*#رمان_بدون_تو_هرگز💌*
#پارت_سی_و_یکم
مهمانی بزرگ
بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون ...
علے هم تازه راه افتاده بود و دیگه مے تونست بدون ڪمڪ دیگران راه بره ...
اما نمے تونست بیڪار توے خونه بشینه ...
منم براے اینڪه مجبورش ڪنم استراحت ڪنه ...
نه مے گذاشتم دست به چیزے بزنه و نه جایے بره ...
بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش ...
قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده ...
همه چیز تا این بخشش خوب بود ...
اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ...
هم ناغافلی سر و ڪله چند تا از رفقاے جبهه اش پیدا شد ...
پدرم ڪه دل چندان خوشے از علے و اون بچه ها نداشت ...
زینب و مریم هم ڪه دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ...
دیگه نمے دونستم باید حواسم به ڪی و ڪجا باشه ...
مراقب پدرم و دوست هاے علے باشم ... یا مراقب بچه ها ڪه مشڪلے پیش نیاد ...
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو ڪنترل ڪنم ...
و زینب و مریم رو دعوا ڪردم .... و یڪی محکم زدم پشت دست مریم...
نازدونه هاے علی، بار اولشون بود دعوا مے شدن ...
قهر ڪردن و رفتن توے اتاق ... و دیگه نیومدن بیرون ...
توی همین حال و هوا ... و عذاب وجدان بودم ...
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علے اومد ...
قولش قول بود ... راس ساعت زنگ خونه رو زد ...
بچه ها با هم دویدن دم در ... و هنوز سلام نکرده ...
@omid_aramesh114
*#رمان_بدون_تو_هرگز💌*
#پارت_سی_و_دوم
تنبیه عمومی
علے به ندرت حرفے رو با حالت جدے مے زد ...
اما یه بار خیلے جدے ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نڪنم...
به شدت با دعوا ڪردن و زدن بچه مخالف بود ...
خودش هم همیشه ڪارش رو با صبر و زیرڪی پیش مے برد ...
تنها اشڪال این بود ڪه بچه ها هم این رو فهمیده بودن ...
اون هم جلوے مهمون ها ... و از همه بدتر، پدرم ...
علے با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمے نگاهے بهم انداخت ...
نیم خیز جلوے بچه ها نشست و با حالت جدے و ڪودڪانه اے گفت ...
- جدے؟ ... واقعا مامان، مریم رو زد؟ ...
بچه ها با ذوق، بالا و پایین مے پریدن ...
و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف مے ڪردن ...
و علے بدون توجه به مهمون ها ...
و حتي اینڪه ڪوچڪ ترین نگاهے به اونها بکنه ...
غرق داستان جنایے بچه ها شده بود ...
داستان شون ڪه تموم شد ... با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت ...
- خوب بگید ببینم ... مامان دقیقا با ڪدوم دستش مریم رو زد ...
و اونها هم مثل اینڪه فتح الفتوح ڪرده باشن ... و با ذوق تمام گفتن ... با دست چپ ...
علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من ...
خم شد جلوے همه دست چپم رو بوسید ... و لبخند ملیحے زد ...
- خسته نباشی خانم ... من از طرف بچه ها از شما معذرت مے خوام ...
و بدون مڪث، با همون خنده براے سلام و خوشامدگویے رفت سمت مهمون ها ...
هم من، هم مهمون ها خشڪ مون زده بود ...
بچه ها دویدن توے اتاق و تا آخر مهمونے بیرون نیومدن ...
منم دلم مے خواست آب بشم برم توے زمین ...
از همه دیدنے تر، قیافه پدرم بود ...
چشم هاش داشت از حدقه بیرون مے زد ...
اون روز علے ...
با اون کارش همه رو با هم تنبیه ڪرد ...
این، اولین و آخرین بار وروجڪ ها شد ... و اولین و آخرین بار من...
@omid_aramesh114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ای احمدیان به نام احمد صلوات🌸
🌸هر دم به هزار ساعت از دم صلوات🌸
🌸از نور محمدی دلم مسرور است🌸
🌸پیوسته بگو تو بر محمد صلوات🌸
💕ولادت حضرت محمد(ص) بر همه شما عزیزان مبارک باد 💕
@omid_aramesh114
بـہنامخالـقآسمانوزمیـن🌨💕
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
⇇میخوامچنلےࢪوبھتونمعࢪفـےکنمکہپستھاش
حرفندارھها ...😁🍓
⇇محتـوا؎ڪانالمۅݩ عبارتانداز🧐⇊
⇇چـادࢪانھایِحضرتزهرا<س>🙂♥️
⇇دختـࢪانگـےها؎ِمان😉🍑
⇇ٺلنگراݩھ هامون😃☕️
⇇استـوࢪۍها؎مذهبـے💫🎬
⇇بـدونتعاࢪف هایےبۍجواب😌💪🏻
⇇پࢪوفایل ھاے دختࢪانھ ۅ پسࢪانھ مذهبے🤭🚌🧡
بیاباهمـخادمـےحضرتـ زھرا را ڪنیم ࢪفیق😌♥️
https://eitaa.com/joinchat/3920166961Cbb7b075a63
سلام
برای یکی از بستگان دوستم که جانباز هستن و حالشون خوب نیست لطفاً دعا کنید تا هرچه زود تر سلامتی شون رو به دست بیارن🙏
اللهم اشف کل مریض 🤲
@omid_aramesh114
😴 اعمال وقت خوابیدن 😴
وضو گرفتن 👈 ثواب شب زنده داری
💢 برابر با هزار رکعت نماز، به گفته مولاء علی 💢
⤵ يَفْعَلُ اللّه ما يَشاءُ بِقُدْرَتِه، وَ يَحْكُمُ ما يُريدُ بِعِزَّتِه 🔸سه مرتبه🔸
↩ سوره ى تكاثر به سفارش امام صادق (ع)، هرکس سوره تکاثر را قبل هنگام خوابیدن بخواند از عذاب قبر در امان باشد.
🌷✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم✨🌷ِ
💠أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ. كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ. ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ. ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ💠
🎁 هدیه پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) در روز تولدش در هنگام خواب این بود که حضرت فاطمه (س) فرمودند این بهترین هدیه تمام عمرم بود.🎁
1⃣ سه مرتبه خواندن سوره توحید (قل هو الله احد... ) برابر با ختم قرآن است.
2⃣ صلوات بر من و پیامبران پیش از من سبب شفاعت خواهد شد (اللهم صل علی محمد و آل محمد و علی جمیع الانبیاء و المرسلین)
🔸یک مرتبه🔸
3⃣ استغفار برای مومنین سبب خشنودی آنها از تو خواهد شد اللهم اغفرللمومنین والمومنات
🔸یک مرتبه🔸
4⃣ ذکر (سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) 👈 ثواب حج و عمره را دارد.
🔸یک مرتبه🔸
5⃣ خواندن آیت الکرسی قبل از استراحت،فرشته ها تمام شب را محافظتان خواهند بود
🔸یک مرتبه🔸
*بسم الله الرحمن الرحیم*
✨الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم✨
لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُربِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ ✨
الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّوروَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالِدُون✨
@omid_aramesh114
بہ وقٺ[یاعلـے!]•🌙•
شبـٺون خدایـــے•✨🌿•
حلالـ ڪنید خسٺٺونـ ڪردیمـ:)!•♥🔗•
وضـوقبڵخوابـ فراموشـ نشہ ـہآ•🌱🕊•
یہ ایٺ الڪرسے همـ بزنـ ٺنگشـ:)!•💛•
یـاعلے مددۍ!⛅🌻
•°~🍊🍂
اگرچه ریشه دَر این دشت بَستهام ،
باید به جای خاک گِرفتارِ آسِمان باشم ..☁️
.فاضل نظری
@omid_aramesh114
« مهربانی »
باغ سبزی است که از
روزنه پنجره ها باید دید
مهربانم نگذار لحظه ای
روزنه ی پنجره ها بسته شود
❤️صبح تون سرشار از شادی و شادابی❤️
@omid_aramesh114
#بدونتعارف👀📿
🌸|•°وقتۍ میگۍ:
#خدایا سپردم به تو🗳😍
ـ پساونصداییڪه ته دلت میگه:
ـ نڪنه فلان اتفاق بیفته...🔎😟
ـ چۍ میگه؟! 💡
ـ اینڪهبتونیجلوی اینصداروبگیرۍ⚔
خودش یه پا #جهاده ها...😇
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌺
@omid_aramesh114
👰🏼نماز عروس👰🏼
این ﺩﺍﺳﺘﺎﻥرا بخوانید
ﺩﺧﺘﺮﻣﺴﻠﻤﺎنی ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﻔﯿﺪ ﻋﺮﻭﺳﯽﺍﺵ ﺭﺍﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺵ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪ!
ﺩﺭﻫﻤﯿﻦ ﻭﻗﺖ اذان ﻧﻤﺎﺯ مغرب ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺶ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
ﺩﺧﺘﺮبه ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﻭﺿﻮ بگیرم ﻭﻧﻤﺎﺯ مغرب و عشاء ﺧﻮﺩ ﺭﺍ بخوانم
ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪ،ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ!! ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ !!
ﺑﺎ ﺁﺏ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ میگیری ﺁﺭﺍﯾﺸﺖ ﺷﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ!!
ﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭ تو ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻣﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﺍﮔﺮﺣﺎﻻ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ با تو ﻗﻬﺮ میکنم !!
ﺩﺧﺘﺮﮔﻔﺖ: ﻗﺴﻢ ﺑﻪ الله ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﺭﺍﻧﺨﻮﺍﻧﻢ ﺍز اﯾﻦ ﺟﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻡ !ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ....... نباید ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﺯﻣﺨﻠﻮﻕ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽﺧﺎﻟﻖ ( ﺍﻟﻠﻪ ) ﺭﺍ بکنیم
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭﻋﺮﻭﺳﯽ ﺍﺕ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ چه ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ؟؟
ﻋﺮﻭﺱ ﺑﯽ ﺁﺭﺍﯾﺶ!!!
ﺗﻮﺩﺭﻧﻈﺮﺷﺎﻥ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﻧﻤﯽﺷﻮﯼﻭ ﺁﻧﺎﻥ مسخره ﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ...
ﺩﺧﺘﺮﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ! شما نگران این هستید ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭﻧﻈﺮ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻡ و حال آنکه در نظر خالق زشت معلوم شوم ؟
ﻣﺎﺩﺭﺟﺎﻥ ﺑﺎ این ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ الله بی نصیب شوم ؟؟
ﻣﻦ نگران ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺘﻢ که ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﻗﻀﺎ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ نگاه ﺭﺣﻤﺖ الله ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ !
ﺩﺧﺘﺮﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﺑﻪ ﻭﺿﻮ گرفتن ﻭﺑﻪ ﺁﺭﺍﯾﺸﺶ ﻫﻢ فکر نکرد ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﻣﻮﻣﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﺭﻓﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﻭﺳﺖ!!!
ﺑﻠﯽ !
بانوی ﻣﻮﻣﻨﻪ ﺩﺭﻭﻗﺖ ﺳﺠﺪﻩ ﺟﺎﻥ ﺭﺍﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﻧﻤﻮﺩ ...
@omid_aramesh114