eitaa logo
هندوستان
924 دنبال‌کننده
70 عکس
17 ویدیو
6 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف به آسانی من از کف چون دهم دامان فرصت را @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
آقای جواد هاشمی_اشعار آیینی صائب.mp3
9.7M
💠اشعار آیینی صائب بیانات محقق و شاعر ارجمند آقای جواد هاشمی در مورد اشعار آیینی صائب تبریزی و جریان اشعار آیینی که از صائب در تصحیح استاد قهرمان موجود نیست ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ لینک‌ کانال آقای هاشمی👇 @javadhashemi_torbat . @ASI_khorasani
چون به رنگ زرد من بر می‌خورد برگ خزان زعفران می‌مالد از خجلت به روی خویشتن @SAEB_TABRIZ
وای وای جان به اين غمكده آمد كه سبك برگردد از گرانخوابی منزل سفر از يادش رفت! @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را
هندوستان
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را #عاصی_خراسانی
ْْْ خمارآلودهٔ یوسف به پیراهن نمی‌سازد ز پیش چشم من بردار این مینای خالی را @SAEB_TABRIZ
هندوستان
چون به رنگ زرد من بر می‌خورد برگ خزان زعفران می‌مالد از خجلت به روی خویشتن #صائب‌تبریزی @SAEB_TABRI
شکست ‌رنگ ‌هم صبحی‌‌ست ‌از گلزار خرسندی گل اینجا در خزان سیر بهار زعفران دارد @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
بر کرده ی ناصحیح، ستّاری کن هرچند شدم وقیح، ستّاری کن یارب ز گناهِ خلوتم می ترسم یا مَن سَتَرَ القَبیح! ستّاری کن @ASI_khorasani
هدایت شده از علی مقدم
قلّاب گشته ام که بگیرم ز دامنت قدّ خمیده زیر گُنه نیز نعمت است @ASI_khorasani
چو بادام دو مغز امروز «نافع» دولتی دارد که با معشوق در یک پیرهن چسبیده خوابیده @SAEB_TABRIZ
به بزم می پرستان محتسب خوش عزتی دارد که تا آید به مجلس شیشه خالی می‌کند جا را @SAEB_TABRIZ
از برای کام دنیا خویش را غمگین مکن پشت پا زن بر دو عالم، دست را بالین مکن نخل نوخیز تو بهر بوستان دیگرست ریشه محکم در زمین عاریت چندین مکن چشم خواب آلود را در گوشه نسیان گذار راه دوری پیش داری بار خود سنگین مکن اشک خونین در قفا دارد وداع رنگ و بو خانه ای کز وی برون خواهی شدن رنگین مکن می چکد خون از سر شمشیر حشر انتقام پنجه از خون ضعیفان سرخ چون شاهین مکن تیشه ای داری چو آه آتشین در آستین سنگ راهت گر شود کوه گران، تمکین مکن هر چه پیشت آورد قسمت، به آن خرسند باش از برای زیستن اندازه ای تعیین مکن خارخار حرص را در پرده دل ره مده ناقه گردون نورد روح را گرگین مکن زخم دندان ندامت در کمین فرصت است کام خود از بوسه شکر لبان شیرین مکن غنچه مستور می خواهد بهشت روی یار چشم خود را باز بر رخسار حورالعین مکن نقد از مرگ ارادی ساز حشر نسیه را منزل خود را دراز از چشم کوته بین مکن شکر این تلخرویان نی به ناخن می کند وقت حاجت جز به خون خود دهن شیرین مکن نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن دل چو گندم چاک بهر خوشه پروین مکن شهپر طاوس را آخر مگس ران می کنند فخر بر عریان تنان از جامه رنگین مکن در نمی گیرد به ارباب خرد افسون عشق گر نه ای بیکار، خون مرده را تلقین مکن آب صاف و تیره صائب دشمن آیینه است سینه خود را غبارآلود مهر و کین مکن @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را "ولولا فاطمه" یعنی که بی زهرا نمی دیدیم نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را صفاتش آینه دارِ صفات کبریا باشد چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟! خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می آید که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا بلی ظرفیّتِ وصفش نمی باشد الفبا را حماسه می تراود آنقدر از خطبه هایش که به خطبه میکَند از جای کوهِ پای بر جا را زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را تنور خانه ی او گرم دارد جان عالم را به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را بلی آن فاطمه که بهر کار خانه اش حتی فرستاده خدایش "سوف یعطیک فترضی" را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او بهم زد حیله ها و مکرهای شومِ اعدا را بلی آن فاطمه که خطبه های آتشین او شکست آخر سپاهِ بُت پرستِ لات و عُزّا را بلی آن فاطمه که سیره اش تفسیر قرآن است هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما و از ما دستگیری می کند امروز و فردا را مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را نمیدانم که سیلی با رُخش...اصلا چه می گویم؟! که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا میان شعله ها تنها صدا زد نامِ بابا را کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش : به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته ی ما را گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر مگیر از ما خدایا روضه ی امّ ابیها را @ASI_khorasani
منت خدای را که سخنهای آبدار صائب ز فیض ساقی کوثر به من رسید @SAEB_TABRIZ
دل‌های غم ندیده پذیرای پند نیست آنجا که درد نیست، سخن سودمند نیست بسیار چاره هست که از درد بدترست صد چشم بد، برابر دود سپند نیست ما را به بخت شور خود ای دوست واگذار بادام تلخ در خور آغوش قند نیست نتوان گرفت دامن معنی به دست ناز جز پیچ و تاب، صید سخن را کمند نیست نگرفت پیش اشک مرا منع آستین سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست لب بسته همچو غنچه تصویر زاده‌ایم ما را خبر ز چاشنی نوشخند نیست صد دل چو تار سبحه به یک رشته می‌کشد کوتاهی‌ای در آن مژه های بلند نیست امروز عیسی‌ای که به درد سخن رسد صائب درین زمانه نادردمند نیست @SAEB_TABRIZ
از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت هر شیشه دلی، طاقت دیدار ندارد @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
‏رواج جهل مرکب رسیده است به جایی که کرده هر مگسی خویش را خیال همایی @ASI_khorasani
مهر خاموشی نمی گردد حجاب راز عشق بوی گل در زیر چندین پرده رسوا میشود @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
فروختیم ابد را غبارِ کثرتِ عالم، ز چشم برده احد را که از سرابِ صنم برده ام ز یاد صمد را چراغ عقل ز فرط هوای نفس خموش است به دست خویش چرا کُشته ایم راه بلد را؟! زیان نموده تر از ما نبوده کس به دو عالم برای یک نفس اینجا، فروختیم ابد را به روی بالش غفلت چگونه سر بگذاری ز یاد برده ای ای دل مگر که سنگ لحد را؟! تهیست دست تو چون سرو، قامتت به چه قیمت ثمر نداشته باشی دگر چه فایده قد را؟ مبند دل که در آخر به زور تیغ اجل هم فلک ز آدمیان پس بگیرد آنچه دهد را خرابه ای شده این دل، مگر‌ که عشق بیاید که غیر او نبود چاره ای، ریا و حسد را ۱۳ آذر ۱۴۰۲ @ASI_khorasani
گرفته است جهان را غبار بی دردی @SAEB_TABRIZ
بستان ز خلق خام و بده پخته در عوض سر گرم خوش معاملگی چون تنور باش @SAEB_TABRIZ
گوش اگر داری در این بستان سرا هر غنچه ای میکند با صد زبان تلقینِ خاموشی تو را @SAEB_TABRIZ
دست رد ما را به درگاه قبول حق رساند حق‌پرستان را مدد دایم ز باطل می‌رسد @SAEB_TABRIZ
ای که از بی بصران راه خدا می طلبی چشم بگشای که از کور عصا می طلبی @SAEB_TABRIZ
افتادگی به شرطِ ادب اوجِ عزّت است جایی که نقشِ سجده شوی نقشِ پا مباش @SAEB_TABRIZ
مدتی گفتار بی کردار کردی مرحمت روزگاری هم به من کردار بی گفتار ده @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
خرابه ای شده این دل، مگر که عشق بیاید که غیر او نبُوَد چاره ای ریا و حسد را
به به خوابِ شیرین بُوَدَش بستر و بالین صائب خانه ی  هر که چو زنبورِ عسل مختصرست @SAEB_TABRIZ
علم و ادبست مایه ی عز و شرف گوهر که نباشد چه گشاید ز صدف تا فرصت کار هست بی کار مباش مپسند که بیهوده شود عمر تلف @SAEB_TABRIZ
💠روزیِ میهمان پيامبر صلى الله عليه و آله: اَلضَّيفُ يَنزِلُ بِرِزقِهِ و َيَرتَحِلُ بِذُنوبِ اَهلِ البَيتِ؛ ميهمان روزى خود را مى‎ آورد و گناهان اهل خانه را مى ‎برد. رزق ما آید به پای میهمان از خوانِ غیب میزبان ماست هرکس می‌شود مهمانِ ما @SAEB_TABRIZ