از وقتی فهمیدم حضرت زهرا به خواب
شهید ابراهیم هادی اومده بودن و به شهید
گفته بودن ما تو رو دوست داریم...
با خودم میگم ای کاش همه ما
یک شهید ابراهیم هادی بودیم...
تا میرفتیم تو لیستِ
مورد علاقه های حضرت زهرا
#حضرتزهرا
#روایت_عشق
#شهیدابراهیمهادی
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
ھرشھیـدمثلیڪ¹فانوساست
مۍسوزدونورمۍدهد ...
وازڪناراوبودن
توھمنورانۍمےشوۍو…
باشھداڪہرفیقشدۍ!
شھیدمےشوۍ
بِـدآنیـدڪِهشھـٰادَتمَـرگنیسـت؛
رسـٰالَـتاسـت!
رَفتـننیسـت؛
جـٰاودانهمـٰانـدَناسـت!
جـٰاندادَننیسـت؛
بَلڪهجـٰانیـٰافتَـناسـت!
#شهیدابراهیمهادی
#روایت_عشق
#شهیدانه
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg
به کوچکترین چیزهایی که ما توجه نداشتیم دقت می کرد. اسراف در زندگیش راه نداشت. تا می توانست، در هر شرایطی به مخلوقات خدا کمک می کرد. از هر لحظه ی عمر خودش بهترین استفاده را می کرد.
یادم هست پشت باشگاه صدری، دور هم نشسته بودیم. کنار ابراهیم، یک تکه نان خشک شده افتاده بود. نان را برداشت و گفت: ببین نعمت خدا رو چطور بی احترامی کردند؟! نان خیلی سفت بود. بعد یک تکه سنگ برداشت.
و همینطور که دور هم نشسته بودیم، شروع به خُرد کردن نان نمود. حسابی که ریز شد، در محوطه باز انتهای کوچه پخش کرد! چند دقیقه بعد کبوتر ها آنجا جمع شدند. پرنده ها مشغول خوردن غذایی شدند که ابراهیم برایشان مهیا نموده بود.
#شهیدابراهیمهادی
#اخلاق_شهدایی
#روایت_عشق
@Revayateeshg
#شهیدابراهیمهادی
#روایت_عشق
#شهیدانه
شادی روح شهدا #صلوات
ٱللَّٰهُمَّصَلِّعَلَىٰمُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم🌺
@Revayateeshg
لینک دانلود صوت #جزء_بیستوچهارم قرآن کریم
با صدای استاد پرهیزکار🌱
هدیه به #شهیدابراهیمهادی
ب
🌸 http://j.mp/2brHKw5
#ماه_رمضان
#روایت_عشق
@Revayateeshg
روایت عشق🖤
تولدت مبارک هادی دلها❤️😍 #شهیدابراهیمهادی #سالروز_ولادت #روایت_عشق @Revayateeshg
نــام :ابراهیم
نـام خـانوادگـی :هادی
نـام پـدر :حسین
تـاریخ تـولـد :۱۳۳۶/۰۲/۰۱
مـحل تـولـد :تهران
سـن :۲۵ سـال
وضـعیت تاهل :مجرد
شـغل :معلم ورزش
تـاریخ شـهادت :۱۳۶۱/۱۱/۲۲
مـحل شـهادت :فکه-کانال کمیل
عـملیـات :والفجر مقدماتی
#شهیدابراهیمهادی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
•┈┈•❀🌷❀•┈┈•
@Revayateeshg
دفترچھای داشت که برنامه و کارهایش را داخل آن مینوشت✍🏻
روزۍ که خیلی کار برای خدا انجام میداد بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود . یادم هست یک بار گفت :
امروز بهترین روزِ من است! چون خدا توفیق داد توانستم گره از کار چندین بنده خدا باز کنم :)💘
#شهیدابراهیمهادی
#روایت_عشق
#شهیدانه
@Revayateeshg
دیده بود که در جبهه، چند جوان روستایی ساده دل هستند که نماز نمی خوانند.
ابراهیم برایشان خرج کرد، با آنها رفیق شد و... مدتی بعد به آنها گفت: چرا نمی آیید برا نماز؟
می دونید چقدر نماز اول وقت اهمیت داره؟
گفتند راستش رو بخواهی نماز بلد نيستيم.
ابراهیم با کمک یکی از دوستان، برای آنها آموزش نماز را شروع کرد. وقت گذاشت تا نمازخوان شدند.
امر به معروف های ابراهیم اینگونه ساده و دقیق بود.
✨... الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ✨
🍃آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود (و مرزهای) الهی (مومنان
حقیقی اند) و بشارت بده به (اینچنین)
مومنان! ( توبه، ١١٢)🌸
#شهیدابراهیمهادی
#اخلاق_شهدایی
#روایت_عشق
@Revayateeshg
يک بار كه با ابراهیم صحبت ميكردم گفت: وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی میرفتم همیشه با وضو بودم هميشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز میخواندم.🤲
پرسیدم: چه نمازی⁉️🤔
گفت: دو رکعت نماز مستحبی میخوندم و از خدا میخواستم که یه وقت تو مسابقه ، حال کسی رو نگیرم.
هر وقت میدید که بچهها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب میگفت : صلوات بفرست و يا به هر طریقی بحث رو عوض میکرد هیچ گاه از کسی بد نمیگفت مگر به قصد اصلاح کردن، هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی پوشید .
#شهیدابراهیمهادی
#خاطرات_شهدا
#روایت_عشق
@Revayateeshg