eitaa logo
ستاد امر به معروف و نهی از منکر منطقه ۱۱ اصفهان (رهنان)
61 دنبال‌کننده
984 عکس
1.7هزار ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از .
🔹رمان امنیتی قسمت ۱ / «علیهان - باکو» کوله‌ام را روی دوشم جا به جا می‌کنم. حدود شش ساعتی می‌شود که همراه با این کوله در حال پیاده‌روی هستم. نگاهی به ساعت مچی‌ام می‌اندازم که نزدیک شدن به غروب را به من گوش زد می‌کند. کمر درد اجازه‌ی راه رفتن بیش از این را به من نمی‌دهد و به ناچار روی یکی از نیمکت‌های کنار خیابان می‌نشینم. آبی آسمان کم کم به نارنجی متمایل می‌شود و ترافیک خیابان‌های باکو نیز همزمان با فرا رسیدن تاریکی هوا هر لحظه بیشتر از قبل می‌شود. به سنگ فرش پیاده‌روها نگاه می‌اندازم و آدم‌هایی که در حال رد شدن از کنارم هستند را می‌پایم. انتظار دیگر به خسته کننده‌ترین احساسی که می‌توانم داشته باشم تبدیل شده و بعد از پنج ساعت تغییرهای مکرر قرار ملاقات دیگر انگیزه‌ای برای ادامه دادن به این موش و گربه بازی ندارم. سرم را به لبه‌ی نیمکت بند می‌کنم و چشم‌هایم را می‌بندم تا شاید اینگونه کمی از انرژی رفته‌ام را بازیابم که ناگهان صدای زنگ تلفن عمومی به گوشم می‌خورد. نگاهی به سمت باجه تلفن می‌اندازم و بلافاصله از روی نیمکت بلند می‌شوم و به سمتش می‌روم. انگشتانم را روی گوشی بند می‌کنم و منتظر می‌شوم تا آن کسی که پشت خط است، صحبت کند. همان صدای دیجیتالی و غیر طبیعی که تا به حال با من هم کلام شده می‌گوید: گوشی و مابقی وسایلت رو بزار توی کوله‌ات و بزارشون روی همون نیمکت و برو داخل موزه کتاب‌های مینیمال. نفس کوتاهی می‌کشم تا به این تعداد تغییر آدرس‌های پی در پی اعتراض کنم؛ اما تلفن قطع می‌شود. با حرص گوشی تلفن را می‌کوبم و به سمت نیمکت می‌روم و کوله‌ام را روی آن می‌گذارم. سپس نگاهی به دور و اطرافم می‌اندازم و متوجه یک نمای سنگی و درب زیبایی که در وسط آن قرار گرفته می‌شوم. ورودی موزه رایگان است، پس نیازی به تهیه‌ی بلیط ندارم و می‌توانم به راحتی واردش شوم. داخل مجموعه پر شده از ویترین‌های چوبی که با شیشه‌های ضخیم از محتویات درون آن محافظت می‌شود. کتاب‌های مینیمال و کوچکی که سایز برخی از آن‌ها به اندازه‌ی دو بند انگشت است، نظرم را به خودش جلب می‌کند. یک خانم راهنما به محض ورودم به داخل موزه به سمتم می‌آید و با اشتیاقی وصف ناپذیر شروع به توضیح در رابطه با کتاب‌ها می‌کند: خیلی خوشحالیم که موزه ما رو برای بازدید انتخاب کردید. اینجا می‌تونید کتاب با هر موضوعی رو توی سایز کوچک پیدا کنید. اون طبقه مخصوص کتاب‌های دست نویس ما هستند و این یکی هم برای کتاب‌های مذهبی کنار گذاشتیم، نگاه به اون انجیل کوچک بکنید لطفا... بی‌رغبت به سمت طبقه‌ای که اشاره می‌کند نگاه می‌کنم و کتاب کوچکی با جلد قرمز چرمی را می‌بینم که روی آن طرح صلیب کشیده شده است. خانومی که با جدیت و هیجان در حال توضیح دادن انواع کتاب‌های جمع آوری شده در داخل قفسه است، ناگهان و با حرکتی پیش‌بینی نشده خودش را به من نزدیک می‌کند و تکه کاغذی به دستم می‌دهد. سپس با صدای بلند می‌گوید: می‌تونید از قفسه‌های اون سمت هم بازدید کنید، اونجا کتاب‌های علمی و فرهنگی رو به نمایش گذاشتیم. سپس طوری که انگار هیچ اتفاق خاصی نیافته به سمت مرد دیگری می‌رود که وارد موزه شده و همان دیالوگ‌هایی که چند لحظه‌ی پیش به من گفته بود را برایش تکرار می‌کند. بی‌توجه به رفتارش به تکه کاغذی که در کف دستم قرار گرفته نگاه می‌کنم که روی آن به زبان فارسی نوشته شده: در پشتی موزه، ماشین مشکی رنگ! چرخ کوتاهی در موزه می‌زنم و سپس از در پشتی خارج می‌شوم. فضای بیرون موزه همچنان خاص و چشم نواز است؛ اما من به قدری مضطرب هستم که نمی‌توانم چیزی غیر از آن ماشین مشکی رنگ را ببینم. فورا به سمتش می‌روم و روی صندلی عقب می‌نشینم. مردی با موهای کوتاه و زرد رنگ پشت فرمان است. از زیر کاپشن چرمی بهاره‌اش تی‌شرت سفید رنگی را به تن کرده و عینک گردی به چشم دارد. یک خانم نیز کنارش نشسته که موهایش را از پشت بسته و با کت و شلوار زنانه‌ای که به تن کرده حالتی رسمی به خود گرفته است. کمرم را به پشتی صندلی عقب تکیه می‌دهم: اگه کارتون با وسایلم تموم شده برش گردونید. زنی که کنار راننده است بی‌توجه به حرفی که زده‌ام با حرکت دست از راننده می‌خواهد تا حرکت کند. لب‌هایم را با حرص به هم فشار می‌دهم و از شیشه‌ی دودی عقب به بیرون نگاه می‌کنم. به رفت و آمدهای معمولی در خیابان منتهی موزه، به سنگ فرش‌های چشم نواز و خانه‌های سنتی این منطقه، به مردمی که بدون هیچ استرس و اضطرابی آزادانه زندگی می‌کنند. در میان افکارم غرق هستم که ناگهان صدای زن در گوشم پخش می‌شود: نمی‌خوای در مورد اطلاعاتی که درون هارد بود توضیح بدی؟ نفس کوتاهی می‌کشم و طوری که بخواهم ناراحتی‌ام را از رفتار آن‌ها نشان دهم، خشک و کوتاه می‌گویم: همون چیزی که دنبالشید، جدیدترین اطلاعات مرتبط با پیجرهای لبنانی که اخیراً توسط حزب الله خریداری شده. نویسنده علیرضا سکاکی|@RomanAmniyati .
هدایت شده از نکته های مفید
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 انگار یک عمر اشتباهی آب پرتقال خوردیم و کسی نبود به ما شیوه درستش رو بگه!!! فصل پرتقال‌هاست، بعد دیدن کلیپ دیگه درست مصرف کنیم🌺🌺
هدایت شده از نکته های مفید
🌹حدیث روز یکشنبه🌹 امام صادق علیه السلام: الصَّبْرُ يُعَقِّبُ خَيْراً، فَاصْبِرُوا تَظْفُرُوا. عاقبت صبر و شكيبائى خير است، پس صبر كنيد، تا پيروز شويد. 🌺☘🌺☘🌺 📚 بحار الانوار (باب الثامن و الستون)جلد ۶۸ صفحه ۹۶ 👇🌹👇🌹👇 من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
enc_16828463644831224375627.mp3
5.46M
مداحی «مرام مرتضی .....» 🔹امیر کرمانشاهی پیشنهاد شنیدن🌱 یک مداحی با محتوا👌 ====================== 🌸
هدایت شده از نکته های مفید
11.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدنیها خیلی جالبه مرحوم کافی و پیرمرد ۱۷۰ ساله کاشانی
19.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در این ویدئو تصاویری از ۱۵ دی ۱۴۰۲ لحظات تلخ و دردناک بدرقه شهداء حادثه تروریستی کرمان
هدایت شده از نکته های مفید
🪴حدیث روز دوشنبه🪴 موضوع:(( بی برکتی)) امام کاظم علیه السلام: إنَّ الحَرامَ لا یُنمى‏ وإن نُمِىَ لا یُبارَكُ فیهِ 🐍🐍🐍 🐍مال حرام افزون نمى‏گردد 🐍 و اگر هم افزون گردد 🐍برکت نمى‏یابد. ☘🌹☘ الکافى ، ج 5،
هدایت شده از نکته های مفید
💠 خرید کالای اسرائیلی ⁉️ سؤال: آیا خرید کالایی که تولید رژیم صهیونیستی است، اشکال دارد؟ ✍️ پاسخ: 🔹آیت‌الله خامنه‌ای: به طور کلی خرید و فروش هرگونه محصول رژیم غاصب صهیونیستی یا تولیدات شرکت‌های صهیونیستی یا شرکت‌هایی که رژیم صهیونیستی از سود آنها بهره می‌برد، حرام است. در صورتی که ندانید منافع آن عاید صهیونیست‌ها می‌شود و یا در راه دشمنی با اسلام و مسلمانان به کار می‌رود یا نه، خرید و استفاده، اشکال ندارد. 🔸 آیت‌الله مکارم شیرازی: اگر یقین دارید که سود آن شرکت‌ها، متعلّق به صهیونیست‌ها و دشمنان مسلمین است و نوعی کمک به این ظالمان محسوب می‌شود در این صورت خریدوفروش آن جایز نیست. 🔹آیت‌الله سیستانی: بر هیچ مسلمانی جایز نیست از محصولات یک کشور غیراسلامی (مثل اسرائیل) که در حال جنگ با مسلمین است؛ کالایی را خریداری کند.