#زندگینامه #زنذگی_نامه
در كنار همرزمان خود آموزش های سخت نظامی و ویژه تكاوری مثل #غواصی #پرواز #عملیات_ویژه را فرا می گیرد.
در كنار شغل ادامه تحصیل می دهد و موفق به اخذ مدرك كارشناسی می شود.
در سن 23 سالگی شریك زندگی خود را انتخاب می كند و از شرایط سخت زندگی با یك نظامی سخن می گوید كه امكان دارد روزی برای نبرد با #كفار و #دشمنان #دین_خدا به كشور های مسلمان همسایه مثل #لبنان اعزام شود (در آن زمان #سوریه امن بود و درگیر جنگ داخلی نبود ).
در سال های 90 و 92 در حین ماموریت های محوله بشدت مجروح می شود كه حتی در یك مرحله شدت جراحت بحدی بوده كه همرزمانش تصور می كنند مجتبی شهید شده است اما خداوند متعال بقای عمر او را رقم می زند.
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
به نقل از #همسر_شهید
من همیشه از خدا میخواستم كسی را وارد زندگی من كند كه از هر جهت كاملم كند و باعث بشود كه به خدای خودم نزدیك تر شوم.
خیلی دوست داشتم همسرم یك نظامی باشد.
تا اینكه آقامجتبی وارد زندگی ام شد.
از صحبت هایی كه در مراسم خواستگاری از ایشان شنیدم، متوجه شدم كه چقدر ایمان و توكلشان بالاست.
او برای من از شرایط سخت شغلی خودش گفت.
آن زمان بحث لبنان مطرح بود.
مجتبی در همان صحبت های ابتدایی از سختی زندگی با یك فرد نظامی برایم گفت.
او از مسیری كه در پیش رو داشتیم صحبت كرد.
از مأموریت هایی كه در پیش خواهد داشت.
من هم با #توكل به خدا به ایشان جواب مثبت دادم.
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
به نقل از #همسر_شهید
پیش از اینكه مجتبی عازم شود از رفتن دوستان و #بسیجیان برای دفاع از حرم می گفت.
مجتبی می گفت بچه ها داوطلبانه راهی می شوند. لابه لای حرف هایش از رفتن خودش هم صحبت می كرد. اما من جدی نمی گرفتم. وقتی فهمیدم كه اعزام ایشان جدی است خیلی دلهره گرفتم و نگران شدم.
اولش مخالفت كردم. اما چون می دانستم داوطلبانه است تصمیم گرفتم تمام تلاش خودم را انجام بدهم كه او نرود.
پیش خودم می گفتم مجتبی را راضی می كنم كه نرود، اما بر عكس شد و او من را راضی كرد كه برود.
می گفت من می خواهم تو راضی باشی تا من با خیالی آسوده بروم.
گفتم داوطلبانه است، اجباری كه در كار نیست چرا می روی.
گفت كه اگر من نروم شرمنده خانم حضرت زینب(س) می شوم، تو دوست داری من شرمنده شوم.
وقتی این را می گفت دیگر حرفی نمی ماند.
عاقبت گفتم كه تو را به حضرت زینب(س) می سپارم برو. اما تو را به خدا مراقب خودت باش.
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
#شهادت و #نحوه_شهادت
مجتبی کرمی در نهایت در مهر ماه 1394 به امر ولی امر مسلمین جهان لباس رزم می پوشد و برای دفاع از حرم #حضرت_زینب(ع) و مردم #ستمدیده و #مظلوم #سوریه عازم جبهه های نبرد می شود و پس از 12 روز حضور در جبهه های مقاومت درتاریخ 25 مهر ماه 94 برابر با سوم محرم الحرام 1437 هجری قمری در عملیات آزاد سازی #حومه_حلب توسط تك تیر اندازان #تروریستی #داعش بر اثر اصابت گلوله غناصه به سرش به فیض عظمای شهادت نائل می شود.
پیكر مطهرش پس از سه روز به وطن باز می گردد و پس از #تشییع بی نظیر امت شهید پرور #همدان در #باغ_بهشت همدان #قطعه_شهداء به خاك سپرده می شود و اینگونه #مدال_افتخار مدافع حرم آل الله برسینه #شهید_كربلایی_مجتبی_كرمی حك می شود تا #ایران_اسلامی به #شكوه و #عظمت این فیض عظیم قیام كند و بر او آفرین و مرحبا گویند.
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
به نقل از #همسر_شهید
دوشنبه 14مهرماه 1394 ساعت هشت ونیم شب بود. به مجتبی تلفن زدند و گفتند كه سریع آماده شود و خودش را به #پادگان_انصار_الحسین (ع) برساند.
كوله پشتی اش را آوردم همان كوله ای كه همیشه در مأموریت ها با خودش می برد.
زمانی كه وسایل مجتبی را آماده می كردم اشك می ریختم.
مجتبی هم اشك در چشمانش حلقه بسته بود.
اما خودش را خیلی كنترل كرد كه پیش من و دخترمان ریحانه اشك هایش جاری نشود.
مجتبی ریحانه را در آغوش گرفت و بوسه باران كرد. انگار خودش هم می دانست این رفتن دیگر بازگشتی ندارد.
انگار می دانست آخرین باری است كه ریحانه را می بوسد و می بوید.
بعد به من گفت:
نسرین جان! جان شما و جان ریحانه ام.
مجتبی به من گفت اگر زمانی برای من اتفاقی افتاد، شما به یاد #مصیبت_حضرت_زینب(س) بیفت و از ایشان كمك بخواه. بعد گفت: من به ندای رهبرم #لبیك می گویم.
از پله كه پایین می رفت، ایستاد و دستانش را برای همیشه برای ما تكان داد و رفت.
مجتبی بعد از 11 روز در 25 مهرماه در شهر حلب سوریه با اصابت تركش زیر چشم و سرش به شهادت رسید.
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
#خصلت
از بهترین #خصوصیات مجتبی احترام زیادی بود كه به #پدر و #مادر می گذاشت. مجتبی و پدرش مثل دو تا دوست بودند.
خیلی با هم صمیمی بودند.
مجتبی هر كاری از دستش برمی آمد انجام می داد تا والدینش را خوشحال كند.
بسیار #مهربان #خوشرو و #خوش_اخلاق بود.
با ریحانه سه ساله همبازی می شد.
دخترم این روزها كه همبازی اش نیست، دائم بهانه می گیرد.
وقتی مجتبی سر كار بود، ریحانه از من می پرسید كه بابا كی می آید.
من سرگرمش میكردم تا مجتبی از راه برسد.
حالا كه دیگر او هیچ وقت برنمی گردد.
مجتبی اهل #صله_رحم هم بود.
همواره #لبخند به لب داشت. بسیار اصرار به انجام #امر_به_معروف و #نهی_از_منكر داشت.
هرگز در هیچ شرایطی امر به معروف را ترك نمی كرد.
با زبان مهربانانه و صمیمی همواره جوانان و نوجوانان را #ارشاد می كرد.
بسیار هم روی #حجاب زنان حساس بود.
مجتبی ارادت خاصی به #ابا_عبدالله_الحسین(ع) داشت.
ارادتی كه او را با خودش تا #قتلگاه كربلائیان رساند و از او رزمنده ای شهید ساخت.
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
#خاطره
#همسر_شهید
مجتبی شش ماه قبل از شهادت به #زیارت_کربلا مشرف شد،
پس از بازگشت #قول داد که سفر بعدی یعنی عید سال بعد بنده نیز وی را همراهی کنم، البته ایشان در این فاصله شهید شد و این آرزوی بزرگ که با همسر شهیدم به کربلا مشرف شوم محقق نشد.
اما چند ماه بعد و به طور عجیبی همه کارها روبه راه شد و درست در همان تاریخی که قول داده بود، راهی کربلا شدیم.
زمینه برگزاری این سفر بسیار غیر منتظره پیش آمد،
دو سه شب قبل از اینکه خبر این سفر را به من بدهند مجتبی را در خواب دیدم و به من گفت که سر قولم هستم.
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
به نقل از #برادر_شهید
«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»
مجتبی شخصی بود که از لحاظ #فروتنی بسیار زبان زد بود
و هیچ گاه نشد که او را #غرور فرا بگیرد و نفسش بر او غلبه پیدا کند؛
چرا که او انسانی خود ساخته شده بود.
مجتبی شخصی بود که لقب #السابقون_السابقون برایش برازنده بود و دلیل آن هم پیشی گرفتن از امور خیر نسبت به بقیه اطرافیان بود، به صورتی که او در اکثر موارد خیر یک قدم جلوتر از بقیه حرکت می کرد.
یکی از اموراتی که مجتبی بسیار در آنها سفارش می کرد و همیشه خود نیز در انجام آن پیش قدم بود، صله رحم بود.
در یکی از اعیاد نوروز هنگامی که مجتبی در ارتفاعات سر به فلک کشیده #سنندج مشغول پاسداری از نظام و حکومت اسلامی بود، همه ما در شهر و دیار خود مشغول انجام دید و بازدید های مرسوم بودیم.به محض مراجعه ما به منزل اقوام به این سخن رو به رو می شدیم که همین الان مجتبی از سنندج با ما تماس گرفت و عید را تبریک گفت.
او آنقدر به انجام احکام اسلامی و ایجاد #وحدت در بین اقوام خود تاکید داشت که حتی در زمان انجام ماموریت؛ اگر لحظه ای زمان پیدا می کرد، قطعا آن لحظه را به دید و بازدید تلفنی اختصاص می داد تا همه ما را متوجه این سفارش مهم اهل بیت(علیه السلام) کرده باشد.
#شهیدمدافع_حرم_مجتبی_کرمی
راوے : برادرشهید
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
#وصیت_نامه #وصیتنامه #آرزو
آرزویی که شهید مدافع حرم برای دختر سهسالهاش داشت...
فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم؛ مجتبی کرمی:
«اکنون که باب #جهاد در راه خدا به امر ولی و مولایم ابلاغ شده عازم نبرد میشوم.
به دختر سه سالهام ریحانه جان بگویید که دوستش داشته و دارم، ولی دفاع از حرم حضرت زینب(س) و دردانه سه ساله امام حسین(ع) واجب بود.
خیلی دوست داشتم که دخترم ریحانه حافظ قرآن شود. اگر امکان داشت برایش محیا کنید.»
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
ریحانه خانم گل
الان دیگه هفت ساله شده
و مدرسه میره...
و قراره که راه پدرش رو با درس خوندن ادامه بده...
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄
عکس 6دی 98 #گلزار_شهدای_همدان
برخی سخنانی را درباره شهدای مدافع حرم مطرح میکنند که درست نیست، ریشه این سخنان در دشمنی با اسلام است که انتظار میرود #خبرنگاران و #رسانهها با #روشنگری در این زمینه نقشه دشمنان را خنثی کنند.
باید #پیام_ولایت که #درس_آزادگی #ایثار و #مقاومت در برابر دشمنان است را به تمام زائران حسینی رسانده و برای دعای امام زمان(عج) دعا کنیم، چون #فرج ما در فرج ایشان است.
اجازه ندهید برخی بخاطر #دشمنی و #عناد با #اسلام خون شهدا را پایمال کنند...
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄