دوشنبه،طبقِروایتِعشـقبایدگفت
کهرزقِماهمهدردستِحضرتِحسناست:`)
-سیدِرویاییِمن¹¹⁸-
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرچهدررویِزمینحتیندارییکحرم..
شیعهروزیعرشسازدبرمزارتیآحَسَـن!
-آقایِدوشنبههایِدلم
هرگاهکهنمازتقضاشد و
نخواندیدراینفکرنباشکه
وقتنمازخواندننیافتی ،
بلکه..
فکرکنچهگناهیرا
مرتکبشدیکهخداوند
نخواستدرمقابلشبایستی!...
[ شهیدنویدصفری ]
' روحـآ '
گوش دادن مداحی قیام میکنم تو راه مشایه>>>>>>>>>>>
اینکه بری حرم و بعد از زیارت حضرت ارباب بری روضه>>>>>>>>
' روحـآ '
ولی به قول آقای ستوده..
شصتشبچاییِروضه،اثرشجایخودش
بوینذریِحسنیکشبهگیجمکرده!)..¹¹⁸
وبههنگامدلتنگی، بهآسماننگاهکن ؛
مانگاههایتورابهطرفآسمانمیبینیم . .
-سورهیِبقره۱۴۴-
' روحـآ '
وبههنگامدلتنگی، بهآسماننگاهکن ؛ مانگاههایتورابهطرفآسمانمیبینیم . . -سورهیِبقره۱۴۴-
:))))))))))
جاییکهدستتنمیرسد،
خداشاخههاراپایینمیآورد..
من این صحنه را بار ها دیده ام!
'حیات همه از آب است و تو حیات بخش آبی ؛ عَـبآسِ مَـن!..'
آدمیان طردم کردند.
لبخند زدم.
ز هر کوی رانده شدم.
لبخند زدم.
از دست دادم و از دست رفتم.
لبخند زدم.
آخرین روزنه ی امیدم تاریک شد.
لبخند زدم.
ناسزا شنیدم و توهین دیدم.
لبخند زدم.
تحقیر شدم،آب شدم،در زمین فرو رفتم.
لبخند زدم.
تو رفتی ، لبخند زدم:)..
او رفت ، لبخند زدم:)..
دخترکِداخلِقابِآینهنیزرفت
لبخند زدم.
لبخند زدم چرا که مولایم¹¹⁰ چنین فرموده بودند:
لبخندبزن،حتیاگرازقلبتخونچکهمیکند!
لبخند زدم،
حضرت ارباب نیز با دیدن لبخندِ غمزده ام لبخند زد!
و چنین شد که راهی کربلای حسین شدم؛
آری
من با لبخندِ حسین راهی کربلا شدم!..
در مشایه،
تار و پود خیالم به نخ های علم گره خورد و در دریای عظمت حسین گم شدم...
دریایی که امواجش فریاد میزدند:
' حُــباَلـحُسِـیـنیَـجــمَـعُــنـآ '
ناگهان بوی بهشت بر مشامم رسید!
بهشتی که دو سو داشت.
سویی حضرت ماه و سویی حضرت شاه..!
پاهایم بی اختیار از حرکت واماند.
نمیدانستم کدام سو فرار کنم؛
در آغوش گرم حسین پناه بگیرم ؟
یا میان بازوانِ عباس آرام و قرار بگیرم و بگویم که چه بلایی سرم آمده؟
میان دو بهشت مانده بودم!
صدای علمدار میآمد که می فرمود ادب آن است که اول به محضر اباعبدالله روانه شوم.
و حضرت عشق میگفت هرچه زود تر به آغوش عباس پناه بگیرم از هجوم ظلم و ستم..
تصمیمم را گرفتم.
نمیشد از عباس دل کند؛
نمیشد دمی از او دور شد..
رو به حرم وتر الموتور زانو زدم و داستان عشق را این چنین آغاز کردم:
"ایهاالارباب!
آمدهام رو به درگاهت سجده ی شکر کنم
برای وجودِ عمودِ خیمه ی هستیات!
برای وجود علمدارت
برای وجود عباسدوستداشتنیات:)))"
✍🏼' رِضـوآن¹¹⁸ '
' روحـآ '
حَـرَمِآقـآیِاَبـآعَـبـداَللّٰه!..¹²⁸
هرکهرامیبینمازرفتنحکایتمیکند
جانِزینباشکماجاماندگانترابخر :)
' روحـآ '
'حیات همه از آب است و تو حیات بخش آبی ؛ عَـبآسِ مَـن!..' آدمیان طردم کردند. لبخند زدم. ز هر کوی ران
وحسین؛سفینةالنجاتستبرایِتمامِکسانیکهغرق
شدهاندوپناهیجزاوندارند...
پساعوذبالسفینةالحسینازشرِبیپناهیونامیدی...
' روحـآ '
وحسین؛سفینةالنجاتستبرایِتمامِکسانیکهغرق شدهاندوپناهیجزاوندارند... پساعوذبالسفینةال
حسینکشتینجاتاست
اینراکسیمیفهمدکهدرحالغرقشدنباشد!
السلام علیك یا سفینة النجاة..
' أَنا وَجَميعُ مَن فَوق التُراب؛
فداءُ ترابِ نَعلِ أَبي تُرابِ '
منوهرکهبهرویخاکاست،
بهفدایخاکپایابوتراب...
41.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمامِدلخوشیِزندگیمنایناست
کهوقتِمرگمیآییومرگ؛شیریناست¹¹⁰ :)
-مَنْیَمُتْیَرَني-
#پیشنهاد_دانلود
میگفت:
عظمتنوکریِدرِخونهیامامحسینوزمانیمیفهمی؛
کهشباولقبر،
وقتیزبونتبنداومد
یهوقتمیبینییهصداییمیاد
میگهنترس،منهستم…!