#تلنگرانه
#روایت_عشق
#مادران_شهدا
یادمان باشد در همین کوچه ی ما،
مادری هست که عشقش را داد
تا تو عاشق بشوی،
نگذاریم که تنها بشود !!!
کاش کاری بکنیم که دلش
خون نشود !!!
(عکس متعلق است به مادر شهیدی در شهر فسا
او زیر درختی که پسرش بیش از 30 سال پیش در حیاط خانه کاشته زندگی میکند.) 💔✨
شادی روح شهدا و تسلای دل مادران شهدا #صلوات🌸
@Revayateeshg
ڪانـالـیازجـنسجهـادونظـام
ڪانـالـیبـراییـارانامـامزمـانونظـامیـانآینـده
ڪانـالـیبـاپسـتهـایمتنـوع:
#پروفایل
#ڪلیپ
#عڪسنوشته
#امام_زمان
#رهبرانه
#شهیدانه
#تلنگرانه
ودیـگرچیـزهـا...
https://eitaa.com/joinchat/636420284C2d5babb477
#شهیدابراهیمهادی 🌸
#روایت_عشق 💚
#تلنگرانه❗️
یه سلبریتی قبل از مرگش کلی طرفدار داره؛
ولی بعد از مرگش به مرور کمرنگ میشه و از
یادها میره و تاثیر خاصی رویِ افراد جامعه نداره ...
یه شهید مثلِ ابراهیم هادی، قبل از مرگش
معروف نیست؛ ولی وقتی شهید میشه، بعد
از ده ها سال هنوز کتاباش جزو پرفروشترین
کتابهاست و شده الگویِ جوونا...
خاصیت زندگی کردن برایِ خدا اینه.
آدم باید مصداقِ«مجهولون فیالأرض
و معروفونَ فی السَماء» باشه.
@Revayateeshg
─•♡•──🌷──•♡•─
از شهدا
به جامانده ها؛
هنوز هم شهادت میدهند ..
اما به "اهل درد"
نه به بیخیال ها
فقط دم زدن ازشهدا
افتخار نیست...
باید...
زندگیمان،
حرفمان، نگاهمان،
لقمه هایمان، رفاقتمان
هم شهدایی باشد...
دلمان را شهدایی کنیم...
شهادت۱۳۹۸/۶/۷
#تلنگرانه
#روایت_عشق
#شهیدمحسنغلامی
⊱┈──╌♥️╌──┈⊰
@Revayateeshg
هَرگز به ڪَسے ڪِه نَماز را ترڭ میڪُند اعتماد نڪُن؛
هَمانگُونه ڪِه:
پَروردگارش را رَها ڪَرده،
تُو را هم رَها خواهد ڪَرد🌼
#تلنگرانه
#روایت_عشق
@Revayateeshg
خواستیم با حرف هایمان راه شُهدا
را ادامه دهیم ،
اما دیدیم راھِ شُهدا نه رفتنی است نه گفتنی ....
این زندان دنیا ....
این گناهانِ بیشمارمان آخر لنگ
میکند پای رفتن را ..!💔🚶🏿♂
#تلنگرانه
#روایت_عشق
@Revayateeshg
روایت عشق🖤
چند تکه استخوان، یا پلاک، دیگر عیبی ندارد مادر فقط برگرد...💔 #مادران_شهدا #روایت_عشق @Revayateeshg
ما مدیون مادران شهدا هستیم تا همیشه ما در برابر خون شهیدان مسئولیم
فردای قیامت من و تو باید جوابگو باشیم🌱
#تلنگرانه
#روایت_عشق
@Revayateeshg
آنقَـدࢪشَھیدبودڪہ
شَھادَتعاشِقَششٌـد..!
نڪتہدَقیقـاًاینجـاسٺ؛
ڪہبـٰایَدشَھـیدبـود؛
تـٰاشَـہیدشٌـد...!
ڪٌجاۍِڪاࢪیم..؟!
#شهیدمحمودرضابیضائی
#روایت_عشق
#تلنگرانه
┈┄┅═✾🌸✾═┅┄┈
@Revayateeshg
سیم خاردار ...
یک نفر باید داوطلب میشد که روی سیم خاردار دراز بکشد تا بقیه از روی آن رد شوند ...
یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه رد شدند جز یک پیرمرد
گفتند: «بیا!»
گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره!»
چسبیدن به سیم خاردار کجا و چسبیدن به مقام و جایگاه کجا ....!!!
#تلنگرانه‼️
#روایت_عشق🌿
@Revayateeshg