شهدا شرمندهایم...
یا فاطمه شهیده شرمنده ایم که به خاطر وحدت پا روی خون مطهر شما گذاشتیم
یا محسن شهید شرمنده ایم که بی گناه ترین و مظلوم ترین جنین را به خاطر مصالح
دنیوی نادیده گرفتیم
یا رسول الله ای پیغمبر شهید، شرمنده ایم که
به خاطر سران بدعت روضه شما سر به مهرماند
یاحسین شهید شرمنده ایم
که نگفتیم سران سقیفه همان ها هستند که فرمودید:
فَلَعَنَ اللّٰهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ
شهدای جنایات سقیفه شرمنده ایم
شهدای کربلاشرمنده ایم
ای اهل بیت پیامبر شرمنده ایم که بیان نکردیم ظلم دشمنان شما را
امامزاده های شهید شرمنده ایم که نگفتیم بنای این گستاخی بر علیه شما را ابوبکر عمر عایشه لعنهم الله گذاشتند
شهدا شرمندهایم ...
🆔@Roze_mokhadarat
حضرت بقیهالله العظم
مهدی آل محمد ارواحنافداه 🤚🏻❤️
در کلام قدسی جد بزرگواراش:
حضرت امیر المومنین علی علیه السلام 👑✨
قال اميرالمؤمنين علــیﷻ :
يَا شَوْقَاهْ إِلَي رُؤْيَتِهِمْ فِي حَالِ ظُهُورِ دَوْلَتِهِمْ؛
چقدر مشتاق ديدار آنها هستم،
در آن زمان كه در ظهور دولتشان به سر
می برند.❣
قال امیرالمؤمنین علــیﷻ :
«أَلَا بِأَبِي وَ أُمِّي مِنْ عِدَّةٍ أَسْمَائُهُمْ
فِي السَّمَاءِ مَعْرُوفَةٌ وَ فِي الْأَرْضِ مَجْهُولَة؛
آگاه باشيد! آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، از كساني هستند كه نام آنها در آسمان معروف و در زمين ناشناخته است.»💚🌿
قال اميرالمؤمنين علــیﷻ:
«هُوَ شَابٌّ مَرْبُوعٌ حَسَنُ الْوَجْهِ
حَسَنُ الشَّعْرِ يَسِيلُ شَعْرُهُ عَلَي مَنْكِبَيْهِ
وَ نُورُ وَجْهِهِ يَعْلُو سَوَادَ لِحْيَتِهِ وَ رَأْسِهِ بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ؛
او جواني چهار شانه، نيكو صورت و نيكو موي مي باشد كه موي او بر شانه هايش فرو ريخته و درخشندگي چهره اش، سياهي موي محاسن و سر او را تحت الشعاع قرار مي دهد. پدرم فداي او باد كه فرزند بهترين بانوان است.»✨👌🏻
قال اميرالمؤمنين علــیﷻ:
«صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ
الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ
الْوَحِيدُ؛ 💔
صاحب اين امر، آواره، رانده، تك و تنهاست.»😭
📜الكافي، محمد بن يعقوب كليني، دار التعارف، ج 1، ص 235، ح 3
📜نهج البلاغة، محمد دشتي، خطبه 187، ص 368.
📜بحارالانوار، ج 51، ص 36، ح 6؛ روزگار رهايي، كامل سليمان، ترجمه علي اكبر مهدي پور، ج 1، ص 123؛ كتاب الغيبة، شيخ طوسي، مؤسسه معارف اسلامي، ص 47.
📜همان، ص 563.
#متـــن 📄
#روضــه مخـدراتـــ
🆔@Roze_mokhadarat
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
#استــ📲ــورے #روضــه_مخـدراتـــ 🏴 یک عده ایی هم گدای همین خانه بودند😭💔 ▫️پیشنهاد دانلود 👌🏻 🎤کربل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از •
⭕️استفاده از لفظ"جل جلاله" برای مولانا حیدر کرار در کلام حضرت صادق (جل جلالهم).
🔸قال الصادق:
و کانت هذه یا مفضّل! إشارة إلی مولاك أمیرالمؤمنین جلّ جلاله.
📚کتاب الصراط المنسوب الی المفضل بن عمر الجعفی، صفحه ۸۷ (تحقیق: المنصف بن عبد الجلیل)
@tabarrajoyn
در کتاب اسرار السلاطین از کتب خطی خزانه حضرت ابوالفضل العباس(ع) نقل است که:
نادر شاه وزیری شیعه به نام میرزا مهدی خان منشی استرآبادی داشت. بعد از آنکه نادرشاه کشور هندوستان را فتح کرد وزیر شیعی خود را خواست ، وزیر از نادرشاه درخواست سفر به عتبات مقدسه در عراق را کرد. زمانی که نادر شاه خواسته وزیر را شنید آن را مسخره کرد و به استهزاء گرفت و به او گفت:
شما شیعه مردگان را می پرستید، کسی که صدها سال است از این دنیا رفته است آیا می روید سر قبر او و به او سلام می کنید؟
میرزا مهدی وزیر گفت:
شکی در ظاهر نیست که او رحلت کرده است ولیکن آنها کارهایی می کنند که از عهده زنده برنمی آید و این مردم همیشه معجزات و کرامات آنها را می نویسند. و از دلایل این حرف یکی از کرامات پدرش مولا امیرالمومنین علی(ع) سلطان نجف است که حیوان نجس العین نزدیک به مقام پاک او نمی شود و عجیب تر اینکه خمر به نزدیک مقام پاک او نمی رسد مگر اینکه فاسد می شود و تبدیل به سرکه می گردد و خاصیت مستی اش را از دست می دهد.
زمانی که نادرشاه این حرف را شنید گفت:
اگر چنین باشد که شما می گویید من با تو می آیم تا این کرامت و معجزه را تماشا کنم.
بعد از آن نادرشاه، به سمت عراق حرکت کرد وقتی به نزدیک حرم امیرالمومنین علی(ع) رسید شیشه ای را که در آن خمر بود و آن را محکم بسته بود خارج کرد و دید بوی سرکه از آن متصاعد می شود پس، آن را باز کرد و طعمش را چشید و دید که به سرکه تبدیل شده است ، بعد سگی را خواست که به نزدیکی حرم مطهر امیرالمومنین(ع) وارد کند هر چه کوشید نتوانست و سگ اصرار داشت که از جایش حرکت نکند پس زنجیری به گردن او بست
به گردن او بستند و او را کشیدند تا اینکه زنجیر پاره شد و نتوانستند آن را وارد منطقه ای که محیط به حرم شریف بود وارد کنند.
وقتی نادرشاه این معجزات و این کرامات بزرگ را دید برای مولا خاشع و خاضع شد و گفت من چون این کرامت آشکار را دیدم از شما می خواهم مرا با زنجیر آهنی که سگ را به آن بسته بودید ببندید تا وارد ضریح مولا امیرالمومنین بشوم. مردم کار نادرشاه را تصدیق نکردند و گمان کردند دیوانه شده است و بعد از آن روشن شد که او هیچ باکی ندارد و بعد از لحظاتی مرد غیر آشنایی آمد، با هیبت بود و به نادرشاه نزدیک گردید و زنجیر طلا را به گردن نادرشاه گذاشت و او را به سوی قبر امیرالمومنین(ع) کشاند، چون به قبر مطهر رسید تا خشوع و ترس و ادب وارد شد و تاجی که از پادشاهان به او ارث رسیده بود و قیمتش خیلی زیاد بود آن روز به روی ضریح گذاشت و گفت:
تو پادشاهی ای سید من و ای مولای من و من یکی از بندگان کوچک تو هستم و طمع دارد که سگ در خانه ات باشم.
آری! بهشت، زیر قدمهای مادر است
وقتی که پای فاطمه بر خاک کربلاست..❤️