eitaa logo
هندوستان
927 دنبال‌کننده
71 عکس
17 ویدیو
6 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی مقدم
گدای لطف و جودِ مجتبی باشد کرامت هم فقیر و ریزه خوار خوانِ او باشد سخاوت هم @sheikh_ali_moghaddam
صلی الله علیک یا حسن ابن علی نسیم لطف تو بر دوزخ ار وزد شاید که دوزخی ز عذابِ ابد شود ایمن اگر به دشمن خود صلح کرده‌ای چه عجب که عادت است به لقمه دهان سگ بستن مرا چو لطف تو باشد شکایت از که کنم؟ مرا چو کوی تو باشد کجا کنم مسکن؟ @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
 شعری برای امام حسن علیه السلام که چشمان وصال شیرازی را شفا داد میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی سال 1262 هـ. ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم، ریحان، تعلیق، و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا این که به کلّی نابینا می شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) و آل او (صلوات‌الله علیهم) می شود. شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم ) را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید: چرا در مصائب حسین(و حسن) مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمانت را شفاء دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) حاضر گردیده می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است. صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن: از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد  آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد: خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت دل را تهی زخون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام عمریش روزگار همین در پیاله کرد نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد زینب درید معجر و آه از جگر کشید کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد هر خواهری که بود روان کرد سیل خون هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت @sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از علی مقدم
تجلی کرده از هر سو جمال کبریا اینجا اگر دیدار حق داری هوس ای دل بیا اینجا نگاهِ بر ضریح او حجاب از دیده بردارد خدا را دیده اند اهل حقایق بارها اینجا ز آدم تا به خاتم را در این درگاه می بینی که مهمان ولی الله هستند انبیا اینجا دل خورشید هم از سایه ایوان او گرم است پناه آورده چون طفلی تمام ماسوا اینجا چنان بوی غنا آید ز کشکول گدایانش گدایی از گدایانش نمایند اغنیا اینجا ملائک بال خود را فرش راه زائرش سازند به نرمی زائرانِ نور بگذارید پا اینجا نه تنها از غم دنیا شود فارغ در این درگاه که زائر می شود از خویش هم حتی رها اینجا چنان احسانِ او بی حدّ و بی حصر است ای عاصی که داده راه آن شاه کرم حتی تو را اینجا ۱۳ صفر ۱۴۴۶ نجف اشرف
هیچگه راه جدایی در میان شان وا نشد دوست دارم الفت آن ابروی پیوسته را
کم  از هنر نبود عیب چون بجا باشد که‌ تنگ چشمی عیب است و نقص سوزن نیست
بیدل! به هر کجا رگ ابری نشان دهند در ماتم حسین‌ و حسن‌ گریه می‌کند
هدایت شده از علی مقدم
یا ابالقاسم یارسول الله ادرکنی چنان شدم‌ مستِ جام‌ احمد، که جان از این باده پس بیفتد چنان کشم نعره کز صدایم، سر و صدا از جرس بیفند چگونه روی دو پا بمانم،‌ چگونه مدح تو را بخوانم چگونه دستم به آن مقامِ فراتر از دسترس بیفتد خِرِد به‌ وصف تو لنگ و حیران، قلم به مدحت شده پریشان که طبعِ ما در مقام وصفت چنان سوار از فرس بیفتد رسیده ای تا به قاب قوسین و پا نهادی به عالمین و رسیده ای تا به اوجِ سِیری، که جبرئیل از نفس بیفتد مرا ببر تا خدا، محمد! به محضر کبریا، محمد! رسد به دریای رحمتِ حق، اگر در این رود خس بیفتد دگر نمیخواهد آرزویی کسی که دیدست از تو رویی که وقت دیدار رویت از دل خیال هر مُلتَمَس بیفتد تو صاحب خُلق بی نظیری، تو آشنا با دل فقیری کجا بر این چهره مُنوّر غبار و گرد "عبس" بیفتد گره‌ گشاید ز کار بسته، مدد کند بر دل شکسته اگر که چشمان چاره سازت به سوی این هیچکس بیفتد طلب نمودی قلم در آخر، طلب نمودی دوات و دفتر مباد حرفی میان‌ امّت ز بعد تو پیش و پس بیفتد به بدر گفتی، حنین گفتی، غدیر گفتی، همیشه گفتی که بعد تو رشته ولایت به دست های چه کس بیفتد همیشه گفتی: علیست مولا، نه جبت و طاغوت و لات و عزّا مباد دین خدا به دستِ خلیفه ای بوالهوس بیفتد علیست سیمرغ آفرینش، عقاب عرفان و فهم و بینش مباد این رشته دستِ جمعی ضعیف تر از مگس بیفتد @sheikh_ali_moghaddam
زهر در انگور تا دادند او را دشمنان ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار تاک را چون مار هر جا سبز شد سر می زنند تا شد از انگور کام شکرینش زهربار
هدایت شده از علی مقدم
از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار این رازها که ما به دل شب سپرده‌ایم
هدایت شده از علی مقدم
✅در پی وی تذکر بده نه در گروه 🖊 روایات دریایی از معارف هستند که چون جوامع الکلم اند برای هر زمانی تازه و نو هستند. فقط ما باید این دقت را داشته باشیم که نگاهمان به روایات اهل بیت علیهم السلام دستورالعمل برای زندگی باشد تا بتوانیم از آنها قواعد درست زندگی کردن را استخراج کنیم. روایات را صرفا برای نخوانیم بلکه برای هم بخوانیم یک نمونه از این روایات که برای زندگی امروز ما خیلی کاربرد دارد این روایت زیبای امام عسکری علیه السلام است _امام عسكرى عليه السلام : مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّا فَقَد زانَهُ و مَن وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَد شانَهُ ؛ _هر كه برادرش را در خلوت پند دهد، او را آراسته است، و هر كس برادرش را در جمع پند دهد، او را سرشكسته كرده است یکی از مصادیق امروزی این حدیث شریف این است که اگه فردی اشکالی داشت توی گروهی که افراد زیادی وجود دارند به او تذکر ندهیم. بلکه برویم پی وی و خصوصی تذکر بدهیم تا هم او اصلاح شود هم شخصیتش در جمع شکسته نشود. چند روز پیش داشتم کتاب گنج بی رنج را مطالعه میکردم ، بیتی را دیدم که دقیقا اشاره به مضمون همین روایت داشت. چقدر زیبا مضمون این روایت را به شعر در آورده است در خلوت است پند و، به جلوت فضیحت است خواهی هرآنچه گویی، در گوش ما بگو @sheikh_ali_moghaddam