eitaa logo
هندوستان
931 دنبال‌کننده
70 عکس
17 ویدیو
6 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
فروتنی است دلیل رسیدگان کمال که چون سوار به منزل رسد پیاده شود به نقش کم ز بساط زمانه قانع باش که نقش، بیش چو شد چشم بد زیاده شود تبریزی
هر جا نبود شرم ، به تاراج رود حُسن ویران شود آن باغ که بی‌در شده باشد @SAEB_TABRIZ
جهان استخوانی است بی مغز صائب به پیش سگ انداز این استخوان را @SAEB_TABRIZ
دل‌بستگی است مادرِ هر ماتمی که هست می‌زاید از تعلقِ ما هر غمی که هست @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
پیاله تا به لبش می رسد ، نمکدان است
صافی و تیرگی آب ز سرچشمه بود بی دل پاک، سخن پاک نگردد هرگز
🎥صائب خوانی 🔸ان شالله برنامه خوانش غزلیات صائب (پخش زنده از همین کانال) را به زودی شروع خواهیم کرد 🗓روز و ساعت متعاقبا اعلام خواهد شد @SAEB_TABRIZ
ز بس آب طراوت می چکد صائب ز الفاظش شود خامُش گر اندازم به آتش دفتر خود را @SAEB_TABRIZ
راهِ خوابیده رسانید به منزل خود را نرساندی تو گران جان به درِ دل خود را @SAEB_TABRIZ
به دلتنگی چنان چون غنچه تصویر خو کردم که بر روی نسیم صبح نگشایم در خود را @SAEB_TABRIZ
از آن چون شمع می کاهم در این محفل تن خود را که از ظلمت برون آرم روان روشن خود را @SAEB_TABRIZ
نماند نامه ی ناشسته در دست سیه کاران به صحرای قیامت گر فشارم دامن خود را @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
الا لیتَ الشّبابَ یعودُ یوماً فاُخبِرَهُ بما فَعَل المَشیبُ ترجمه : ای کاش جوانی روزی برگردد تا به او (جوانی) خبر دهم که پیری با من چه کرد . . آنچه ما از دل سیاهی با جوانی کرده ایم هر چه با ما میکند پیری ، سزاواریم ما . . صد حیف که ما پیر جهان دیده نبودیم روزی که رسیدیم به ایام جوانی @ASI_khorasani
هدایت شده از علی مقدم
کم‌ گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند ، تو از پیش مگوی گوش تو دو دادند و زبان تو یکی یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد برد وسواسِ وضو ، وقت نماز از دست من @SAEB_TABRIZ
غزلی زیبا از صائب تبریزی در احوالات پیری بر من از پيري سراي عاريت زندان شده است زندگي دشوار و ترک زندگي آسان شده است خواب من بيداري و بيداريم گشته است خواب منقلب اوضاع من از گردش دوران شده است دل ضعيف و مغز پوچ و خلق تنگ و فهم کند اشتها کم، حرص افزون، معده نافرمان شده است چشم کند و گوش سنگين، دست لرزان، پاي سست جاي دندان جانشين گوهر دندان شده است مي رود آب از دهان و چشم من بي اختيار کشتي بي لنگرم بازيچه طوفان شده است رعشه برده است از کفم بيرون عنان اختيار زين تزلزل، خانه معمور تن ويران شده است عمر گرديده است از قد دو تا پا در رکاب زندگي زين اسب چوگاني سبک جولان شده است هر رگي در پيکر زار من از موي سفيد چون چراغ صبحدم بر زندگي لرزان شده است قامتم گشته است از بار گنه خم چون کمان آه چون تير خدنگ از سينه ام پران شده است کرده دلسرد از حياتم برگريزان حواس زين خزان بي مروت گلشنم ويران شده است در کهنسالي مرا کرده است صيد خويش حرص جسم من در زندگاني طعمه موران شده است گوي سر در فکر رفتن نيست از ميدان خاک قامت خم گشته ام هر چند چون چوگان شده است رفته جز ياد جواني هر چه هست از خاطرم طاق نسيان قامتم هر چند از دوران شده است ريشه طول امل هر روز مي گردد زياد از خزان هر چند نخل قامتم لرزان شده است چون کنم کفران نعمت، کز گراني هاي گوش عالم پر شور بر من شهر خاموشان شده است صبح محشر نيست گر موي سفيد من، چرا صائب اوراق حواسم نامه پران شده است؟ @SAEB_TABRIZ
چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب هر چه هر کس در نظر دارد، همان بیند به خواب @SAEB_TABRIZ
سیر چشمان را نسازد تنگدستی دربدر حلقه خود را از تهی چشمی به هر در میزند @SAEB_TABRIZ
به استمرار ، نعمت در نظرها خوار میگردد ز گلگشت چمن لذت نباشد باغبان ها را @SAEB_TABRIZ
می کند کارِ لب نان ، لبِ افسوس اینجا لب بگز ، فارغ از اندیشه ی نان کن خود را @SAEB_TABRIZ
برکت می رود از هر چه به آن چشم رسید زینهار از نظر خلق نهان کن خود را می خورندت به نظر گرسنه چشمان جهان چون شب قدر نهان در رمضان کن خود را @SAEB_TABRIZ
سر آمد چون جرس هر چند در فریاد عمر من نشد بیدار سازم طالع خوابیده خود را @SAEB_TABRIZ
نیندازد به هر آلوده دامن ، عشقِ او سایه به خاصان می دهد شَه جامه ی پوشیده ی خود را @SAEB_TABRIZ
ز بس ترسیده است از چشم شور خاکیان چشمم ندارم چشم بینم روزن کاشانه ی خود را @SAEB_TABRIZ
به کام خضر آب زندگی را تلخ می سازم به رغبت بس که می بوسم لب پیمانه ی خود را @SAEB_TABRIZ