eitaa logo
روایت عشق🖤
965 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
159 فایل
﷽ 🔸تبادلツ👇🏻 تبادل باهر تعداد عضوی انجام میشه مهم محتواست😊 ❤️ @Azii0_0zii شما مهمان شهدا هستید😍😊 🌺کپی به شرط صلوات برای ظهور اقا و دعا برای شهادت خادمین کانال😊🌹 🌺لفت به شرط صلوات برای سلامتی آقا eitaa.com @Revayateeshg
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام روایت عشقی های عزیز ☺️ میخایم ختم قران بگیریم به نیت امام خمینی (ره) و تمامی شهیدان... به مدت 10 روز هم فرصت دارین🌺 لطفا شماره جزء هایی رو که برمیدارین به این آیدی ارسال کنید👇🏻 @MontazeroAlghaemm 🔹 با تشکر 🌹
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
❤️جزء اول....✔ 🧡جزء دوم....✔ 🧡جزء سوم....✔ 💛جزء چهارم....✔ 💚جزء پنجم....✔ 💙جزء ششم....✔ 💜جزء هفتم....✔ ❤️جزءهشتم....✔ 🧡جزء نهم....✔ 💛جزء دهم....✔ 💚جزء یازدهم....✔ 💙جزء دوازدهم....✔ 💜جزء سیزدهم....✔ ❤️جزء چهاردهم....✔ 🧡جزء پانزدهم....✔ 💛جزء شانزدهم....✔ 💚جزء هفدهم....✔ 💙جزء هجدهم....✔ 💜جزء نوزدهم.... ✔ ❤️جزء بیستم....✔ 🧡جزء بیست و یکم....✔ 💛جزء بیست و دوم....✔ 💚جزء بیست و سوم....✔ 💙جزء بیست و چهارم....✔ 💜جزء بیست و پنجم.... ✔ ❤️جزء بیست و ششم....✔ 🧡جزء بیست و هفتم.... ✔ 💛جزء بیست و هشتم.... ✔ 💚جزء بیست و نهم....✔ 💙جزء سی ام.... ✔ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @Revayateeshg •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
به وقت نماز📿😍 عاشقان وقت نماز است اذان می‌گوید🧡 @Revayateeshg
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
. . رفیق!✨ ھـروقـت‌میخـواستـی‌گناه‌ڪنـی بـه‌این‌فڪرکن‌که‌شبـآیِ‌قـدر چقدر گریه‌ڪردی‌وبه‌خد‌ا التماس‌ڪردی‌ که‌ببخشتـت! . ببین‌لذت‌گنـاه‌به‌شکستـن‌قول‌ و‌قرارات‌با‌خد‌‌ا میارزه؟ چطور‌روت‌میشه..چه‌بھونه‌ای‌داری؟! ''برایِ‌خـوب‌بودن‌بایـد‌تلاش‌ڪرد :) @Revayateeshg
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
[بعد از پایان نماز وقتے سر بہ سجده میگذارید مرورے بر اعمال صبح تا شب خود بیاندازید آیا کارمان براے رضایت خدا بوده. ڪلامے از ❤️ @Revayateeshg ╰─🕊──🌷──🕊─╯
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
💖💐💕🔆 داستان واقعی و بسیار جذاب پنجاه ویکم تو شش ماه من از گذشته ام به حاج رضا گفتم گاهی تحسینم میکرد گاهی اخم گاهی گریه اما کلا همیشه بهم میگفت تو نظر کرده حاج همتی امروز پنجشنبه است به عادت همیشگی اول راهی مزار شهدا دوتا دست گل خریدم یکی برای شهدا یکی برای حاج رضا اول رفتم قعطه سرداران بی پلاک و آخر مزاری که به یاد حاج ابراهیم همت بود از مزار خارج شدم از همون راه قصد آسایشگاه دیدن حاجی کردم 🙈🙈🙈 تا آسایشگاه سه ساعتی تو راه و ترافیک بودم مستقیم رفتم اتاقش -سلام 😍😍😍 رضا: سلام چرا زحمت کشیدید 🙈🙈 -زحمتی نیست رضا: مادر شمارو فردا ناهار دعوت کردن دلم میخاست جیغ بکشم از خوشحالی وای خدایا از هیجان خوابم نمیبره تا ده صبح همش به ساعت نگاه میکردم تا ده شد با ذوق حاضر شدم وسط راه یه سبد گل رز قرمز و سفید خریدم بالاخره با ترافیک تهران تا برسم خون حاجی اینا یکی، دوساعتی طول کشید مامان بابای رضا خیلی مهربون بودن انگار خونه ای خودم راحت بودم 🙈🙈🙈 . . ✍با ادامه داستان همراه ما باشید .... کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش j๑ïท ➺ •♡ @Revayateeshg
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
به وقت رمان 😍❤️
۱۳ خرداد ۱۳۹۹
╭─┅──🌿🦋🌿──┅─╮ @Revayateeshg ╰─┅──🌿🦋🌿──┅─╯
۱۳ خرداد ۱۳۹۹