📝---📝---📝---📝---📝
📃 #یادداشت_هفته
📝---📝---📝---📝---
⚫ #عزاداری_محرم_و_سلامت_روان
🔹--🔹--🔹--🔹--🔹--🔹
❔آیا شرکت در #عزاداری_محرم افراد را #افسرده میکند؟ این سؤالی است که ممکن است به ذهن خیلی از افراد خطور کرده باشد. عدهای نیز مرتباً بر طبل این قضیه میکوبند که #عزاداریهای _محرم برای #سلامت_روان مضر بوده سبب #افسردگی میشود (خوشبینانه بر اساس یک گمان و نه یقین!)
◾در پژوهشی که انجام دادیم (و در مجله دستاوردهای روانشناختی دانشگاه شهید چمران اهواز 4(1) 1392 چاپ و منتشر شد)، به افرادی که در مراسم عزای امام حسین علیه السلام شرکت میکردند و کسانی که شرکت نمیکردند (به عنوان گروه شاهد - با قید همتاسازی دو گروه) پیش از شروع دهه اول محرم پرسشنامه افسردگی «بک» داده شد و پس از پایان دهه اول محرم دوباره هر دو گروه مورد آزمون قرار گرفتند (پیشآزمون ـ پسآزمون). نتایج مقایسه میانگین نمره افسردگی دو گروه در تحلیل واریانس نشان داد که در میان شرکتکنندگان کسانی که افسردگی نداشتند پس از عزاداری هم افسرده نشدند و کسانی که افسرده بودند بعد از عزای امام حسین علیه السلام نمره ی افسردگی آنها کاهشیافته و میانگین آن به زیر حد طبیعی رسیده بود.
◾ بنابراین فرض اینکه شرکت در #عزاداری_محرم سبب #افسردگی میشود رد شد و بلکه خلاف آن تأیید شد به این معنی که شرکت در #عزاداری_محرم برای #سلامت _روانی مفید است و سبب کاهش افسردگی یا بهبود آن میشود.
❔اما چگونه شرکت در یک جلسه غم انگیز باعث کاهش افسردگی میشود؟ ❔این جلسات چه فرقی با بقیه جلسات غمانگیز دارند؟
◾ بر اساس مکانیزم های موردقبول در مکاتب روانشناسی عرفی 6 مکانیزم پیشنهاد کردیم:
👈1) افراد برونریزی یا تخلیه هیجانی میکنند و این باعث میشود هیجانات منفی باقیمانده تقلیل یابد.
---------------------
👈2) اگر کسی احساس گناه حلنشدهای دارد، ممکن است گرایش به افسردگی پیدا کند اما وقتی در عزاداری شرکت کرد و امید به رحمت خدا پیدا کرد، این امید احساس گناه را تا حدی خنثی و افسردگی را برطرف میکند.
----------------------
👈3) یکی از دلایل افسردگی احساس تنهایی است. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام همراه با خیل عظیمی از افراد باعث میشود فرد خودش را تنها نبیند و خود را عضو یک گروه منسجم بزرگی بنام «گروه عزاداران امام حسین علیه السلام» تلقی کند و به این ترتیب احساس حمایت اجتماعی میکند.
-----------------------
👈4) ضعف سرمایههای معنوی سبب افزایش آسیبپذیری روانی از جمله استعداد افسردگی میشود. در عزاداری سیدالشهداء علیهالسلام غلظت بالائی از سرمایههای معنوی قابل اکتساب است.
----------------------
👈5) افراد افسرده یا در معرض ابتلا به افسردگی، در مراسم عزاداری حسینی علیه السلام این فرصت را مییابند تا مصائب خود را با مصائب امامشان که او را از خود بهتر میدانند مقایسه کرده و از دیدگاه شناختی بزرگنمائی مصائب خود را متوقف کنند. آنها در این روند متوجه میشوند که عزیزتر از آنها در درگاه خداوند تعالی مشکلات بزرگتری داشته است و این تحمل مشکلات را برای عزاداران آسان میکند.
--------------------
👈6) یکی از دلایل افسردگی احساس پوچی، بیهدفی و بی معنائی است. در مراسم سوگواری سیدالشهداء علیهالسلام فرد این فرصت را مییابد تا همسو با ایشان زندگی پرمعناتر و هدفمندتری را شروع کند و به این ترتیب از افسردگی فاصله میگیرد.
📝🔹📝🔹📝🔹📝🔹📝🔹
⚫ Www.fatehan.net
◾ @fatehan_net
◾ Sapp.ir/fatehan.net
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است. دکتر مرعشی: پزشک و متخصص روانشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
https://eitaa.com/SAmarashi
D A:
ایرنا - وسواس فکری را مغلوب کنیم
http://www.irna.ir/khuzestan/fa/News/83024128
آیا گریه لازم است؟
آیا گریه کافی است؟
تاسوعا و عاشورای حسینی (علیه السلام) تسلیت باد
دو سوال اساسی در ایام مهم دهه اول محرم شایسته جواب است:
1) آیا گریه لازم است؟
2) آیا گریه کافی است؟
مقدمه اول
برنامه های دینی همه جهت گیری تربیتی دارند. زیرا وظیفه دین تعالی و رشد انسان و جامعه انسانی و شکوفایی ظرفیت های تکوینی اوست تا در سایه این شکوفایی دنیا و آخرتش آباد شود.
مقدمه دوم
ذهن انسان (یا همان حیطه روانی او) که باید تکامل یابد و به رشد و بلوغ رسد، از سه ساحت اصلی تشکیل شده است: ساحت شناخت (فهم و منطق)، ساحت هیجان (عواطف و احساسات و حب و بغض و دوستی و دشمنی) و ساحت رفتار (کنش ها و واکنش ها و نحوه عمل)
نتیجه اول
هر برنامه تربیتی موثر باید بتواند خوراک شناختی، خوراک عاطفی، و خوراک رفتاری برای انسان فراهم کند، و باید بتواند به هر سه ساحت شخصیت و روان، شکل دهد، در غیراینصورت ناقص و ناموثر خواهد بود.
نتیجه دوم
اگر بناست گرامیداشت شهادت سیدالشهدا علیه السلام موجب رشد و تعالی انسانها و جامعه انسانی شود، لاجرم باید اولا فهم و شناخت و معرفت و قدرت تحلیل ما را بالا ببرد (که تجلی آن شناخت دوست از دشمن و شناخت حق از ناحق و مظلوم از ظالم است)، ثانیا باید به هیجانات و احساسات و عواطف ما شکل صحیح بدهد (که تجلی آن بی تفاوت نبودن نسبت به دوست و دشمن و حق و ناحق و ظالم و مظلوم است)، و ثالثا بایستی بتواند در عرصه عمل و رفتار، حمایت ما را نسبت به دوستان خدا و خصومت ما را نسبت به دشمنان خدا و تقابل با ظالم و کمک به مظلوم و محروم و دفاع از حق برانگیزد و به رفتار ما شکل دهد.
گریه و سینه زنی و مرثیه خوانی و سیاه پوشی برای مصائب سیدالشهدا علیه السلام، مربوط به ساحت دوم و میانی است. وظیفه گریه شکل دادن به عواطف و هیجانات و احساسات ماست و بدون آن کار تربیت ناقص است. چگونگی دوستی و دشمنی ما در این ساحت شکل می گیرد. انسانی که با همه دوست یا با همه دشمن است یک فرد معیوب و فاقد هویت و فاقد بلوغ روانشناختی است (که روانشناسان کمال به خوبی این موضوع را روشن کرده اند). کما اینکه امام صادق علیه السلام فرمودند: هل الدین الا الحب و البغض؟: آیا دین انسان چیزی جز دوستی و دشمنی (جهتگیری) اوست؟
اما اگر بنا باشد انسان عواطف منهای معرفت داشته باشد عواطفش به طرز خطرناکی به بیراهه می رود. در دیگرسو، اگر انسان در مرحله عواطف متوقف شده و در عمل شباهتی به سیدالشهدا علیه السلام (در دفاع از مظلوم و تاختن به ظالم و کمک به ضعفا و مهربانی با اهل نیاز) نداشته باشد، در هر دو حال هدف تربیتی محقق نشده است.
با این تقریر مشخص می شود هدف پیدا و پنهان دو گروه چیست؟ یکی گروهی که به دنبال حذف گریه و عزادای و شور بر سیدالشهدا علیه السلام هستند (مثلا به بهانه خنداندن یتیمان و کمک به نیازمندان که خود غالبا اهلش نیستند)، و گروهی که به دنبال منحصر کردن محرم و صفر در گریه و شور هستند (بدون کسب معرفتی و بدون اصلاحی در رفتار). هر دو گروه در یک جهت حرکت می کنند: حذف تاثیر تربیتی قیام عاشورا.
پس:
آیا گریه لازم است؟ بله
آیا گریه کافی است؟ نه
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است. دکتر مرعشی: پزشک و متخصص روانشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
https://eitaa.com/SAmarashi
حضرت رسول روزی به یکی از اصحاب خویش فرمود:
در راه خدا دوست بدار و برای خدا دشمن بدار، برای خدا موالات و دوستی کن وبرای خدا دشمنی کن، یقینا جز با این، به ولایت خدا نخواهی رسید.
و هرگز کسی طعم ایمان را نمی یابد، هر چند نماز و روزه اش فراوان باشد، مگر آنکه چنین باشد.
(وسائل الشیعه، ج ١١ ص ٤٤٠)
4_6035252967341294131.mp3
14.51M
سخنرانی: <نگاهی روانشناسانه به واقعه کربلا>
یکشنبه 96/8/7
دانشگاه شهید چمران اهواز
دکتر سید علی مرعشی
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است.
https://eitaa.com/SAmarashi
هدایت شده از محمد حسین رجبی دوانی
حضرت رقیه سلام الله علیها.mp3
1.84M
📻 #صوت
🚦پاسخ به شبهه وجود حضرت رقیه سلام الله علیها
🎙استاد محمدحسین #رجبی_دوانی
#پاسخ_به_شبهات
ویژه ماه #محرم
📲 @rajabidavani
▪️چهل روز است دل،دلـبر نـدارد
▪️حسین انگشت و انگــشتر ندارد
چهل روز است زهرا گشـته گریان
حسین بر خون خود گردیده غلطان
▪️چهل روز است زینب می کِشد آه
▪️کنار علقمه شرمنده شد ماه
▪️چهل روز است مولا سر ندارد
▪️رباب باوفا اصغر ندارد
▪️چهل روز است آل الله غریب است
▪️نـوای کاروان اَمن یجیب است
▪️چهل روز است دل،منزل ندارد
▪️بگو دریای غم ،ساحل ندارد
اربعین حسینی تسلیت باد
روانشناسی بی ادبی:
افراد بی ادب عزت نفس پایینی دارند، آنها برای خود ارزشی قائل نیستند، آنها در یک فرایند همانندسازی دیگران را نیز مانند خود بی ارزش می پندارند، این سبب می شود که به سادگی بتوانند به دیگران جسارت کنند، افراد بی ادب به دلیل عزت نفس پائین و احساس حقارت تمایل دارند دیگران را تحقیر کنند تا با آنان همسطح شوند، این یک رفتار جبرانی برای کاهش احساس حقارت است، افراد بی ادب عزت نفس پایینی دارند و این سبب تمایل به جلب توجه می شود، این نیز یک رفتار جبرانی برای کاهش احساس حقارت است، آنها برای جلب توجه نمی توانند به دیگران احترام بگذارند زیرا این کار تنها برای کسی میسر است که توانسته باشد اول به خودش احترام بگذارد، اما افراد بی ادب به دلیل عزت نفس پایین به خود احترام نمی گذارند، پس باید راهی دیگر برای جلب توجه بیابند، آنها سعی می کنند وصله ناجور باشند، حرفهای عجیب و غیرمنطقی بزنند، صدایشان را بلند کنند، توهین هایی که معمولا دیگران حاضر نیستند انجام دهند به زبان بیاورند و به این صورت خودی نشان دهند، آنها با غیرعادی بودن و هنجارشکنی جلب توجه میکنند، آنها برای آنکه دچار احساس گناه نشوند به شواهد نادری که بی ادبی آنها را توجیه می کند تمسک کرده و مرتب بر آنها پافشاری می کنند و در مقابل انبوهی از شواهدی که حق بی ادبی را از آنان می گیرد نادیده می انگارند تا دچار ناهماهنگی شناختی و اضطراب ناشی از آن نشوند، افراد بی ادب معمولا منفورند اما به نظر من بیشتر قابل ترحم اند، آنها برخلاف سروصدای زیادی که می کنند هیچ نیستند، فقط بی ادبند
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است.
دکتر مرعشی: پزشک و متخصص روانشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
https://eitaa.com/SAmarashi
چقدر آخر این ماه سخت و سنگین است/ تمام آسمان و زمین بی قرار و غمگین است/ بزرگتر ز غم مجتبی (ع) و داغ رضا(ع)/ فراق فاطمه با خاتم النبیین (ص) است
تمدن و رفتار متمدنانه
--------------------------------------------------
بی شک از مظاهر بارز رفتار انسان متمدن، نظم، دیسیپلین، رعایت قواعد و حدومرزهاست. این یکی از همان ویژگی هایی است که ما انسان ها را از حیوانات متمایز می کند، با وجود آنکه ما با حیوانات مشترکات زیادی هم داریم. برای مثال ما و حیوانات هر دو نیاز به خوردن غذا داریم. اما رفتار متمدنانه در انسان چنین است که برای غذا خوردن خود محدودیت های زیاد و ضوابطی را مراعات می کند. ما رعایت بهداشت، استفاده از ظروف مناسب، داشتن تاریخ مصرف، داشتن پروانه بهداشت، داشتن آرم استاندارد، سازگاری محتوی و ترکیب غذا با وضع مزاجی خود، و ... را شرط مصرف غذا قرار می دهیم و بر خلاف حیوانات که اینهمه قاعده را رعایت نمی کنند، ما اگر انسان متمدنی باشیم هر غذایی را نمی خوریم. انسان متمدن می فهمد برای آنکه از فواید غذا بهره ببرد و در عین حال از مضرات غذا در امان باشد باید یک مجموعه از محدودیت ها را تحمل کند و اگر نکند ناچار خواهد بود محدودیت های بیشتری را که ناشی از بیماری است بپذیرد، که عاقلانه اولی را ترجیح می دهد و این را تمدن می نامد. همچنین انسان متمدن و حیوان هر دو در نیاز به جابجایی مشترک هستند. اما هیچ گاو و گوسفندی پشت چراغ قرمز نمی ایستد و درکی از ورود ممنوع و سرعت مجاز و امثال آنها ندارد. این انسان متمدن است که برای خود محدودیت هایی در تردد قائل می شود و سنگ به دل خود می زند و این ضوابط را تحمل می کند. او می فهمد که اگر این محدودیت ها را نپذیرد ناچار خواهد بود که محدویت های بسیار شدیدتری را که ناشی از هرج و مرج و ترافیک و ازدحام است تحمل کند که عاقلانه اولی را ترجیح می دهد و این نامش تمدن است.
من یک سؤال از برخی مدعیان دوآتشه روشنفکری اما مقلد تمدن غرب و بلکه از کل تمدن غرب دارم که آنها را گریزی از پاسخ به این سؤال نیست:
چرا در همه نیازهای طبیعی و مشترک انسان و حیوان پذیرفتن چارچوب و حدومرز و قواعد و اصول را تمدن می نامید، اما تنها و تنها وقتی به نیاز جنسی می رسید، هرج و مرج و بی قاعده عمل کردن و چارچوب نداشتن را نشانه تمدن می دانید؟ هر آدم عاقلی می داند که هرج و مرج جنسی خطرش کمتر از هرج و مرج در تردد خیابانی و کمتر از بی ضابطه غذا خوردن نیست، اما چه ریگی در کفشتان هست که اینجا ناگهان فرمول عوض می کنید؟ چرا به اینجا که می رسید حتی در حدی که برخی حیوانات حد و مرز نگه می دارند هم رعایت حدومرز و چارچوب را لازمه تمدن نمی دانید و بلکه بی نظمی را تمدن جا می زنید؟
پس از مدتها قیافه حق به جانب گرفتن، وقت آن رسیده است که در این محاکمه اجتناب ناپذیر پاسخی بدهید، محاکمه ای که دیر یا زود فرا می رسید و اینک فرارسیده است.
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است.
دکتر مرعشی: پزشک و متخصص روانشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
https://eitaa.com/SAmarashi
آیا عقل پیامبر باطنی است؟ کدام عقل؟
مردم لفظ عقل را در 4 معنای مختلف بکار می برند که غالبا وقتی افراد از این لفظ استفاده می کنند یا می شنوند یا در کتابها می نگارند و می خوانند نه گوینده و نه شنونده به درستی نمی دانند کدام معنی اراده شده است
معنای اول: عقل یعنی امکان یا پتانسیل یادگیری، به این معنی مثلا جمادات عقل ندارند و کسانی که بهتر می آموزند عاقلتر از افراد دیرآموز نامیده می شوند
معنای دوم: عقل یعنی تجربه ای که سبب پخته عمل کردن فرد می شود، به این معنی افراد باتجربه تر را عاقلتر می خوانند، به عبارتی هرکس قبلا بیشتر آموخته است عاقلتر نامیده می شود
معنای سوم: عقل یعنی منطق، یعنی قوه فهم از روی بدیهیات، مثل آنکه درک کنیم که 2 بزرگتر از 1 است، یا دو چیز که با چیز سوم مساوی باشند با یکدیگر نیز مساوی هستند، یا جزء از کل بزرگتر نیست،
معنای چهارم: عقل یعنی قوه تشخیص خوب از بد و ناروا از روا، به این معنی عقل یک مهار درونی است که انسان را از کارهای ناشایست بازمی دارد و به اطاعت خدا وامی دارد و به بهشت می رساند، امام صادق علیه السلام فرمودند: العقل ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان، عقل چیزی است که با آن خداوند رحمان پرستیده می شود و بهشت کسب می گردد، به این معنی عقل عبارت است از قدرت خویشتنداری از لذات بدفرجام دنیا و درک خوش عاقبتی اطاعت خدا
از نگاه تخصصی روانشناسی سه معنی اول روی هم هوش را تشکیل می دهند و انسانها از نظر هوش مساوی نیستند و معنای چهارم خودکنترلی تحت هدایت هوش معنوی یا هوش غایت نگر است
با این حساب می بینیم که عقل به معنای اول و دوم هرگز حجت نیست زیرا یقین آور نیست، عقل به معنای سوم یقین آور است اما فقط در قضایای ساده و نه قضایای پیچیده. و اما اینکه به سعادت ابدی رهنمون شود حتمی نیست و اصلا کارش این نیست، پس سه معنای اول عقل هرگز پیامبر درونی نیستند.
عقل به معنای چهارم تعریف واقعی عقل است و اساسا لفظ عقل به معنای مهار و بند و بست است که مانع انجام هرکار دلخواهی می شود، و همین معنی چنانکه دیدیم تعریف دینی عقل نیز هست
با این تقریر تنها معنای چهارم است که حجت درونی است (نه پیامبر درونی) نه سه معنای اول، و او همان است که به تعبد خدا فرمان می دهد و فعالیت استقلالی چندانی ندارد، کارش آنست که درک کند آنچه خدا خواسته ولو ناخوشایند باشد خوش عاقبت است و آنچه خدا نخواسته ولو خوشایند باشد بدعاقبت است
پس می بینیم عاقل کسی است که بندگی محض خدا کند و نه کسی که مرتبا از نزد خود رای صادر کند
بنابراین اهمیت عقل در دریافت پیام خداست و نه هدایت استقلالی انسان
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است. دکتر مرعشی: پزشک و متخصص روانشناسی و عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز
https://eitaa.com/SAmarashi