هدایت شده از خاطرات صوتی دفاع مقدس
دوماشال۴۳.m4a
6.92M
کتاب : دو ماشال..... خاطرات برادر جانباز ماشالله حرمتی🌹
خاطره نگار: مهین سماواتی🌹
قسمت : چهل و سوم🌹
آدرس ما👇👇👇ت ل گ رام
@defaemogadas1
ایتا👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1487863813C4bb957d00e
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/GZeookBrGMTEkraRvVXLXl
#دوستىبدونعمل
🗣استاد قرائتی:
🔹بچه ام كوچولو👶🏻 بود، از من بیسكویت
خواست. گفتم: امروز مى خرم. وقتى به خانه برگشتم فراموش كرده بودم😑
🔸بچه دوید🏃جلو و پرسید:
بابا بیسكویت كو؟ گفتم: یادم رفت. بچه تازه
به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده😒
🔹بچه را بغل كردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.😘 گفت: بیسكویت كو؟😕 دانستم كه دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
#نکتهمهم‼️
🤔چگونه ما مى گوئیم خدا و رسول و اهل
بیت او را دوست داریم، ولى در عمل كوتاهى
مى کنیم
@Refighe_Shahidam313
🦋شهید حسین همدانی:
فرزندانم را سفارش میکنم و تأکید بر حفظ ارزشهای اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزشهایش میتوانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند
Martyr Hossein Hamedani:
I recommend my children and emphasize on preserving the values of dear Islam and the holy system of the Islamic Republic, which by preserving its values can be effective and a model.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_سردار_حسین_همدانی
#شهید_مدافع_حرم
#جملات_شهید
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#09_24
#jihad
#martyr
@Refighe_Shahidam313
سردار همداني به مسئله بصيرت اشاره كرد و گفت: جوانان ما در دوران دفاع مقدس بصيرت داشتند و وقتي امام خميني (ره) فرمان مي داد لبيك مي گفتيم ولي ما امروز كاري مي كنيم كه امام ما نرمش قهرمانانه را انتخاب مي كند.
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_سردار_حسین_همدانی
#شهید_مدافع_حرم
#وصیت_نامه
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#09_24
#jihad
#martyr
@Refighe_Shahidam313
مگر می شود با آمریکایی ها قدم بزنیم و انتظار داشته باشیم شهدا شفاعتمان کنند؟
شهدا برای این کار ما را محاکمه می کنند
#جهادگران_گمنام
📚موضوع مرتبط:
#شهید_سردار_حسین_همدانی
#شهید_مدافع_حرم
#جملات_شهید
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#09_24
#jihad
#martyr
@Refighe_Shahidam313
🧕 در کشورهای غیر اسلامی، طبیعی است که زنها آن پوششی را که ما اعتقاد داریم باید زن داشته باشد ندارند؛ ولی ما به این اعتقاد پايبنديم که باید زنان در عین فعّالیّتهای سازنده و بسیار موثر خودشان در همهی شؤون جامعه، از پوشش مناسبی برخوردار باشند و اختلاط و امتزاج زن و مرد را به آن شکلی که امروز در اروپا و جوامع غربی معمول هست، قبول نداریم.
رهبر انقلاب؛ ۶۴/۱۱/۱
@Refighe_Shahidam313
☔️| همونجا که نشد
☂| همونجا که سخت شد
🌧| همون جا که کم آوردی
💛| یادت بیفته #خدای ما رحیم و مهربونِ :)
『 @Refighe_Shahidam313
🌺
#خدا_باهات_حرف_داره
💠 آیه ۶۱ سوره اسراء به ماجرای سجده بر انسان به فرمان خدا اشاره دارد.
✨و به یادآور زمانى که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده کنید. پس سجده کردند، مگر ابلیس که گفت: آیا براى کسى سجده کنم که از گل آفریده اى؟!✨
🌼در قرآن بارها به مسأله سجود فرشتگان و سرپیچى ابلیس اشاره شده است.
ابلیس، از جنّ است، «کان من الجنّ» و لشکریانى دارد، «و جنود ابلیس اجمعون» و سپاه او پیاده و سواره، «و اَجلِب علیهم بخَیلک و رَجِلِک» و عامل انحراف و سجده نکردنش نیز قیاس خاک و آتش بود. «خلقتنى من نارٍ و خلقته من طین»
📝پیام ها
۱- سجده براى غیر خدا، اما به فرمان خداوند، مانعى ندارد. «قلنا...اُسجدوا لآدم»
۲- انسان گل سرسبد موجودات است، چرا که فرشتگان معصوم در برابر او سجده کردند. «اُسجدوا لآدم فسجدوا»
۳- فرشتگان، تسلیم فرمان خدایند. «اُسجدوا... فسجدوا»
۴- اعتقاد به برتریه اى موهوم، شیطانى است، زیرا شیطان، به برترى نوع خود عقیده داشت. «ءاسجد لمن خلقت طیناً»
۵ - اعتراض به حکمت، عدل و امر خدا، بدتر از سجده نکردن است. «ءاسجد...»
۶- ابلیس موجودى سنجش گر و داراى اختیار است. «الاّ ابلیس ءاسجد...»
۷- اجتهاد در مقابل نصّ ممنوع است. (ابلیس، در برابر نصّ خداوند، اجتهاد کرد) «قلنا... اُسجدوا... ءاسجد لمن خلقت طیناً»
۸ - ریشه معصیت گاهى خودبرتربینى است. «ءاسجد لمن خلقت طیناً»
۹- حسد ابلیس، چشم حقیقت بین او را بست، خاک و گل بودن آدم را دید، ولى روح الهى «نفخت فیه من روحى» او را ندید. «ءاسجد... طیناً»
۱۰- ابلیس ملاک ارزش را عناصر مادّى مى پندارد. «طیناً»
💠 پیام صفحه ۲۸۸ قرآن
•﷽•
با توبه به آغوش خدا بروید؛
اصلا خدا توبه کننده را دوست دارد!
#آیت_الله_مجتهدی(ره)🌱
@Refighe_Shahidam313
حرم آروزمه ، حسین آبرومه
چراغی که روا باشه به هیئت به خونه حرومه
#فراق
#کربلا
#حرم
| حرم گرافیک
@Refighe_Shahidam313
قسمت چهل و نهم داستان دنباله دار
#بدون_تو_هرگز : خداحافظ زینب
تازه می فهمیدم چرا علی گفت … من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه … اشک توی چشم هام حلقه زد … پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال …
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم …
– بی انصاف … خودت از پس دخترت برنیومدی … من رو انداختی جلو؟ … چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟ …
برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره … دنبالش راه افتادم سمت دستشویی … پشت در ایستادم تا اومد بیرون…زل زدم توی چشم هاش … با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد… التماس می کرد حرفت رو نگو … چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم …
– یادته 9 سالت بود تب کردی …
سرش رو انداخت پایین … منتظر جوابش نشدم …
– پدرت چه شرطی گذاشت؟ … هر چی من میگم، میگی چشم …
التماس چشم هاش بیشتر شد … گریه اش گرفته بود …
– خوب پس نگو … هیچی نگو … حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه …
پرده اشک جلویدیدم رو گرفته بود …
– برو زینب جان … حرف پدرت رو گوش کن … علی گفت باید بری …
و صورتم رو چرخوندم … قطرات اشک از چشمم فرو ریخت… نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه …
تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد … براش یه خونه مبله گرفتن … حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم … هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود …
پای پرواز … به زحمت جلوی خودم رو گرفتم … نمی خواستم دلش بلرزه … با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد … تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود …
بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن …
( شخصیت اصلی این داستان … سرکار خانم … دکتر سیده زینب حسینی هستند … شخصی که از اینبه بعد، داستان رو از چشم ایشون مطالعه خواهید کرد …)
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Refighe_Shahidam313