🌹پوستر| تحریف امام (ره)
🌺رهبرمعظم انقلاب:
#امام به #مسئولان_کشور هشدار میداد
دربارهی خوی #کاخنشینی....
و تأکید مکرّر میکرد بر اینکه به #وفاداری طبقات #ضعیف اعتماد کنید...💚
#یادامامگرامیباد🦋
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
@Refighe_Shahidam313
داریم به اذون ظهر نزدیک میشیم
بزگواران ✌️A یادتون نره برا همه رأس همه دعاها سلامتی و تعجیل در فرج
همگی ان شاءالله حاجت روابخیر...
حالا که روز و روزگارمون یکی شد
💞💞💞
حالا که حرف دلامون یکی شد
💞💞💞
حالا که آسمون پر ستاره
شبامون یکی شد
حالا که دست تو دست
🤝🤝🤝
سمت نگامون یکی شد
حالا که تیک تیک
قلبامون یکی شد
حالا که عطر
نفسهامون یکی شد
بذار یه چی بهت بگم !!
بگم؟!!!!
دوستت دارم ،
خانومم!
💑💑💑💑
#عاشقانه_پاک #عاشقانه_مذهبی #عاشقانه #مذهبی
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
@Refighe_Shahidam313
#حدیث 🌸🌈
امام محمدباقر علیه السلام:
🌾 قولوا لِلنّاسِ اَحسنَ ما تُحِبُّونَ اَن یُقالَ لَکم
بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند، درباره مردم بگویید
تحف العقول صفحه 300
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
@Refighe_Shahidam313
💣🌷💣🌷💣
🌷💣🌷💣
💣🌷💣
🌷💣
💣
#تخریبچی چیست؟!
تخریپ چی نخست بر نفس خود، کنترل دارد.
تخریب در تمام دنیا وجود دارد، ولی در د#فاع_مقدس ما حکایت چیزی دیگر است و بایستی یک ویژگیهای شخصیتی داشته باشد.
تخریبچیها در جهان باید خلاقیت، سرعت عمل در کمترین زمان و جرأت ریسک، بیباک داشته و شجاع باشند.
رزمندگان ما علاوه بر اینها، باید ویژگیهای دیگری نیز داشته باشند.
#اطاعت_پذیری از #رهبری و #ولایت و نگاه #جهادی و دینی به موضوع است که مانند #علی_عاصمی #رحیم_بردبار #حسین_کربلایی #علی_ناظمپور #محسن_نیک_واحدی #احمد_جهانبخش #رضازاده و #بهزاد_قبادی و دیگر شهدای بزرگ تخریب...
برای ادامه مطالب جذاب تخریب چی لطفا لمس کنید
👇👇👇
مـــــ"یک <تخر💣یبچی> هستم "ـــــن
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
@Refighe_Shahidam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم منتشر نشده 🦋
از مراسم اعطای درجه سرتیپی
به #شهید_سلیمانی 🌹
توسط #رهبر_معظم_انقلاب🦋
#یادشهداباصلوات💔🌹
🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴 #علمدار
✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار
قسمت 3⃣2⃣1⃣
💫 شهید زنده
نمي دانم چطور سر از ساری درآوردم! چطور به سر مزار سید مجتبی رفتم. چطور برادرش را ملاقات کردم و ...
احساس مي کنم هیچ کدام اینها دست من نبود. بعد هم توسط یکی از دوستان، پرونده کامل این شهید شامل خاطرات و مصاحبه ها و ... به دستم رسید.
اصلًا فکر مي کنم هیچ کدام از این جریانات با اراده من نبود!
پس از اینکه خاطرات سید تا حدودی جمع شد و آنها را مطالعه کردم تصمیم گرفتم این کار را متوقف کنم؛ چون مي ترسیدم!
شک نداشته و ندارم که با چاپ این مجموعه انواع حرفها را خواهم شنید؛ اینکه شما مقام این شهید را خیلی بالا بردید. کارهایی عجیب را به او نسبت
دادید که بعضًا از بزرگان دین سر ميزده و خیلی حرفهای دیگر.
حتی قبل از چاپ کتاب، وقتی مطالب دسته بندی شده را به دوستان خودم دادم تا نظرشان را بگویند، برخی با همین مطالب پاسخم را دادند که فهم و درک جامعه از شهدا خیلی بالا نیست. بنابراين باعث مي شود با این کار مخالفت شود؟!
نميدانم. شاید آنها راست مي گویند. شاید ما آنقدر زمینی و دنیایی و آلوده هستیم که نمي توانیم جایگاه آنها را تشخیص دهیم و یا هزاران دلیل دیگر.
ساعت ها با خودم فکر کردم. چه باید کرد. آیا خاطرات ناب او را در حافظه ی خود بایگانی کنیم. یا برای قضاوت و هدایت آیندگان بر روی برگه های کاغذ پیاده كنیم.
از خود سید کمک خواستم. من برای اینکه مطالب را آنگونه که هست بیان کنم مجبورم به رویاهای صادقه ای که دیگران در مورد سید دیدند استناد کنم. و مي دانم تنها پل ارتباطی ما با عالم بالا، رویاهای صادقه ای است که اصل دین، نیز آنها را تأیید مي کند.
برای اینکه اثبات کنم سید به دليل ارتباط شدید و خالصانه ای که با خداوند و اهل بیت (علیهم السلام ) داشته است به مقاماتی رسیده و هم اکنون نیز مي تواند گره گشای بندگان خدا باشد باید مثال هایی بیاورم.
قسمت 4⃣2⃣1⃣
خداوند در قرآن، شهدا را زنده خوانده. آنها زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی مي خورند. در جایی دیگر آنها را بهترین رفقای انسان خوانده. (1) همچنين علماي ما طبق روايات مي گويند:
شهيد بعد از عروج از بند تعلقات دنيايي قدرت بيشتري مييابد و تأثيرگذارتر خواهد شد.
از طرفی همه ی ما به کراماتی که از علمای دین و امامزادگان عزیز (بعد از ارتحال آنها ) رخ مي دهد اعتقاد داریم.
حال به قرآن مراجعه مي کنیم و مي بینیم که خداوند، مجاهدان در راه خودش را نسبت به آنها که در جهاد شرکت نکردند به اجر عظیم برتری بخشیده. و کسی چه مي داند که اجر عظیم خدا چیست!؟
آری، دوستان عزیز. سید مجتبی، از اولاد امامان معصوم بود. اهل علم بود. در لحظات فراقت، همواره مشغول کسب علم بود. اهل عبادت و اخلاص و تقوا بود. هیچ گاه دامن خود را با گناه آلوده نکرد.
ذاکر و مداح اهل بیت (علیهم السلام ) بود. او اهل جهاد بود. پیکر زخمی او گواه بر سختی هایی بود که در دوران جهاد تحمل کرد.
او از آنچه تصور مي کنیم بالاتر بود؛ چون هر آنچه کرد، فقط خدا را در نظر گرفت. او در يك كلام « عبد » بود. بنده ی شايسته براي خدا.
حالا شاید قبول کنیم آنچه را که سید بعد از عروج خود مي گوید؛ در عالم رویا به آن جانباز گفت:
« تا چند روز هر کس بر سر مزار من آمد، هرچه خواست از خدا گرفت؛ چون مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها ) چند روز در کنار مزارم حضور داشتند. »
مدتي بعد با خوشحالی به دیدن یکی دیگر از دوستان مي آید و با او سخن مي گوید. وقتی از علت خوشحالی سید سؤال مي کند پاسخ مي شنود:
« دیشب مزارم نورانی شد؛ چون میزبان آقا اباالفضل (علیه السلام) بودم. »
و یا هزاران ماجرای مشابه دیگر ...
آری، سید را آنها شناختند که خود آسمانی اند. آنها که خود مسافران من الحق الی الخلق هستند. علامه حسن زاده آملي او را شناخت. زمانی که این عارف و عالم جلیل القدر در يكي از يادواره هاي شهدا در آمل حضور یافتند، سيد مجتبی را مثال زدند و فرمودند:
« سيد مجتبي مثل كبوتري بود كه يك بالش را با تير زده بودند. با يك بال آنقدر بال بال زد تا به جايي رسيد كه خيلي از علماي هشتاد ساله به آن درجه نرسيدند!! »
--------------------------------------------
1. آل عمران، 169 و 170 و نساء 69.
قسمت 5⃣2⃣1⃣
💫 رنگ
قرار بود مراسم اربعین سید فردا برگزار شود. من آن موقع در تبلیغات لشکر بودم. یکی از کارهایی که از زمان جنگ انجام مي دادم کشیدن تصاویر شهدا بود. با سید از همان دوران جنگ رفیق بودم. شهید حسین طالبی نتاج، یکی از فرماندهان بی نظیر لشکر، سبب آشنایی من با سید مجتبی شده بود. من هم بعد از آن از این سید بزرگوار جدا نشدم.
یک بار در نمازخانه لشکر و بعد از نماز به سراغ سید مجتبی رفتم. بعد از نماز معمولًا چند دقیقه ای سکوت مي کرد و با خدا خلوت مي کرد. بعد هم سر به سجده مي گذاشت.
من مقابل سید ایستادم. فکر و ذهن او در نماز بود. اصلًا سرش را بالا نیاورد.
او غرق در یار بود. بعد از چند دقیقه متوجه حضور من شد!
٭٭٭
از طرف لشکر گفتند:
« برای مراسم فردا یک تابلو بزرگ از تصویر سید آماده کن. »
من هم آخر شب، به منزلمان در بابل رفتم. با پارچه و چوب، بوم را آماده کردم. قلم و رنگ ها را برداشتم و به نام خدا شروع کردم. همسرم آن موقع ناراحتی اعصاب شدید داشت. بارها به پزشکان متخصص در شهرهای مختلف مراجعه کردیم اما مشکل او حل نشد.
قبل از خواب همسرم به من گفت:
« اگه ميشه این تابلو رو ببر بیرون، مي ترسم رنگ روی فرش بریزه. »
گفتم: « خانم، هوا سرده. من زیر تابلو پلاستیک پهن کردم. مواظب هستم که رنگ نریزه. »
سکوت کامل برقرار شده بود. حالا من بودم و تصویر سید مجتبی. اشک مي ریختم و قلم را روی بوم مي کشیدم.
تا قبل از اذان صبح، تصویر زیبایی از سید ترسیم شد. خوشحال بودم و خسته.
گفتم سریع وسایل را جمع کنم و بعد از نماز کمی بخوابم.
آخرین قوطی رنگ را برداشتم که یکباره از دستم سر خورد و افتاد روی فرش!
قسمت 6⃣2⃣1⃣
نمي دانستم چه کار کنم. رنگ پاشیده بود روی فرش. بیشتر از همه به فکر همسرم بودم. نمي دانستم در جواب او چه بگویم. به من گفته بود که برو بیرون اما ...
بالاخره بیدار شد و از اتاق بیرون آمد. سریع دستمال و آب و ... آورد و مشغول شد. اما بی فایده بود!
خانم من همین طور که با دستمال به روی فرش مي کشید گفت:
« خدایا، فقط براي اینکه این شهید فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها ) بوده سکوت مي کنم. »
بعد هم گفت: « ميگن اهل محشر در قیامت، سرها را از عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها ) به زیر مي گیرند. »
بعد نگاهی به چهره ی شهید انداخت و ادامه داد:
« فردای قیامت به مادرت بگو که من این کار را برای شماکردم. شما سفارش ما را بکن، شاید ما را شفاعت کنند. »
صبح با هم از خانه بیرون آمدیم. البته بعد از نماز چند ساعتی استراحت کردم. در را بستم و آماده حرکت شدیم. همان موقع، خانم همسایه بیرون آمد و خانم من را صدا کرد.
خانواده ایشان را مي شناختم؛ خانم رحمانپور همسر یکی از جانبازان جنگی و از زنان مؤمن محله ما بود. ایشان جلو آمد و رو به همسر من کرد و بی مقدمه گفت:
« شما شهید علمدار مي شناسید؟! »
یک دفعه من و همسرم با تعجب به هم نگاه کردیم. خانم من گفت:
« بله، چطور مگه؟! »
خانم رحمانپور ادامه داد:
« من یک ساعت پیش خواب بودم. یک جوان با چهره ای نورانی شبیه شهدای زمان جنگ آمد و خودش را معرفی کرد.
بعد گفت: ”از طرف ما از خانم غلامی معذرت خواهی کنید و بگویید به پیمانی که بستیم عمل مي کنیم. شفاعت شما در قیامت با مادرم زهرا (سلام الله علیها ).“ »
🌱 راوی: سرهنگ یوسف غلامی
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
شاهدان اسوه
داستان و زندگینامه شهدا
https://telegram.me/shahedaneosve
🍀💚🍀💚🍀
💚🍀💚🍀
🍀💚🍀
💚🍀
🍀
🌷مهدی شناسی ۵🌷
◀️ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﻨﺸﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﺿﻼﻟﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ.
◀️ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ،ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺋﻤﻪ ﯼ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ (ﻋﻠﯿﻬﻢ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮐﻔﺎﺭ ﯾﺎ ﯾﻬﻮﺩ ﯾﺎ ﻧﺼﺎﺭﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ!ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺑﯽ ﺩﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻧﺪ.
◀️ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ.ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻬﺪﯼ (ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ) ﻏﺎﯾﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﺑﯽ ﺩﯾﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﻣﺎ،ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ."ﺧﺎﺋﻒ ﻣﺘﺮﻗﺐ"ﺍﺳﺖ.ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﺪ،ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺩﯾﻦ ﺩﺍﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ.
◀️ﺯﯾﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻢ،ﺍﻣﺎم ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺘﻪ ﺍﻡ،ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺸﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺸﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻢ،ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻪ ﺍﻡ.ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﻤﯿﺮﺩ،ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺩﯾﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
◀️ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ،ﻣراقب ﺍﺳﺖ.ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ،ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ،ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﯿﺮﺩ.ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺸﺖ.ﺍﻣﺎﻡ،ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻭﻻﯾﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﻓﻄﺮﺕ،ﺧﺪﺍ،ﻗﻠﺐ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ،ﻧﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺫﻫﻦ،ﻋﻤﻞ ﻭ ﻋﻘﻞ ﺧﻮﺩ...
#مهدی_شناسی
#قسمت_5
#یادشهداباصلوات+وعجل_فرجهم
#کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
@Refighe_Shahidam313