eitaa logo
رفیق‌شهیدم‌ابراهیم‌هادی
138 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
بسم رب شهدا و الصدیقین راه ارتباطی با ادمین کانال @Imam_Hosin313 تاسیس: ۱۴۰۰/۳/۸ کپی کردن مطالب آزاد نوش جانت
مشاهده در ایتا
دانلود
2.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹حضور پرشکوه مردم در مراسم تشییع شهید مدافع حرم «حسن صیاد خدایی»
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مداحی میثم مطیعی در مراسم تشییع پیکر شهید مدافع حرم حسن صیاد خدایی 🥀 این گل را به رسم هدیه، تقدیم نگاهت کردیم، حاشا این که از راه تو، حتی لحظه‎ای برگردیم ✍️ هنوز راه شهادت باز است.. شهادتت مبارک سردار 🌹
« ♥️🕊» او‌زنـده‌اسـت‌و‌همـه‌مـا‌مـرده‌ایـم‌..! ♥️¦↫ 🕊¦↫
~🕊 نیمه شب بود، احساس کردم کف پایم خیس شد! نشستم؛ دیدم حسین است کف پایم را می‌بوسید. گفتم: مادر چکار میکنی! اشکش جاری شد. گفت: مادر دعا کن مثل امام حسین علیه السلام بدنم تکه تکه بشه و چیزیش برنگرده! اشکم در آمد. بار آخرى بود که می دیدمش، گلوله تانک نشست به سینه اش، فقط تکه ای از استخوان پایش برگشت!🙂💔
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدار پدر دختری...🙂💔 دلتون شکست...؟!💔 التماس دعا رو با صلوات یاد کنیم
ومافرزندان‌کسانی‌هستیم‌که‌مرگ، راه‌آنها‌رانمی‌شناسد... چراکه‌آنهابه‌وسیله‌ی‌مرگ درمسیرخداصعودکرده‌اند...:)🌿
♥️🕊 |شھادت!ツ |آغاز خوشبختے است! |خوشبختے‌اۍ‌ڪہ‌پایانے نداردツ شہید ڪہ بشوے! خوشبختِ ابدے میشوے♥️:) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
_ _ شھید‌آوینی : دل ، ٺـنھا نردبانۍ است کھ آدمۍ را بہ آسمان میرسانـد و ٺـنھا وسیلھ‌ ایـست کھ خـدا‌ را‌ در مے‌یابـد .. «🌿🎧»
-گفتندشھیدگمنامہ،پلاڪ‌هم‌نداشت!😔 اصلاهیچ‌نشونہ‌اےنداشٺ! امیدواربودم‌روی‌زیرپیرهنیش‌اسمش‌رو‌نوشتہ‌باشھ… نوشتہ‌بود:اگربرای‌ خداسٺ،بگذارگمنام‌بمانم✋🏻🥀 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
+ میدونی بزرگترین درد واسہ یہ دختر چیه؟! _ بزرگترین؟! نہ نمیدونم ... چیه؟! + اینڪه بگه ڪاش پسر بودم ، شهید میشدم :) و با این جمله اش بالشش تا صبح خیسہ😪 😔 ‌
•═┄•※☘🌹☘※•┄═• 💌 به روایت مادر: دو ماه قبل از رفتنش به سوریه که ماه مبارک رمضان هم بود. برای من و پدرش بلیت گرفت و ما را برای ۱۰ روز به مشهد برد. تمام این ۱۰ روز زیارت‌نامه عاشورا و نماز می‌خواند و در حرم بود. فقط سحر و افطار می‌دیدمش. روزهای آخر دیگه سحر و افطار هم نمی‌آمد، در حرم می‌ماند. آن شب که رضایت می‌خواست بیست‌ویکم ماه رمضان و شب احیا بود. من هم دیدم خیلی بی‌تاب است که برود، گفتم به خاطر این که این راه را انتخاب کرده‌ای و این راه را دوست داری رضایت می‌دهم بروی. 🌷
🕊 انقدر‌سینـہ‌میزد‌ بھش‌گفتم‌ڪم‌خودتو‌اذیت‌ڪن..! مے‌گفـت: این‌سینہ‌نمے‌سوزه.. موقع‌شھادت‌همہ‌جاش‌ترڪش‌بود‌ جز‌سینہ‌اش... 💠|شھید‌حمید‌سیاهڪالے‌مرادی|