eitaa logo
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
837 دنبال‌کننده
392 عکس
214 ویدیو
8 فایل
< #روضـــه_مخـدراتـــﷻ 🇮🇷🇮🇶 قالَ الصّادِق "علیه‌السلام" التقيه دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّة لَهْ °نݜـــــ↓↓ـــر° - #ڪلیپ🎥 - #اســتورے📱 - #متـــن📄 - #عڪس📸 - #مداحــے🎧 🌐https://harfeto.timefriend.net/17500547483378
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿روضــه مخـدراتـــﷻ﴾
سرت سلامت یاصاحِب الزَمان 🏴😭 6:00 انا لله و انا الیه راجعون خرجت الزینب سلام لله علیها 💔
🩸شبیه گندم رِی، آسیاب شد بدنت ... آقای‌ما حضرت‌ سیدالشهداء علیه‌السلام، مصائب گودال قتلگاه را در یک کلمه،‌ خلاصه کرده است؛ در همان جایی که فرمود: 📋 فأَنا السِّبْطُ الذي مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ قَتَلُونِي / وَ بِجُرْدِ الخَيْلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحَقُونِي ▪️من فرزند پیغمبر شما هستم که مرا بی‌جرم و گناه کشتند، و بعد از کشتن بدن مرا پامال سمّ اسبان کردند، به گونه‌ای که عمدًا مرا آسیاب کردند. 📚 الدمعة الساکبة ج۴، ص۳۷۴ ✍ سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: ... «سَحَقُونِي» ؛ عرب، به «آرد» گوید: «سَحیق» تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...😭 📝 گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم... ناله‌ی دلشکنت شد، بابی انت و امی بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی @Maghaatel
هدایت شده از الکشکول
صوتيات درر العراق9151.mp3
زمان: حجم: 35.83M
مقتل الإمام الحسين(ع) 🎤الشهيد شيخ عبد الزهرة الكعبي(رحمه الله) ♻️کانال الکشکول @kashkolka
حضرت‌ابــــــاعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام: دوست‌دارم‌جدم‌رسول‌اکرم‌را‌ملاقات‌کنم درحالی‌که‌بدنم‌آغشته‌به‌خــون‌‌است‌وبه‌او بگویم: یارسول‌الله مرا‌کشتند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜مقتل‌الحسین‌خوارزمی،ج۲،ص۳۴ ﴿مَجْٰانیْنٌ‌العَبـّٰاسْ¹³³‌‌‌﴾ 𝑴𝒂𝒊𝒂𝒏𝒊𝒏𝒐𝒍𝒂𝒃𝒃𝒂𝒔
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این‌تمثال‌هاروبزنید‌که‌خیروبرکت داره..‌‌‌‌. @icon_1401
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
آه‌ثُمّ‌آه هنگامی‌که‌حضرت‌ابا‌عبدالله‌الحسینﷻازاسب‌ روی‌زمین‌افتاند،حرام‌زاده‌ای‌به‌گودیِ‌گلویِ‌ حضرت‌تیر‌زد (مقتل‌سرالأسرارفی‌‌مصائب‌الأبرار.ص۵۰)
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
اســـــــارت⛓ ظهر یازدهم محرم الحرام سال شصت و یک هجری قمری اسیران کربلاء(علیهم‌السلام) به سوی "کوفه" حرکت کردند حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها)، وقتی از کنار بدن برادرش امام حسین(علیه‌السّلام) می‌گذشت، از شدت غم سخنانی می‌گفت که والله دوست و دشمن گریه می‌کردند: یا مُحَمّداه، یا مُحَمّداه! (یامحمد، یامحمد،) صَلی عَلیْکَ مَلائکة السَماء، (فرشتگان آسمان بر تو صلوات گویند) هَذا الٔحُسین بِالعراء، (این حسین است در دشت افتاده) مُرَمّل بِالدّماء، مُقَطّعُ الأعضاء، (آغشته به خون اعضاء بریده!) یا مُحَمّداه! و بِناتک سَبایا، (یا محمد، دخترانت اسیرند،) و ذُریَتُک مًقتله، تسفی عَلیها الصَبا (ذریه‌ات کشته شده‌اند که باد بر آنها می‌وزد) @Qatlegah📜 منابع؛ تاریخ‌الأمم و الملوک، جلد۵، صفحه۴۵۵ الارشاد، جلد۲، صفحه۱۱۴ وقعة الطف، صفحه۲۵۹
هدایت شده از •• قَتلِگـٰاه ••
"مصیبة الکوفه" خولی سر امام حسین(علیه‌السّلام)را برداشته روی به کوفه نهاد، او را در یک فرسخی کوفه منزلی بود، و در آن منزل فرود آمد، و زن او از انصار بود،واهل بیت را به جان و دل دوستدار بود خولی از وی ترسید و سر امام حسین(علیه‌السّلام) را در آن خانه در تنوری پنهان کرد،زنش پیش آمد که در این چند روز کجا بودی؟ گفت: شخصی با یزید یاغی شده بود. به جنگ وی رفته بودیم،زن دیگر هیچ نگفت و طعامی بیاورد تا خولی خورد و خوابید و زن را عادت بود که به نماز شب بر میخواست و آن شب برخاست وخانه را طوری روشن دید که گویا صد هزار شمع و چراغ برافروخته اند نظر کرد و دید که روشنائی از آن تنور بیرون می آید، از روی تعجب گفت سبحان الله من خود در این تنور آتش روشن نکرده ام و کس دیگری هم نبوده، این روشنائی از کجاست؟ در آن حیرت دید که آن نور بسوی آسمان میرود تعجب او بیشتر شد، ناگاه چهار زن دید که از آسمان فرود آمده بالای تنور آمدند، یکی از آن چهار زن به سر تنور رفته و آن سر را بیرون آورده می بوسید و بر سینۀ خود میگذاشت، و مینالید و میگفت ای شهید مادر و ای مظلوم مادر، حق سبحانه و تعالی روز قیامت حق من از قاتلان تو بستاند، و تا حق من ندهد دست از قائمۀ عرش باز نگیرم،و آن زنان دیگر بسیار بگریستند و آخر سر را در آن تنور نهاده غائب شدند، زن انصاریه برخاست و بسر تنور آمده سر را بیرون آورد و درست نگاه کرد، چون حضرت امام حسین(علیه‌السّلام) را بسیار دیده بود شناخت، نعره ای زد و بیفتاد. @Qatlegah📜 منابع؛ روضةالشهدا، صفحه۴۵۱. مقتل الحسین(ع)، مقرم، صفحه۳۰۴. اِی در تنور اُفتاده تنها یا بُنَیَّ دورت بِگردَد مادرت زهرا  بُنَیَّ من که وصیت کرده بودَم با تو باشد هر جا که رَفتی زینبِ کبری بُنَیَّ باور نمی‌کردَم تو را اینجا ببینم کُنجِ تَنور خانهٔ اینها بُنَیَّ