eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇮🇷🇵🇸
4.8هزار دنبال‌کننده
56.6هزار عکس
45.7هزار ویدیو
646 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://daigo.ir/secret/5953017511 مدیر ارتباطات @Reyhaneh_Zahra1
مشاهده در ایتا
دانلود
"سرعٺ سیر جوونـا از همه بـالاترهـ✌️🏼 عـلےاڪبر اولیݩ نفر بود ڪه از بنےهاشم سبقٺ گرفت برای شهادٺ(: جوونے یعنۍ، سر بزنگاه خط‌شـڪنۍ ڪردن!"💣😎 🌿
•『 🌱』‌• حسین فریاد میزند:«هل من ناصر ینصرنی»؟😔 و من در حالی که نمازم قضا شده است میگویم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین نگاه میکند لبخندی میزند🙂 و به سمت دشمن تاخت میکند،🏇 و من باز میگویم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین شمشیر میخورد،من سر مادرم داد میزنم و میگویم:😡 لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین سنگ میخورد،من در مجلس غیبت🗣 میگویم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می اید و من در پس نگاه های حرامم👀 فریاد میزنم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین رمق ندارد باز فریاد میزند:«هل من ناصر ینصرنی؟»😔 من محتاطانه دروغ میگویم🙊 و باز فریاد میزنم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین سینه اش سنگین شده است،کسی روی سینه است،حسین به من نگاه میکند میگوید:تنهایم یاری ام کن...😭 من گناه میکنم و باز فریاد میزنم:لبیک...😢✋ خورشید غروب کرده است...🌄 من لبخندی میزنم و میگویم:😊 اللهم عجل لولیک الفرج...🙏 به چشمان مهدی خیره میشوم و میگویم: دوستت دارم تنهایت نمیگذارم...!❤️✋ مهدی(عج)به محراب میرود و برای گناهان من طلب مغفرت میکند...😭 مهدی تنهاست...حسین تنهاست...😔 من این را میدانم اما... :)
میگفت: وَقتی‌تَنهاشُدی‌باخُداباش . . . وَقتی‌هَم‌که‌تَنهانَبودی بی‌خُدايى‌نکُن! بی‌خُداباشی‌ضَررمیکُنی . . . :)
حسین آرام جانم❤️🖇️🕊️ 🌾 💕 🖤
🖤🍃 این وعده های پوچ، به جایی نمی رسند... !! امسال هم مطابق هر سال، ... بگذریم!!
🖤🍃 زندگی مثل آب توی ليوانه ترک خورده ميمونه... بخوری تموم ميشه نخوری حروم ميشه ...! از زندگيت لذت ببر چون در هر صورت تموم ميشه... از لحظه لحظه زندگیت لذت ببر! به قول فامیل دور که میگفت: آقای مجری بهت یه نصیحت برادرانه میکنم: اگه زندگیت ته کشید، بشین با ته دیگش حال کن ! هی نگو به آخرش رسیدم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🌴ڪودڪ‌‌براےهمیشہ‌بہ‌ خواب‌ ࢪفت..وقتےکہ‌دید، قصہ‌ۍبابا‌ به"سر"رسید😭🥀
السلام‌علیـک‌یا‌سیدتے‌و‌مولاتےیا‌رقیہ(س)🥀 یکی‌ از روضہ خوان‌ها میگہ شب پنجـم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت .. یه دختـر پنج‌شیش‌‌سالہ‌مریض‌حال‌داشتم گفـت:بابا‌کجامیرۍ؟! گفتم:دارم‌میرم‌هیئت گفت:مگہ‌چه‌خبره؟! گفتم‌شھادت‌حضرت‌رقیه‌‌است ازم‌پرسیدبابا‌رقیه‌کیه‌چند‌سالشه؟!💔 گفتم:دختر‌امام‌حسینه‌و‌همسن‌خودت‌میشہ... گفت:بابا‌منم‌باخودت‌‌میبری؟! گفتم‌بابایی‌شما‌الان‌مریضی‌نمیتونی‌ گفت‌:بابا‌‌پاهای‌رقیه‌چرا‌زخمی‌بود؟! گفتم‌چون‌کفشاشو‌دشمنا‌دزدیدن دیدم‌سوال‌هاش‌‌تموم‌نمیشه‌گفتم‌:بابا‌جون‌میزاری‌برم‌؟! گفت‌:اره😔 تا‌خواستم‌برم‌دوید‌اومد‌پیشم‌گفت: بابا‌رقیه‌رو‌کہ‌کفش‌هاش‌رو‌غارت‌کردن‌،چرا باباش‌نیومد‌بغلش‌کنه؟!💔 اخ‌‌بی‌بی‌سہ‌ساله...😭 کاش‌زجـر‌من‌و‌اینقدر‌رو‌خار‌نکشونه اخہ‌عمو‌م‌رو‌نیزه‌ه‌نگـرونمہ...💔 نـزن‌من‌و‌حالم‌بـده خودم‌میام‌هولم‌نده..😭 بابا‌ با‌‌همون چشم‌تارم‌تشت‌طلا‌رو‌دیدم، بابا‌ باهمون‌گـوش‌پاره‌صداۍ‌قران‌خوندنت‌رو‌ شنیـدم..😭 صداۍ‌چوب‌خیزران‌رو‌شنیـدم سرت‌ر‌ا‌وقـت‌قرآن‌خواندنت‌در‌تشت‌کـوبیدند...😭😭 همچین‌ڪہ‌روح‌از‌بدن‌این‌دختر‌جد‌اشد بی‌بی‌زینب‌خبر‌دا‌ت‌یه‌غسال‌خبر‌کنن..💔 یکے‌اومد‌همچین‌که‌خواست‌غسل‌رو‌ شرو‌‌ع‌کنہ...سرش‌رو‌انداخت‌پایین‌ نفس‌نفس‌میـز‌د‌رفت‌پیش‌بی‌بی‌گفت: این‌بچہ‌چه‌دردۍ‌داشته؟! اخه‌تموم‌بدنش‌کبوده...😭💔 فرمودند:اینها‌جاۍ‌تازیانست...😭 اینجا‌یه‌غسال‌از‌دیدن‌بدن‌کبود‌دست‌ برداشت‌... یه‌جا‌هـم‌امیرالمومنین‌از‌غسل‌دست‌برمبدارد‌و‌سرش‌ر‌ابه‌دیوار‌‌تکیہ‌میدهـد..💔 رفتیم‌مدینہ.. مادر‌مارو‌هم‌بی‌هو‌ازدن💔 وقتۍ‌یه‌نامحرم‌میخواست‌با‌بانو‌صحبت‌کنه مادر‌به‌چشم‌نامحرم‌نگاه‌نمیکردنـد...🥀 امـام‌حسن‌میفرمود‌‌دیدم‌دست‌این‌نانجیب‌بالا‌رفت‌ چنان‌ز‌دکہ‌‌این‌گوشواره‌توی‌گوش‌مادرشکست...😭💔 کاشکۍ‌پسر‌ه‌ارشدنبودم‌ای‌خـدا کاشکۍ‌راه‌رفتن‌بلد‌نبودم‌ای‌خدا💔 براۍ‌چی‌امام‌حسن‌‌اینجوری‌میفرمودند؟!😭 شاهد‌فحش‌ولگد‌نبودم‌ای‌خـدا اونقدر‌کشیدم‌داد‌و‌هوار‌ ای‌خدا💔 دستاتو‌‌واسش‌بالا‌نیار‌بی‌حیـا رو‌چـادر‌مادرم‌پا‌نزار‌بۍ‌حیـا...💔 فکر‌کن‌یکۍجلوچشات ‌بہ‌گوش‌مادرت ! فکرکن‌نتونۍکارۍکني ! فکر‌کن ...(:" آخ ••💔 آخ‌حسن‌جانمـ💔 ‌غیرت‌میدونۍیعنۍچۍ‌دیگہ !؟ پسره " غیرت‌داره ✋🏻 مادرش‌زهراست🖤 دیدمادرش‌سیلۍخورد¡ ... 💔