فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «موعود حق»
🌸شهید حاج قاسم سلیمانی:
خدایا، به محمد و آل محمد، به عظمت این جمع و قلبهای ارزشمند در این جمع، قَسَمت میدهیم این انقلاب و نظام مقدّس را تا تحویل آن به آن «موعود حق»، امام زمان(عج) حفظ بفرما.
🌟 بهمناسبت نیمه شعبان و میلاد امام زمان (عج)
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_بیست_و_سوم
با دل خون و چشم گریان چند دست لباس برداشتیم و راهی غربت شدیم به این امید بودیم که جنگ در چند روز یا چند ماه آینده تمام میشود و به خانه خودمان برمیگردیم.
فقط مینا و مهری حاضر نشدند که لباس جمع کنند تا لحظه آخر کتاب مفاتیح در دستشان بود و دعا می خواندند و از خدا می خواستند که اتفاقی بیفتد معجزهای بشود که ما از آبادان نرویم.
زینب هم ناراحت بود اما حرفی نمی زد چون کوچکترین دختر بود به خودش اجازه نمیداد با من، باباش یا برادرهایش مخالفت کند سنش کم بود و می دانست که کسی به او اجازه ماندن نمیدهد.
بابای مهران مارا سوار کامیون دو کابینه کرد همه ما توی اتاق کامیون نشستیم و به سمت پل ایستگاه ۱۲ رفتیم پل را بسته بودند و اجازه رد شدن نمیدادند.
اجباراً به زیارتگاه سید عباس در ایستگاه ۱۲ رفتیم دخترها آنجا حسابی گریه کردند و به سید عباس متوسل شدند که راه بسته بماند.
تعداد زیادی از مردم در زیارتگاه و خیابانهای اطراف منتظر بودند که پل ایستگاه ۱۲ یا ایستگاه هفت باز شود.
چند ساعت معطل شدیم تا پل ایستگاه هفت باز شد و ما توانستیم از آن مسیر از شهر خارج شویم روز خارج شدن از آبادان برای همه ما روز سختی بود اشک ما قطع نمیشد صدای هق هق دخترها توی کامیون پیچیده بود.
با کامیون به ماهشهر رفتیم خانه عمه بچه ها در منطقه شرکتی ماهشهر بود خانواده پرجمعیتی بودند و جایی برای ما در خانه آنها نبود فقط یک شب مهمان شان بودیم و روز بعد به رامهرمز رفتیم خانه پسر عموی بابای مهران.
مینا و مهری از روز خارج شدن مان از آبادان اعتصاب غذا کرده بودند و چیزی نمی خوردند البته شهرام یواشکی به آنها نان و بیسکویت میداد.
یک هفته در خانه پسر عموی جعفر ماندیم آنها مقید به حجاب و رعایت مسائل شرعی نبودند پسر بزرگ هم داشتند دخترها خیلی معذب بودند هر کدام که میخواستند دستشویی بروند یا وضو بگیرند من همراهشان میرفتم.
آنها هر روز در خانه نوار میگذاشتند و بزن و برقص داشتند ما دیگر تحمل ماندن در آنجا را نداشتیم سالها قبل از دختر آنها در آبادان، ماه ها پذیرایی کردیم تا دوره تربیت معلم را تمام کرد.
اما آنها رفتار خوبی با ما نداشتند من و مادرم احساس میکردیم روی خار نشستهایم غذا که هیچ آب هم از گلویم پایین نمیرفت.
آبانماه بود و کم کم سر ما از راه رسید دخترها لباس کافی نداشتند به بازار رفتم و برای آنها لباس خریدم
روزهای سختی بود آدم یک عمر حتی یک روز هم خانه کسی نبوده و مزاحم کسی نشود ولی جنگ بلایی سرش بیاورد که با ۵ تا بچه در خانه فامیل آواره شود و احترامش از بین بره.
وقتی به مقر گردان برگشتم دیدم همه ناراحتند. پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده؟» گفتند: «مجید بهرامجی شهید شده.» کولهپشتی شخصی مجید بهرامجی پیش من بود. رفتم دفتر یادداشت او را باز کردم. بالای دفتر نوشته بود مراقبه و محاسبه. او گفتار و کردار هر روزش را توی دفتر مینوشت و زیر خطاها و مکروهات خود خط میکشید. جایی نوشته بود دیشب نمازم با حضور قلب نبود، آن را اعاده کنم.
#شهید_مجید_بهرامجی
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
شهیدےکه حضرت زهرا(س) سیرابش کرد
جاے شهید طاهرنیاخالے که مادرش میگفت:
به گوشم رساندن که سجاد لب تشنه شهید شده
وقتی تیر خورده بود از همرزمانش آب طلب میکند اما دوستانش به سجاد اب نمیدند و میگویند الان نمیتونیم بهت آب بدیم چون آب برای بدنت ضرر داره و سریع شهید میشی
لحظاتی بعد سجاد تشنه به شهادت میرسد
این موضوع خیلی منو ناراحت کرده بود هی با خودم میگفتم کاش به پسرم آب میدادن
تا اینکه یه شب تو خواب دیدم سجادم پایین کوه افتاده و من دارم میرم بهش اب بدم اما بانویی رو دیدم که عصا بدست(ان بانو حضرت زهرا(ع) بود) رفت و به سجاد اب داد و برایم دست تکان میداد منظورش این بود خیالت راحت به پسرت آب دادم
الان مطمئنم که سجاد سیراب به شهادت رسیده است
#شهید_سجاد_طاهرنیا
ماییکه ادعاۍ سربازی امام زمان (عج) را داریم باید حرکات و سکنات ما طورۍ باشد که آقا ما را به سربازۍ خویش قبول فرماید و ما افتخار بودن در لشکر امام زمان (عج) را داشته باشیم
#شهید_حبیب_الله_نمازیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید مهدی باکری كسى كه در هر كارى خدا رو می بينه خدا كمكش مى كنه...
#شهید_مهدی_باکری
#من_میترا_نیستم 🎊
#قسمت_بیست_و_چهارم
در یکی از همان روزهای سخت بعد از خرید لباس برای بچه ها، مقداری گوشت و میوه و سبزی خریدم و به خانه برگشتم.
زن پسر عموی جعفر و چند تا از زنهای همسایه در کوچه ایستاده بودند تا مرا دیدند و چشمشان به موادغذایی افتاد با تمسخر خندیدند و گفتند مگه جنگزده یَل (جنگ زده در اهالی رامهرمز) برنج و خورش میخورند؟
انتظار داشتند که من به بچههای نان خالی بدهم فکر میکردند که ما فقیریم در حالی که ما در آبادان برای خودمان همه چیز داشتیم و بهتر از آنها زندگی می کردیم.
بابای مهران دوباره به ماهشهر برگشت پالایشگاه آبادان از بین رفته بود و کارگرها شرکت نفت در ماهشهر مستقر شده بودند.
پسرها هم آبادان بودند من و مادرم و دخترها و شهرام هم در رامهرمز اسیر شده بودیم.
یک روز از سر ناچاری و فشار پُرسان پُرسان به سراغ دفتر امام جمعه رامهرمز رفتم چند ساعت نشستم تا توانستم امام جمعه را ببینم.
از او خواستم که فقط یک اتاق به ما بدهد تا بتوانیم آنجا همراه با دخترهایم با عزت زندگی کنیم حتی گفتم شوهرم کارگر شرکت نفت هست و حقوق می گیره و من کرایه اتاق رو میدم
امام جمعه جواب داد جنگ زده های زیادی به اینجا اومدن و تو چادرهای هلال احمر ساکن شدند شما هم میتونید با بچه هاتون تو چادر زندگی کنید.
من که نمی توانستم چهار تا دختر را در داخل چادر که در و پیکر امنیت ندارد نگهدارم چهار تا دختر جوان چطور در چادر زندگی کنند.
بعد از اینکه از همه ناامید شدم خودم هر روز دنبال خانه می رفتم خیلی دنبال خانه گشتم اما جایی را پیدا نکردم.
پسر عموی جعفر کنار خانه اش در وسط باغ یک خانه کوچک چوبی داشت در تمام سقف گنجشکها و پرنده ها لانه کرده بودند خانه یِ باغی از چوب ساخته شده بود خیلی وقت بود کسی از خانه استفاده نمیکرد
برای همین خانه چوبی لانه موش ها عنکبوت و پرنده ها شده بود بعد از یک هفته عذاب همنشینی با فامیل نامهربان و تمسخر و اذیت نزدیکان به آن خانه رفتیم.
حاضر شدیم با موش و گربه زندگی کنیم اما زخم زبان فامیل را نشنویم البته بعد از رفتن مان به خانه باغی زخم زبان ها و اذیت ها چند برابر.....
همیشه در کار خیر پیش قدم بود.
دوست داشت از صبح تا شب مشغول کار برای رضای خدا باشد.
دفترچه ای داشت که برنامه ها و کارهایش را داخل آن می نوشت.
روزی که خیلی برای خدا کار انجام می داد، بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود.
یادم هست یکبار به من گفت:
امروز بهترین روز من است، چون خدا توفیق داد گره از کار چندین بنده خدا وا کنم.
به هیچ یک از تعلقات دنیا دل خوش نمی کرد.
هیچ چیز او را راضی نمی کرد، مگر اینکه دل یک انسان را بخاطر خدا خوش کند.
لباس نو نمی پوشید.
می گفت:
هر زمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند، من هم می پوشم.
#شهید_ابراهیم_هادی
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید_#اسماعیل_خانزاده
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
https://eitaa.com/Ruhollah1373
╰┅─────────┅╯
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پست_ویژه امروز کانال منتظران ظهور
چطور جوانی پاک و امام زمانی شویم⁉️
♻️بسیار تاثیرگذار و آموزنده
#استاد_دانشمند🎤
#پیشنهادمیشه
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
#مسائل_سیاسی_روز
#وقایع_آخرالزمان
🔴خودتون رو برای #اتفاقات_بزرگ آماده کنید
🔴یادتونه چند وقت پیش عرض کردم که ما به #نقطه_بازدارندگی رسیدیم و #دشمن دیگه جرأت نمیکنه به ما #حمله_نظامی بکنه
و عرض کردم که #یمن هم باید به #نقطه_بازدارندگی برسه تا #ظهور_واقع بشه
🔴و این #بشارت رو به شما میدم #بزودی_شوک #بزرگی_مستکبرین #عالم رو فرا خواهد گرفت
🔴#یمن هم ان شاءالله از چیزی #رونمایی خواهد کرد که #آمریکا و #انگلیس از #منطقه فرار کنند
🔴و چه زیباست تحقق پیشبینی حضرت #آقا که فرمود :
#انتقام_سخت یعنی #ازاله_آمریکا از #منطقه
و اینها دیگر در #هیچ_جای #جهان #امنیت نخواهند داشت به فضل الهی
از این به بعد همه #پایگاههای_آمریکا در #منطقه به شدت زیر ضربه خواهند رفت
ان شاءالله گام بعدی برای نابودی #اسرائیل ، زدن #پایگاههای_آمریکا و #لجستیک اون تو #منطقه است
🔴آیت الله بهجت فرمودن که در #یمن جرقه ای زده میشه که با #ظهور در #ارتباطه
اون #جرقه رو دارید #میبینید یا نه؟
🔴بسیاری از #عرفا و #علما قائل بر این هستند که این #قدرت-گرفتن سپاه #یمن همان تشکیل #سپاه_یمانی است که قراره #حکومت_جهانی #حضرت_مهدی عج رو برپا کنه
🔴#بعضی ها میگن این به زودی کی خواهد بود
عزیزانم این سرعت گرفتن #قدرتگیری_یمن رو ببینید
واقعا اگر قرار بود #یمن با اون #وضعیت_ضعیف خودش ، بدون نگاه #حضرت_حجت عج اینقدر #قوی بشه به نظرتون چندین سال طول میکشید تا این #یمن_مقتدر ایجاد بشه
در حالی که دیدیم کمتر از #سه سال #یمن به این قدرت رسیده و بنده بر این #قائلم که در #کمتر از این فرصت ان شاءالله به #نقطه #بازدارندگی_مستکبرین میرسه
🔴و از همه مهمتر اینکه حضرت #آقا هم #نوید_رسیدن به #قله رو دادن
🔴بگذارید یه جوری رک حرفمو بزنم
اگر این #انتخابات و این #ماه_رمضان با #حضور_مردم و #پرشکوه انجام بشه و #یمن هم اون #برگ_برنده رو ، رو کنه ، ما در سال آینده وارد #اتفاقات_عجیب و #غریب_آخرالزمانی میشیم
🔴آنچه بر #همگان_مسجل شده اینه که ما به #سالهای_پایانی منتهی به #ظهور نزدیک شدیم
و روز به روز شاهد #عزت و #افتخار #جبهه_حق و #ذلت_جبهه_باطل خواهیم بود ان شاءالله
🔴از سال جدید خواهید دید که چگونه #اضمحلال_جبهه_کفر رو فرا خواهد گرفت
سال بعد ، سال سختی برای #مستکبرین عالم خواهد بود ان شاءالله
🔴و همه شما عزیزان رو به #صبر و #استقامت دعوت میکنم
#استقامتی از جنس #انتظار
و #انتظاری از جنس #ظهور
🔴آی رفیق
مبادا #حواست_پرت #مسائل_فرعی بشه
نگران #انتخابات هم نباش
قطعا #انتخابات این #دوره #پرشورتر از #دفعات-قبل خواهد بود
امیدتون رو #حفظ کنید و #استقامت کنید که #خدا با شماست
🔴به امید دیدن #طلوع_خورشید #عالم_تاب به همین زودی ها
✅والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂