2.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 همسرایی جوانان عراقی به عشق امام خامنهای
➕همراه با زیر نویس
❤️@shahidsarjoda❤️
* #حضرت_عباس #حضرت_زینب
🔻راوي ميگويد: وقتي بنا بود قافله آقا سيدالشهدا (علیه السلام) از مدينه به سمت مکه حرکت کند. شترهايي را دیدم که اثاث و مشک آب رويشان است و شترهايي که محمل رويشان است. منتظر بودم ببينم چه کساني از بنيهاشم همراه قافله می شوند. ديدم در کمال عفت و بزرگي، خانمي سياهپوش قدم از خانه بيرون گذاشت. آقاي جواني، سي و چندساله ساعدش را گرفته، اين خانم دستش را روي ساعد آقا گذاشته است. براي سوار شدن به نزديک محمل آمدند. اين آقا زانويشان را خم کردند تا آن خانم سوار شود. پرسيدم ايشان کیست؟ گفتند: زينب بنت علي. گفتم: آن آقا که بود؟ گفتند: آقا قمر بني هاشم.
🔸 مانند پروانه دور خاندان آقا سيدالشهدا ميچرخيد. اين بود که وقتي اسرا را خواستند از کربلا حرکت دهند. بيبي همه را سوار کرد، رو به علقمه کرد، الوداع برادرم عباس «انت الذي اخرجتني من منزلي» برادرم برخيز خواهرت ميخواهد سوار محمل شود.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
⚫️@shahidsarjoda⚫️
عاشقان وقت نماز است،یار ما بنده نواز است🍃🌸
#پیش_به_سوی_نماز
❤️@shahidsarjoda❤️
#تلنگر‼️
با دستایی که باهاش برا حسین(علیهالسلام) سینه زدی،💔
رو به روی خدا بلندش کردی🤲🏻
و ذکر خالقتو گفتی📿
گناهنکنرفیـق!🍃
♥️@shahidsarjoda♥️
!) ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺁﻣﺪ : ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺳﻮﺩ ﺁﻣﺪ : ﺑﺮﮐﺖ ﺭﻓﺖ !
(!)ﻣُﺪ ﺁﻣﺪ : ﺣﯿﺎ ﺭﻓﺖ!
(!) ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ ﻭ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﺁﻣﺪ :ﺳﻼﻣﺖ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺭﺷﻮﻩ ﺁﻣﺪ : ﺣﻖ ﺭﻓﺖ !
(!)ﺩﯾﺮ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺁﻣﺪ: ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺭﻓﺖ!
(!) ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﮔﺮﺍﯾﯽ ﺁﻣﺪ : ﻗﻨﺎﻋﺖ ﺭﻓﺖ !
(!) ﻗﻮﻡ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺁﻣﺪ : ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ ﺭﻓﺖ !
(!) ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺁﻣﺪ : ﺣﺠﺎﺏ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺟﻮﺍﯾﺰ ﺑﺎﻧﮑﯽ ﻭ ﮔﺎﻭﺻﻨﺪﻭﻕ ﺁﻣﺪ: ﺯﮐﺎﺕ ﺭﻓﺖ !
(!) ﺗﻠﻔﻦ ﺁﻣﺪ: ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺭﻓﺖ!
ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﮐﻨﯿﻢ !!!
ﭼﻪ ﻫﺎ ﺁﻣﺪ،ﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﺖ !.... ؟
#تلنگر
🕊@shahidsarjoda🕊
چه زمانۍ تصميم گرفت به سوريه برود؟ ايشان كه در هوا فضا كار مےكرد قاعدتا اجبارۍ در رفتنش نبود؟!
نه اصلا، كاملاً داوطلبانه رفت و خيلي هم تلاش كرد كه اعزامش كنند ..🖐🏼 برادرم يك دورهای با شھيد مدافع حرم مصطفي صدرزاده و شهيد سجاد عفتے جلساتۍ داشت. از اين دو شهيد بزرگوار خيلي تأثير گرفته بود! از سال 93 تصميم جدي گرفت كه #مدافعحرم شود ...(:
حتۍٰ مۍتوانم بگويم كه عاشق رفتن شده بود. ميگفت بايد دشمن را در همان جايي كه سر بلند كرده خفه كنيم. منتها محل كارش به او اجازه اعزام نميدادند. به سال 94 كه رسيديم ديگر تاب ماندن نداشت. ارديبهشت همان سال تقاضاي استعفا داده بود كه نپذيرفته بودند. از تيرماه هم كه دنبال نامه عدمنياز بود. فرماندهانش ميگفتند خيلي وقتها عباس پشت در اتاق جلساتشان ميايستاده تا بلكه نامه عدمنيازش را امضا كنند كه موافقت نميكردند. برادرم اواخر آبان 94 در مراسم پيادهروي اربعين شركت كرد. كلاً در امر زيارت خيلي پر روزي بود. سالي چهار، پنج بار مشهد ميرفت و يك يا دو بار هم به كربلا مشرف ميشد. اگر يك سال به كربلا نميرفت انگار چيزي گم كرده باشد، تمام سال پكر بود. به هرحال وقتي از پيادهروي اربعين 94 برگشت، پدرمان پرسيد آنجا دعا كردي كه خدا يك دختر خوب نصيبت كند. عباس هم با لبخند گفت از هر دو ارباب شهادتم را طلب كردم. كمي بعد دعايش در كربلا مستجاب شد و فرماندهاش نامه عدمنيازش را امضا كرد و توانست مجوز اعزام بگيرد. از قبل آموزشهاي لازم را گذرانده بود. از طرفي خودش هم ورزش ميكرد. با ما باستانۍ كار مےكرد. در تكواندو و دوي سرعت هم كه قهرماني داشت. واليباليست خوبي هم بود. بعدها فهميدم كه در آموزشهايش دورههاي دراگانت (قناسهجديد) و توپ 23 را تخصصے گذرانده است...
🎙برادرشهیدعباسآسمیہ
❤️@shahidsarjoda❤️