زندگی پراست از قضاوتهای
دیگران درباره ی ما
قضاوتهای ڪه گاهی اوقات بد
وگاهی اوقات خوب است
اگر عادت ڪنیم باهر نظرموافق ومخالفی
زیرو رو شویم
باید فاتحه ی #آرامش را بخوانیم
@omid_aramesh114
🌹 امام صادق علیه السلام:
ملعون است، ملعون است کسی که بگوید ایمان، گفتاری است بدون عمل.
(بحار الانوار، ج۶۹، ص۱۹)
☑️ پیام حدیث بسیار مشخص است، یعنی ایمان حقیقی به خدا، عمل صالح را نیز به دنبال خواهد داشت.
📖 قرآن کریم سوره والعصر:
همانا انسان در خسران و زیان است. به جز کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند.
@omid_aramesh114
🌹 جملات کلیدی و روشنگرانه مقام معظم رهبری راجع به «فتنه»
بخش سوم
♦️در فتنهی ۸۸، دو روز بعد از حوادث عاشورا، قضیهی عظیم نهم دی به راه افتاد. همان وقت بعضی از ناظران خارجی که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربی نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در نهم دی در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازهی امام، چنین اجتماعی، چنین شوری دیده نشده بود. این را مردم کردند. حضور مردم اینجوری است. ۱۳۹۰/۰۷/۲۰
♦️ یکی از خصوصیاتی که در حادثهی ۹ دی هست، که باز آن را کاملاً به حوادث انقلاب نزدیک میکند، مسئلهی عاشوراست. یعنی در حوادث اول انقلاب هم محرّم پیش آمد و امام آن نکتهی عظیمِ عجیبِ تاریخی را بیان کردند: «ماهی که خون بر شمشیر پیروز است». ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
♦️ ۹ دی یک نمونهای بود از همان خصوصیتی که در خود انقلاب وجود داشت؛ یعنی مردم احساس وظیفهی دینی کردند و دنبال این وظیفه، عمل صالحِ خودشان را انجام دادند. عمل صالح این بود که توی خیابان بیایند، نشان بدهند، بگویند مردم ایران اینند. ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
♦️در قضایای سال ۸۸ که دشمن تصور میکرد طراحی دهسالهی او بر ضد جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است، ملت ایران باقدرت در صحنه حاضر شد و بر دهان مخالفان و معارضان بینالمللی زد؛ چه برسد به مزدوران داخلی آنها که در مقابل عظمت ملت ایران به حساب نمیآیند. ۱۳۹۱/۱۰/۲۷
♦️در مسئلهی انتخابات و غیر انتخابات، همه باید تسلیم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمکین کنند. آن حوادثی که در سال ۸۸ پیش آمد ــ که برای کشور ضرر داشت و ضایعهآفرین بود ــ همه از همین ناشی شد که کسانی نخواستند به قانون تمکین کنند؛ نخواستند به رأی مردم تمکین کنند. ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
@omid_aramesh114
✅ بصیرت لازمهٔ ظهور
👤استاد #رائفی_پور :
تمام حرف سر تربیت است، تربیت مردم با معیارهای اهلبیتی. در دورهی غیبت، امتحانات و غربالها روز به روز سختتر میشود پس لازم است مردم به بصیرت مجهز شوند در غیر این صورت به ظهور نمیرسیم.
🔊 سخنرانی؛ نقش تربیت در ظهور، ۹۴/۸/۱۵
@omid_aramesh114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 یقین
❤️ بهترین چیزی که خدا در دل انسان قرار میدهد.
❓چهکنیم این هدیه را از دست ندهیم؟
@omid_aramesh114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارده حدیث درباره خواص شگفت انگیز میوه ( به )
@omid_aramesh114
🔴 بجای لبو، شلغم بخورید
🌷پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خوردن شلغم در فصل خودش، هر دردی را از بین می برد.
(المحاسن ج۲ ص۳۳۳)
🌹امام رضا علیه السلام:
به بیمارانتان برگ چغندر بدهید؛ چرا که در آن، درمان است و هیچ گونه بیماری به همراه ندارد و هیچ عارضه ای در آن نیست و خواب بیمار را آرام میسازد، اما از خود چغندر(چغندر قند و لبو) بپرهیزید. چرا که سودا را تحریک میکند.
(کافی، ج۶، ص۲۳۰ ، ح۴)
✍تحریک و افزایش سودا باعث مشکلاتی مثل ناامیدی، غم ، اندوه، افسردگی، سرطان و... میشود.
@omid_aramesh114
*📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای*
✨ قسمت👈 صد و چهاردهم ✨
سه هفته گذشت...
زخم چاقوها خوب شده بود ولی دست و پای راستم تو گچ بود.همه خیلی نگرانم بودن ولی فکر میکردن درگیری خیابانی بوده؛ مثل سابق.هیچکس خبر نداشت چه اتفاقی برام افتاده.
وقتی حالم بهتر شد رفتم خونه آقاجون.هرچی به روز برگشتن وحید نزدیکتر میشدیم همه نگران تر میشدن.اگه وحید منو تو این حال میدید با همه دعوا میکرد که چرا هیچکس بهش نگفته.
سه روز به برگشتن وحید مونده بود.خونه آقاجون بودم.زنگ آیفون زده شد....
مادروحید سراسیمه اومد تو اتاق،گفت:
_وحیده!!
منم مضطرب شدم.وحید با عجله اومد تو خونه. داد میزد:
_زهرا کجاست؟
آقاجون گفت:
_تو اتاق تو.
وحید پله ها رو چند تا یکی میومد بالا. صدای قدم هاش رو میشنیدم.
مادروحید هنوز پیش من بود.فاطمه سادات هم پیش من بود.ایستادم که بدونه حالم خوبه.
تو چارچوب در ظاهر شد.رو به روی من بود. ناراحت به من نگاه میکرد....
مادروحید،فاطمه سادات رو برد بیرون.وحید همونجا جلوی در افتاد. چند دقیقه گذشت.
بابغض گفت:
_چرا به من نگفتی؟
من به زمین نگاه میکردم.داد زد:
_چرا به من نگفتی؟ حتما باید میکشتنت تا خبردار بشم؟
فهمیدم کلا از جریان خبر داره.آقاجون اومد تو اتاق و گفت:
_وحید،آروم باش
-چجوری آروم باشم؟! تو روز روشن جلو زن منو میگیرن.چند تا وحشی به قصد کشت میزننش.با چاقو میفتن به جونش،بعد من آروم
باشم؟!!!
به آقاجون گفت:
_چرا به من نگفتین؟
-من گفتم چیزی بهت نگن.
وحید همش داد میزد ولی من آروم جوابشو میدادم.
-قرارمون این نبود زهرا.تو که بخاطر پنهان کردن زخمی شدنم ناراحت شده بودی چرا خودت پنهان کاری کردی؟
-شما بخاطر من بهم نمیگفتی ولی من دلایل دیگه ای هم دارم.
وحید نعره زد:
_زهرااااا
با خونسردی نگاهش کردم.
-اونی که باید ازش طلبکار باشی ما نیستیم.برو انتقام منو ازشون بگیر،نه با زور و کتک.به کاری که میکردی ادامه بده تا حقشون رو بذاری کف دستشون.
داد زد:
_که بعد بیان بکشنت؟!
همون چیزی که نگرانش بودم.با آرامش ولی محکم گفتم:
_شهر هرت نیست که راحت آدم بکشن.ولی حتی اگه منم بکشن نباید کوتاه بیای وحید،نباید کوتاه بیای.
وحید بابغض داد میزد:
_زینبمو ازم گرفتن بس نبود؟حالا نوبت زهرامه؟! تا کی باید تاوان بدم؟
رفت بیرون...
اشکهام جاری شد.وحید کوتاه اومده بود،بخاطر من.
نشستم روی تخت.آقاجون اومد نزدیک و گفت:
_تهدیدت کردن؟!!!
با اشک به آقاجون نگاه کردم.گفت:
_چرا تا حالا نگفتی؟!! حداقل به من میگفتی.
-آقاجون،وحید نباید بخاطر من کوتاه بیاد.
چشمهای آقاجون پر اشک شد.گفت:
_اگه اینبار برن سراغ فاطمه سادات چی؟
قاطع گفتم:
_فاطمه ساداتم #فدای_اسلام.خودم و وحیدم هم #فدای_راه_امام_حسین(ع).
کار وحید طوری بود که با دشمنان #اسلام طرف بود،نه صرفا دشمنان جمهوری اسلامی.گرچه دشمنان جمهوری اسلامی دشمن اسلام هم هستن ولی محدوده ی کار وحید گسترده تر بود.
آقاجون دیگه چیزی نگفت و رفت...
خیلی دعا کردم.نماز خوندم.از وقتی توبیمارستان به هوش اومده بودم خیلی برای وحید دعا میکردم.
بعد اون روز....
ادامه دارد...
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
💎کپی با ذکر صلوات...📿
@omid_aramesh114