eitaa logo
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
728 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5هزار ویدیو
115 فایل
📍تحت مدیریت تر‌ک اوشاخلاری پارس آبادمغان😁 - کپۍ؟ حلالت‌ رفیق😉! https://harfeto.timefriend.net/17250461676885
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ قبح شکنی از رقص و مسائل غیراخلاقی و... در 🎬 انتروپومورفیسم چیست؟ 🎙استاد خوش منظر
"💕🍀" •|ـحڪ گشتِھ •|ـدر بِھشـت خـدا •|ـروۍ ھـر درۍ ....! •|ـرهبـرفقط‌سِید علـۍ♥️ 💕|↫
بعدانتخاب ڪاندیداها؛ خیلی ازبچه انقلابیامون هم به خاطر رد صلاحیت شدن بعضیا گفتن راےبی‌راے؛ فقط میخواستم بگم تویی که خودتو بچہ انقلابی ومذهبی ومطیع رهبری میدونی بارای ندادنت داری از اهداف شومِ دشمن حمایت میڪنیا 🖐🏼!
⚠️ 1182 ساله ڪه ڪانديدای انتخاب شده‌ از سوی خدا... ولۍ...😔 ڪسی ايشان‌ را به مردم تبليغ نمی ڪند 😭 ستاد تبليغاتی ندارد 😭 و كسی او را نمی خواهد 😭 ای ڪــاش ڪـه‌ انتخاب مان مهدی بود هر پرسش و هرجواب مان مهدۍ بود اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 #به_نام_خدای_مهدی . قسمت #سی_ام . . -فک کنم گفت علوی . -چییی😳😯علوی؟!؟!
💞 💞 . قسمت . . _ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺ . با شنیدنش لحن صدای بابام عوض شد.. چون اشپزخونه پشت بابام بود نمیتونستم دقیق ببینمش ولی با لحن خاصی گفت _شوخی میکنید؟! .😟😏 که پدر سید گفت _نه به خدا شوخیمون چیه...اقای مهندس و ان شا الله ماه داماد اینده همین ایشون هستن . با شنیدن داماد یه تبسم خاصی رو لب سید اومد و سرشو پایین انداخت☺ . ولی دیدم بابام از جاش بلند شد و صداشو بلند کرد و گفت : 🗣 _اقا شما چه فکری با خودتون کردید که اومدید اینجا؟؟😠 فکر کردید دختر دسته ی گل من به شما جواب مثبت میده...😏 همین الانش کلی خواستگار سالم و پولدار داره ولی محل نمیکنه اونوقت شما با پسر معلولت پا شدی اومدی اینجا خواستگاری؟! 😡 جمع کنید آقا... . زهرا خواست حرفی بزنه ولی سید با حرکت دستش جلوشو گرفت و اجازه نداد😕😒 . پدر سید اروم با صدای گرفته ای گفت _پس بهتره ما رفع مزاحمت کنیم😔 . -هر جور راحتید...😠 ولی ادم لقمه رو اندازه دهنش میگیره... . مادر و پدر سید بلند شدن و زهرا هم اروم ویلچر رو هل میداد به سمت در... . انگار آوار خراب شده بود روی سرم😢 نمیتونستم نفس بکشم و دلم میخواست زار زار گریه کنم😢😭...پاهام سست شده بود...میخواستم داد بزنم ولی صدام در نمیومد😢.. دلم رو به دریا زدم و رفتم بیرون... پدر و مادر سید از در خروجی بیرون رفته بودن و سید و زهرا رسیده بودی لای در . بغضمو قورت دادم و اروم به زور صدام در اومد و سلام گفتم...😢 . بابام سریع برگشت و گفت _ تو چرا بیرون اومدی😠...برو توی اتاقت😡 . ولی اصلا صداشو نمیشنیدم.. . زهرا بهم سلام کرد ولی سید رو دیدم که اروم سرش رو بالا اورد و باهام چشم تو چشم شد...👀💕 . اشکی که گوشه ی چشمش حلقه زده بود اروم سر خورد و تا روی ریشش اومد.😢 . سرش رو پایین انداخت و اروم به زهرا گفت _بریم...😞 . و زهرا هم ویلچر رو به سمت بیرون هل داد... . بعد اینکه رفتن و در رو بستن من فقط گریه میکردم😭😫 . بابام خیلی عصبانی بود و فقط غر میزد...😠 _مسخرش رو در آوردن😡 یه کاره پا شدن اومدن خونه ما خواستگاری . و رو کرد به سمت من و گفت: _ تو میدونستی پسره فلجه؟!😠 . -منم با گریه گفتم😢بابا اون فلج نیست😢جانبازه😔 . -حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی یه آدم عادی نیست😠 . ادامه دارد.... . منبع👇 Instagram:mahdibani72
گردان فاتح خیبر 🇵🇸
💞 #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 . قسمت #سی_و_یکم . . _ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺ . با شنیدنش لحن صد
💞 💞 . قسمت . . -منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست😢...جانبازه😔 . -حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی حالتش عادی نیست😠 . -بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها هم هم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما...😞😢 . که بابام پرید وسط حرفو گفت: _دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟! 😟😠در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم می اومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که😑😏 میدونستم بحث بی فایده هست😔...اشکامو به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم😢.. وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید😢...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم😭...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه😢... ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود😢...تا صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود . مامانم اومد تو اتاق و گفت : _دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا...😟😕 . -اخه شما که حال منو نمیدونی مامان.😢..دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه😭 . -من حال تورو نمیدونم؟! ههه😔...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم😢 . -یعنی چی مامان؟!😯 . -یعنی اینکه....هیچی...😕😒 ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد با کلی افکار و قیافه مختلف نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن نمیگم مذهبی باشه یا نباشه ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه😕😐 . . اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم😔اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال😕صبح شد و دلم گرفته بود😞 دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش 😢 . هیچکی نبود باهاش درد دل کنم 😔 یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار 👣شهدا👣😢 لباسم رو پوشیدم و به سمت شهدای گمنام راه افتادم.. . نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟!😯 چرا دیگه خودشه 😔حالا چیکار کنم😯 اروم جلو رفتم . -سلام 😞 . -سلام ریحانه جان😊 و بغلم کرد و گفت: _اینجا چیکار میکنی؟😯 . -دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم😞😢...تو چرا بیرونی؟! . -محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد . -زهرا😔نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم.به خدا منم نمیخواستم... . -این چه حرفیه ریحانه.من درکت میکنم . اروم به سمت مزار حرکت کردم.و وارد یادمان شدم.صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم😔 . ادامه_دارد...... منبع👇 Instagram:mahdibani72💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السّلامُ عَلَیکَ یااباصالح المهدی(عج)
رفیق‌ بیا یه قراری با هم بزاریم 😉🖇 💕 امروز سعی کن لبخند بیاری رو لبِ خدا :) حتی اگه شده با یه کارِخوبِ کوچیک🌱 حتی با کنار گذاشتن یک گناه✨ حتی با بوسیدن دست پدر و مادرت...💖 یا هر کار دیگه ای که میدونی خدارو خوشحال میکنه🌧 یه تقلبم برسونم بهت😉 خدا با شاد شدنِ بنده هاش خیلی شاد میشه🌻 اگه میتونی یک بنده شو خوشحال کن🙃‌ ؟🖐🏻 🌸 ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 🌻🌿ـ ـ ـ ـ ـ ✨الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ لوَلــیِّڪَ اَلْفــَرَج
یہ آقایے بود کہ توے آخرین مداحیش گفت: [یعنے قسمت میشہ منم شهید بشم تو سوریہ؟!] دقیقا بعد از اون مداحے رفت سوریہ و شهید شد
∞↻ 🌸🌱 یھ‌رفیق‌داشتیم‌میگفتـ🖇↓ هدفت‌چیھ؟! گفتم‌شہادتـ گفت‌اشتباهھ شہادت‌یہ‌راهہ‌یہ‌مسیر... حالا‌انتخابٺ‌ازاین‌مسیرچۍبوده؟! رسیدن‌بہ‌خدا... یانشون‌دادن‌بہ‌مردم💔؟! (: ؟
هرچه‌داریم‌ازرحمت‌خدا وهرچه‌نداریم‌ازحکمت‌خداست( :🖇''
「📌📕•••」 .⭑ شایدفکرکنی‌ حاج‌قاسم، فرماندهی‌کھ ایران‌و سوریھ‌ وعراق‌ رومدیریت‌نظامی میکرد، سرش‌ خیلی‌شلوغ‌بـودنھ‌؟‌ با این‌حال‌کتاب‌ خوندنش‌ترک‌نمیشد.. بهانھ نیاریم‌ براۍمطالعہ‌کردن .⭑
「🍓🍁•••」 .⭑ لب باز میڪنم ، سخنم گࢪیہ مےکند با ما چہ ڪࢪده دوࢪے ات اے بهتࢪ از بهشت .⭑
3727575497.mp3
6.7M
🎼⃟🍎 ♡اللهم ارزقنا حرم ♡آرزومه کربلا برم... 🎼|↫ 🍎|↫ 🎙|↫
😍 ❤️ ... اگردخترهامیدونستݩ همشون‌ناموس‌امام‌زمان‌هستݩ🌿 شاید دیگه‌آتیش به وجود مهدی‌فاطمه‌(عج)نمیزدن!💔 شایدعکساشون‌رواز دست وپای نامحرم‌جمع‌میڪردݩ...😞 شآیدحجابشوݩ‌و رعایت‌میکردݩ... اللهم الرزقنا نگاهـِ مهدۍ💚 💫اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج💫
#پروفایل #ست_دخترونه_پسرونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵📎 📱 فکر نکن قصه ما تموم شده😏 تازه این ترانه آغاز شده✌️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رفیقش مۍگفت👀'': : درخواب‌محسن‌رادیدم‌که‌مۍگفت: هرآیه‌قرآنۍ‌که‌شمابراۍشهدامۍخوانید دراینجاثواب‌یك‌ختم‌قرآن‌رابه‌اومۍ‌دهند📖'' ونورۍهم‌برای‌خواننده‌آیات‌قرآن فرستاده‌مۍشود..✨'' : ⍣ ⍣ عکس دیده نشده از شهید حججی 😍😍😍