد. اومدنِ منم فقط به خاطر وصیتِ آقامه. اما دیشب و امروز، اتفاقاتی افتاد، که انگار دلم زمین‌گیرِ کربلا شده.»