💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.
💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠
💠"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💠
اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
🚩 رؤیای زیارت اربعین...
خواب دیدم که در نجف هستم
بر سَرَم، دستِ لطفِ مولا بود
ابتدای مسیرِ کرب و بلا
جادهای پیش روی رؤیا بود
کوله بار گناه را دادم
عوضش کولهی حرم دادند
پشت من آب ریخت یک مادر
آب نه... اشکهای زهرا بود
دل خود را زدم به جادهی عشق
جاده نه، پلّکانِ عرشِ خدا
پلههایش عمودها بودند
چقِدَر این مسیر زیبا بود
با زبان فصیحِ اَعرابی
یک نفر داد زد: "هِلِبیکُم"
اصلاً انگار همزبانِ همیم
کلماتش عجیب شیوا بود
آن طرفتر بساطِ شوق به پا
چای ایرانی و عراقی بود
شاد میشد هر آنکه لب میزد
غِلظت این متاع، بالا بود
یک پسربچّه آن طرفتر بود
با بساطی شبیهِ کفاشی
واکس میزد به کفشِ زائرها
تکّهای از بهشت، آنجا بود
با تعجّب نگاه میکردم
به کسی که صلیب، دستش بود
وسطِ لشکرِ مسلمانها
کهنه سربازی از کلیسا بود
در مسیر نجف به کرب و بلا
شعبهای از بهشت را دیدم
"موکبِ حضرت امام رضا"
ساحلِ امنِ خستگیها بود
پا به پای مسیر، طی کردم
یک هزار و چهارصد پلّه
تا رسیدم به عرش و دیدم که
گنبد از راهِ دور، پیدا بود
تا پریدم به سمتِ پرچمِ سرخ
با صدای اذان شدم بیدار
دیدم از اشک، بالشم خیس است
چشمها، کاسههای دریا بود
گفتم: آقا چه خوابِ شیرینی
مثل یک قابِ عکسِ رؤیایی
اربعین و من و حرم با هم
روی لبهام، این تقاضا بود...
جان هر کس که دوستش داری
برگهام را بگیر، از دستم
کلّ حاجات را زدم به کنار
همهی خواهشِ من، امضا بود
1_332887976.mp3
7.95M
** بچهى شما در آغوش شما، در مدرسهى شما، در کتابخانهى کانون و جلوِ روى شماست و شما براى او فکرهایى، آیندهاى و امیدوارىاى دارید. ناگهان ملاحظه مىکنید دسترسى یک نفر که حداقل بیگانه است – شما با این بچه خویشاوندید، شما معلّمش، پدرش، یا مربّیش هستید؛ لیکن او بیگانه و بىعلاقه به سرنوشت این بچه است – به این بچه، از راه همین کالاهاى فرهنگىِ متداول و رسانههاى گوناگون خبرى و فرهنگى، بیشتر از شماست! این، جاى نگرانى است و امروز این وجود دارد؛ چه من و شما بخواهیم، چه نخواهیم! #امام_خامنه_ای
استاد_فدائی
محرومیت یعنی...
این حادثه محرومیت را خوب، معنی کرد
در خواب دنیا، آخرت را خوب معنی کرد
محرومیت در سفره فقدان کمی نان نیست
هرچند درد سفره های خالی، آسان نیست
نان میرسد تا دستهای با سخاوت هست
در سفره تا باشد نمک، یعنی که برکت هست
سقفی که شد آوار هم تعمیر خواهد شد
با لطف مردم، هر گرسنه سیر خواهد شد
ما گرگ باران دیده اییم و خوب میدانیم
در اوج یخبندان، بهاری در زمستانیم
سختی کشیدیم و به ابرو خم نیاوردیم
تحریممان کردند اما، کم نیاوردیم
محرومیت در جیب خالی پدرها نیست
عمری تحمل، بر تمام دردسرها نیست
سیل بلا جاری شد و جان را سپر کردیم
با بدترین بحران درافتادیم و سر، کردیم
تعطیل کردند آسمان هیئتی ها را
بردند شور و مستی و آرامش ما را
هم از حرم، هم روضه ها محروممان کردند
ای کاش میشد روزهای رفته، برگردند
زخمی که مانده روی دل، درمان نمیخواهد؟
یعنی حسین این اربعین، مهمان نمیخواهد؟
محرومیت یعنی حرم بر عاشقان بسته
راه عروج عاشقان و قدسیان بسته
محرومیت یعنی حسین از ما بگیرد رو
خلوت شود روضه، بگیرد مادرش پهلو
از نو چراغ خیمه را خاموش کرد ارباب
یک عده نیلوفر شدند و عده ای مرداب
محرومیت یعنی حسین راهی و ما مانده
یعنی کسی که از حسین خویش، جامانده
هر سفره خالی بود نانش را فراهم کرد
در کربلا دارالامانش را فراهم کرد
محرومیت یعنی بساط روضه کم باشد
هرجا حسین آنجاست باید روضه هم باشد
#نرگس_غریبی