#بهاریه
سینهای چاک نکردیم درین فصل بهار
صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار
گریهای از سرمستی به تهیدستی خویش
چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار
ابر چون پنبهٔ افشرده شد از گریه و ما
مژهای پاک نکردیم درین فصل بهار
جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان
دیده نمناک نکردیم درین فصل بهار
لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما
عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار
غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان
جامهای چاک نکردیم درین فصل بهار
با دو صد خرمن امید، ز غفلت صائب
تخم در خاک نکردیم درین فصل بهار
#صائب_تبریزی
#بهار
@SAEB_TABRIZ
برق خاشاک گنه، #روزه تابستان است
دود این آتش جانسوز به از ریحان است
می توان یافت ز سی پاره ماه #رمضان
آنچه ز اسرار الهی همه در #قرآن است
هست در غنچه لب بسته این ماه نهان
گلستانی که نسیمش نفس رحمان است
مشو از عزت این مُهر الهی غافل
که درین مُهر بسی گنج گهر پنهان است
ماه رویی که #شب_قدر بود یک خالش
در سراپرده ماه رمضان پنهان است
میکند روزه ماه رمضان عمر دراز
مد انعام درین دفتر و این دیوان است
غفلت از تشنگی و گرسنگی کم گردد
که لب خشک بر این بند گران سوهان است
باش با قد دو تا حلقه این در #صائب
که مراد دو جهان در خم این چوگان است
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سی پاره این ماه مبارک
از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت
ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
شد زیر و زبر چون صف مژگان، صف طاعت
شیرازه جمعیت بیداردلان رفت
بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟
ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت
برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان
آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت
تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت
از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
چون اشک غیوران به سراپرده مژگان
دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت
از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب
آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_با_رمضان
@SAEB_TABRIZ
رتبهی ریزش بُوَد بالاتر از اندوختن
پیش عارف، برگریز از نوبهاران خوشتر است
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت
اندوه روزی از دل ما کم نمی شود!
#صائب_تبریزی
#حرص
#قناعت
@SAEB_TABRIZ
رویی کز او دلی نگشاید ندیدنی است
حرفی که مغز نیست در او ناشنیدنی است
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
هر چند روی مردم عالم ندیدنی است
ز ابنای روزگار، تغافل غنیمت است
یوسف به سیم قلب ز اخوان خریدنی است
نتوان به حق ز بال و پر جستجو رسید
کاین ره به پای قطع تعلق بریدنی است
تا در لحد شود گل بی خار بسترت
دامن ز خارزار علایق کشیدنی است
در گلشنی که نعل بهاران در آتش است
دامن ز هر چه هست، به جز خار، چیدنی است
چون کوه تا خزانه لعل و گهر شوی
در زیر تیغ، پای به دامن کشیدنی است
بگشای چاک سینه که بر منکران حشر
روشن شود که صبح قیامت دمیدنی است
دندان به دل فشار که آن نونهال را
بوییدنی است سیب ذقن، نه گزیدنی است
صائب ز حسن گل چمن آراست بی نصیب
از عندلیب وصف گلستان شنیدنی است
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار
این رازها که ما به دل شب سپردهایم
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
نخواهد آتش از همسایه هر کس جوهری دارد
چنار از سینه خود می کند ایجاد آتش را
#صائب_تبریزی
@Saeb_tabriz
اللهم عجّل لولیک الفرج
طفل میگرید چو راه خانه را گم میکند
چون نگریم من؟ که صاحب خانه را گم کردهام
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
صلی الله علیک یاعلی بن موسی الرضا
این حریم کیست کز جوشِ ملائک روزِ بار
نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار...
همچو اوراق خزان بال ملائک ریختهست
هر کجا پا مینهی در روضۀ آن شهریار
هر که باشد در شمار زائران درگهش
میتواند شد شفیعِ عالمی روزِ شمار
آتش دوزخ نمیگردد به گردش روز حشر
از سر اخلاص هر کس گشت گِرد این مزار...
میشود همسایۀ دیوار بر دیوار خلد
در جوار روضۀ او هر که را باشد مزار...
آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج
فکر «صائب» چون تواند کرد فضلش را شمار...؟
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
پریشان مے ڪنے جمعیت شب زنده داران را
به زلف خود مڪش اے عنبرین مو ، شانه در شب ها
#صائب_تبریزی
@saeb_tabriz
آنچه ما از دلسیاهی با جوانی کردهایم
هرچه با ما میکند پیری، سزاواریم ما
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
تا کسی دریا تواند گشتن از ترک هوا
چون حباب پوچ در بند نفس باشد چرا
#صائب_تبریزی
#هوی
#هوس
#نفس
@SAEB_TABRIZ
از هواداران به این روز سیاه افتادهام
در ترقی بود کارم تا حسودی داشتم
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
یاعلی بن موسی الرضا
آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج
فکر صائب چون تواند کرد فضلش را شمار ؟
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
از توبه ی شکسته، زمینگیرِ خجلتم
این شیشه ی شکسته به راهِ کسی مباد
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
🥸چند بیت توصیه پدرانه ی صائب تبریزی وقتی می بینه جوانی داره سراغ دود میره
نیست سرمایه عمر تو به جز یک دو سه دم
چه کنی صرف به دودی که ندارد سودی؟
دود اگر زلف ایازست ببر پیوندش
حیف باشد که به زنجیر بود محمودی
چون سیاووش گذشتند ز آتش مردان
ما به همت نتوانیم گذشت از دودی!؟
عیش خود تلخ مکن صائب ازین دود کثیف
گر به آتش نگذاری به تکلف عودی
#صائب_تبریزی
#دود
#سیگار
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
🥸چند بیت توصیه پدرانه ی صائب تبریزی وقتی می بینه جوانی داره سراغ دود میره نیست سرمایه عمر تو به جز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم یه غزل از صائب در مورد قلیان
خیلی هم ظاهرا عصبانی بوده
تا کی ز دود غلیان دل را تباه سازی؟
این خانه خدا را تا کی سیاه سازی؟
تا کی برای دودی آتش پرست باشی؟
تا چند همچو حیوان با این گیاه سازی؟
تا چند شمع ماتم در بزم دل فروزی؟
هر دم که سربرآرد همرنگ آه سازی
لوح وجود انسان آیینه ای خدایی است
این قسم مظهری را تا کی سیاه سازی؟
در یک شمار باشد جادو و دود، تا کی
این قسم جادویی را از دل پناه سازی؟
رنجی نبرده ای زان در سوختن دلیری
یک برگ را نسوزی گر یک گیاه سازی
خندید صبح پیری وقت سفیدکاری است
طومار زندگی را تا کی سیاه سازی؟
غلیان به کف ندارد جز اشک و آه چیزی
تا کی به اشک جوشی، تا کی به آه سازی؟
از ریشه گر برآری این برگ بی ثمر را
هر موی بر تن خود زرین گیاه سازی
هر دم که تیره نبود صبح گشاده رویی است
صبح وجود خود را تا کی سیاه سازی؟
گر ترک دودگیری، آیینه درون را
در عرض یک دو هفته روشن چو ماه سازی
وقت است وقت صائب کز دود لب ببندی
روشنگر دل خود ذکر اله سازی
#صائب_تبریزی
#قلیان
#دود
@SAEB_TABRIZ
انصاف نیست آیه ی رحمت شود عذاب
چینی که حقّ زلف بُود بر جبین مزن
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبهای
نیست غیر از زود رفتن، عذر بیجا آمدن
#صائب_تبريزی
@SAEB_TABRIZ
روز زیارتی مخصوص
آن که باشد یک طواف مرقدش هفتاد حج
فکر صائب چون تواند کرد فضلش را شمار ؟
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ