گفتم به کجا؟!
گفت صدایم کردند
گل بودم و از شاخه
جدایم کردند!
گفتم که فرشتگان
چه کردنت؟!
گفت: روزی خورسفرهی
خدایم ڪردند🥺💕
#شهیداحمدمهنه
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
روایت عشق🖤
گفتم به کجا؟! گفت صدایم کردند گل بودم و از شاخه جدایم کردند! گفتم که فرشتگان چه کردنت؟! گفت: روزی خ
حدود ساعت یازدهم و نیم شب بود که
بالاخره دوستان در عراق پیام دادن که احمد رو
اطراف میدون التحریر از گردن و کمر چاقو زدند
و شهید شده.
برام باور نکردنی بود که
یکی از بهترین دوستام را از دست دادم .
احمد پیشنهاد آمریکاییها رو رد کرده بود
و نفوذیها هم این ۲ماه تو میدان التحریر
زیر نظرش داشتند که تلافی کنند
چون احمد حسابی از خجالت سعودیها
دراومده بود و فضای مجازی رو براشون
جهنم کرده بود؛
جریان نفوذی احمد رو کامل شناسایی کردن
و دوربین و تلفن همراهش رو هم بردن...💔
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🍃
#شهید_احمد_مهنه
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
اے شهید
از چشمانت
از امتداد نگاہ روشنت
میتوان یافت
مسیر شهادت را🌷
پ.ن:
چند روز قبل از شهادت در
خان طومان_سوریه
#شهید_رضا_حاجی_زادہ
#روایت_عشق
#شهیدانه
⊱┈──╌♥️╌──┈⊰
@Revayateeshg
حسین ساعت هفت صبح روز جمعه چهارم فروردین ماه ۱۳۹۶ به شهادت رسیده بود.
ولی پیکرش یک روز بعد به عقب منتقل شده بود.
بعد ها شنیدیم که یک روز قبل شهادتش تیری به بازویش اصابت کرده بود ولی خودش به عقب برنگشته بود .
گفته بود کار زیاده.
حتی چند روز قبلش هم با موتور تصادف کرده و آسیب دیده بود.
یک روز به من زنگ زد و خواست بگه که تصادف کرده, ولی ترسید نگران شم نگفت, چندبار اصرار کردم ولی نگفت.
روز هشت فروردین ماه پیکر حسین روبه معراج الشهدا آوردند.
تعطیلات عید بود, ولی مردم زیادی برای تشییع پیکر حسین آمده بودند.
شوکه شده بودیم که این همه جمعیت از کجا آمده !
اصلا یکبار هم به شهادت حسین فکر نمی کردم. یعنی جرات فکر کردن در این مورد رو نداشتم , برایم سخت بود .💔
راوی:
مادر بزرگوار شهید🪴
#شهید_حسین_معزغلامی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg
هم سحری، هم ناهار
آموزش ما همزمان شده بود
با ماه مبارک رمضان.
اما من چون به سن تکلیف نرسیده بودم
و از طرفی هم قدرت بدنیام طوری نبود که بتوانم روزه بگیرم،
وقتی سحرها بیدار میشدم
مسئول پخش غذا
به من دو پرس غذا میداد
و میگفت:
«یکیاش را الآن بخور
و یکی دیگه رو فردا ناهار!»
🎙راوی:
جانباز شیمیایی محمدرضا زنجانی
📚منبع:
کتاب قمقمههای عطشان
@Revayateeshg
مادر شهید میگفتند :
«من به حسن همیشه می گفتم خیر از جونیت ببینی.» . . .❤️
#شهیدانه
#روایت_عشق
#شهید_حسن_مختارزاده
@Revayateeshg
🍃نماز،قبل افطار🍃
قبل از افطار،نماز می خواندند.می گفتند:نزدیک افطار،عطش انسان برای آب و غذا زیاد میشود؛در این لحظه ها اجر این نماز بیشتر است.💕
#حاج_قاسم
#ماه_رمضان
#نماز_اول_وقت
@Revayateeshg
اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم :
روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده؟؟؟ 🤔
حتما میگه: ازشمام قبول باشه و ممنونم و کلی بهمون محبت میکنه .😌🍃
حالا اگه سر افطار سرمون رو بالا بگیریم و به #امامزمان (عج) عرض کنیم : آقاجون روزه تون قبول ، مطمئن باشید آقا هر جوابی بدهند ، دعاشون در حقمون مستجابه .😍❤️
#روایت_عشق
#ماهرمضان
@Revayateeshg
روایت عشق🖤
اگه سر سفره افطار به کسی که کنارمان نشسته بگوئیم : روزه ات قبول باشه ، اون چی جواب میده؟؟؟ 🤔 حتما
اقاجان!😍❤️
قبول باشه نماز و روزتون...:))
التماس دعا آقا...!
مارو یادتون نره یه وقت!🙏🏻
اللهمعجللولیڪالفرج 🌸
#امامزمان
#روایت_عشق
#ماهمبارکرمضان
@Revayateeshg
چشمانترابهمنقرضمیدهی؟
میخواهمببینم
چگونهدنیارادیدیکهازچشمانتافتاد♥️
#حاجقاسم🌿
#روایت_عشق🌸
@Revayateeshg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو به سوریه کرد و گفت:
بیا #عروسک هایم مالِ تو حالا داداشم رو پس میدی..؟!
آخه خیلی دلتنگشم...
خواهر شهید🌸🥺
#شهیداحمدمحمدمشلب
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg