🌻مهدویٺ🌻
|•♥️دعا پشت دعا براے آمدنت
گناه پشت گناه براے نیامدنت
دل گیر،میان این دو انتخاب
کدام آخر؟
آمدنت یا نیامدنت😔🖐♥️•|
3381340026.mp3
821.3K
🎧 #نماهنگبسیارشنیدنی
🎼 با کوله باری از گناه...
🎙محمدحسین حدادیان
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان🌙
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگࢪ ظهوࢪ بھ همین نزدیڪے رُخ داد چے؟
قدم اوݪ چیھ؟!
#استاد_پناهیان
Γ🌿
مولاۍمـن♥️🖐🏻
اۍناگھانترازهمہۍاتفـٰاقها
پایانِخوبِقصہۍتلـخِفراقھا
اۍوارثِشڪوہاساطیر،جلوھڪن
تاگمشودابھتایندعاها . . .シ
☁️¦⇢ #منتظرآنہ 🌿••
|•🌸🌿•|
#چادرآنہ 🌿🌸
چادر بوی حیا و عفت می دهد ..😍
یعنی نگاه و فکرت را کنترل کن ❗️
چادر را بو کن ❗️
و عطر زهرا😇
این ریحانه بهشتی را استشمام کن ❗️
خوش بحالت 😉
که میراث دار حجب و حیای فاطمه هستی ❗️
سفیر عفت فاطمه ❗️
زین پس
چادرت را
با نیت سر کن ):🌿
* #چادرانهـ :) 💖✨
چادر از انسان کوه میسازد✨⛰
یک کوه پر ابهت....🍁🍃
کوه که باشی🤞🏻😌
ارامش زمین میشوی..🌏💫
کوه که باشی⛰🎸
همنشین اسمان میشوی..🎭❣
کوه که باشی💛💭
در اوجی..🕊✨
کوه که باشی💦☂
دیگران را هم به اوج می رسانی...☺️❤️
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
شهید_علی_بیرامی شهید مدافع وطن #شهید_پارس_ابادی #مزار_شهدا پ.ن: شهید عزیز ....اقا علی ...همشهری شهی
#حاجحسیݩیڪتآ .. ؛
صداقت و شهادت
اتفاقی همقافیه نشدهاند!
اگر #صادق باشیم،
حتما شهید میشویم
لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ✨
#شهید_علی_بیرامی •♥️•
#شهید_پارس_ابادی
#پارس_اباد
✍️منبع روی تصویر درج شده است
کپی این عکس با ذکر منبع روی تصویر✅
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
#حاجحسیݩیڪتآ .. ؛ صداقت و شهادت اتفاقی همقافیه نشدهاند! اگر #صادق باشیم، حتما شهید میشویم لِ
دوستان منبع تصویر از اینستاگرام خود شهید هست. که قبل شهادتشون داشتن...
والان این پیج رو برادر شهید علی بیرامی اداره میکنند🌷🌱
🦋وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
~هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند مرده مپندار بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند
《\/\/\/\/\/\/\/》
تاریخ ولادت: ۷۹٫۱۰٫۲۹🌸
تاریخ شهادت:۹۹٫۷٫۱۸🕊
مزار شهید علی بیرامی
کپی این عکس با ذکر منبع درج شده در عکس📌
#شهید_پارس_ابادی
🏴 سالروز #وفات_حضرت_خدیجه سلامالله علیها، همسر نبی اکرم «ص» تسلیت باد🖤
📖زیارت نامه #حضرت_خدیجه
{سلام الله علیها}
✨ بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ✨
🤚اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ،
🤚اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ،
🤚اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ،
🤚اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ،
🤚اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ،
🤚اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَكِ بِما أَوْلاكِ اللهُ مِنْ فَضْل،
🤲وَالسَّلامُ عَلَیْكِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
🍃🌺رمـــان #از_من_تا_فاطمه.. 🌺🍃 قسمت #دوم #هوالعشق #فاطمه_بی_علی چشم باز کردم ٬اما چه چشم بازکرد
🌺🍃رمـــان #از_من_تا_فاطمه.. 🌺🍃
قسمت #سوم
#هوالعشق
#روز_های_بی_قراری
ساعت۶/۴۰دقیقه عصر است.
دوباره به اتاقمان برگشتم٬اما اینبار با سری زخمی نه بهتر است بگویم با دلی زخمی٬
اما مگر خودم رضایت ندادم ؟
مگر تمام این جمع گریان رضایت ندادند؟پس این شیون و زاری برای چه بود؟علی من نمرده است #شهید شده است آری شهید... یادم است آن روز را...
-اخه فاطمم چرا اینطور میکنی ؟
-.....
-حرف نمیزنی دیگه خانوم هان؟
-علی بسه چی داری میگی؟ما تازه یه ساله ازدواج کردیم من نمیخوام...
-تروخدا گریه نکن جان علی گریه نکن عزیزم
-علییی تروخدا نرووو ازت خواهش میکنم نرو من نمیتونم من میمیرم بخدا میمیرم؛اصلا تو که میخواستی بری چرا ازدواج کردی این دل منم عاشق کردی هان؟چرااااا؟
دست هایش را دور شانه های لرزان گره زد و آرام درگوشم زمزمه کرد.
-بخاطر بی بی زینب فاطمم به خاطر حرمت شیعه و حفظ انسانیت عزیزکم
-ولم کن علی یعنی هیچکس جز تو نمیتونه مدافع اینا باشه؟ببین علی ادما...
حرفم نصفه ماند و چشم های علی به سرخی زد اشک حلقه شده اش وجودم را لرزاند..
-فاطمه خانومم فکر نمیکردم اینو بگی عزیز٬یادت نرفته شرط ازدواجت با من چی بود؟تو علی باش تا فاطمت باشم؟فراموش کردی؟
-وای علی نکنه تو فکر میکنی من دلم با بی بی نیست؟بقرآن قسم هسسست فقط ٬فقط ...
-فقط چی فاطمه؟
-فقط دوست دارم...
شانه های علی من لرزید بغض مردانه اش سرباز کرد و پریشانم کرد.کنارش نشستم دست های قویش را گرفتم سرش را که بالا اورد نفسم رفت چشمانش کاسه خون بود انگار اوهم بر سر این دوراهی مانده دوراهی من یا شهادت...
به یاد آن روزها اشکانم 😢جاری میشود و دستانم میلرزد
دوباره این سرم لعنتی را به من وصل کردند اه ..
جان بیرون رفتن نداشتم به من گفته بودند پیکر وجودم در مرز مانده و آن پست فطرت ها درقبالش هزینه سنگینی میخواهند..
خدا لعنتشان کند .
آلبوم خاطرات جلوی چشمانم آمد آن را برداشتم و ورق زدم
🌺🍃ادامه دارد...
نویسنده: نهال سلطانی
@nahalnevesht
#کپی_بدون_ذکرنام_نویسنده_و_منبع_حق_الناسه
#روز_اول_خواستگاری