🔴یه روز به علی آقا گفتم برای کاری نذر کرده بودم،دعام مستجاب شده ✅
قصد کردم یه هیئت برپا کنم و روضه اباعبدالله علیه السلام رو بخونیم و آخرش هم به بچه ها پیتزا بدم ...🖐🏻
گفت : واقعاً قصد انجامش رو داری؟ گفتم: آره. همون موقع تلفن همراهش رو برداشت و شروع کرد زنگ زدن به چند تا از بچه ها... جمعشون کرد دور هم. بعد به یکی گفت بشین روضه بخون... اون هم مونده بود... شروع کرد به خوندن... چند دقیقه ای دلهامون کربلایی شد و تمام. با لبخند و خیلی جدی گفت: خب حالا وقت مرحله دوم نذر شماست. اونم پیتزا دادن به اهل هیئت... به همین راحتی... اصلاً معتقد نبود که باید با تعداد خاصی با شرایط خاصی در مکان خاصی روضه و هیئت برپا کرد... هر جا دلش می رفت، بچه ها رو دور هم جمع می کرد و به یکی هم می گفت بخون. همیشه اولین نفری هم که اشکش جاری می شد خودش بود ...💔
#شهید_علی_خلیلی🌷
#شهید_غیرت
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
شام نیمه شعبان تصمیم می گیرد بعد از هیئت رفقای نوجوانش را از نارمک تا محله خاک سفید تهران بدرقه کند ...🖐🏻
شاید نگران بود. اضطراب اینکه نکند نیمه های شب برای هم هیئتی های کم سن و سالش خطرساز باشد. غیرتش اجازه نداد تنها راهیشان کند . . . 🚶🏻♂
اما در میان راه متوقف شد !
🔺 غیرتش به جوش آمد. عده ای خناس در حال آزار و اذیت دختر جوان بودند. دخترک وحشت زده استمداد می طلبید. تاب نیآورد. امر به معروف کرد. محل نگذاشتند. طاقت نیآورد. جلو رفت. جامه به دندان گرفتند و گریختند. اما لحظاتی بعد...قمه جاهلی و اب دیده دیوان و ددان، خون علی را بر زمین ریخت. ماهها گذشت؛ تا در خلسه بهاری نوروز زهرائی سلام الله علیها، نام علی در قطعه آسمانی و بهشتی شهدای غیرت نقش ببندد 🌸
#شهید_علی_خلیلی🌷
#شهید_غیرت
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لحظات اولیه مجروح شدن شهید علی خلیلی 😔!
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴علی عزیز ماهها با بیماری دست و پنجه نرم کرد.
🔺طی این ایام آنقدر زخم زبان شنید که زخمهای جانکاهش را فراموش کرد. روزهای پایانی عمر کوتاهش نامه ای خطاب به رهبری نوشت تا تسکین و التیام زخم هایش باشد. زخم هائی که این روزهای آخر نه بر جسم که روح و قلبش را جریحه دار کرده بود. وقتی که او را نصیحت می کردند: " جوان مگر مملکت قانون ندارد تو چرا درگیر شدی؟... رهبر هم راضی نبود جانت را به خطر بیاندازی و ..." و چه خوش گفت که از زاهدان خشک مجو پیچ تاب و عشق♥️
اماعلی، جان داد چون نخواست و نمی توانست بی غیرت باشد. ابرو در هم کشید و جان بر کف نهاد چرا که دفاع از ناموس را فتوای اخلاق و حکم دین می دانست و خونش را نیز در راه دفاع از غیرت و مردانگی اهدا کرد. *علی عزیز شهید غیرت است .
اهل ظاهر شاید در آن لحظه به بیش از تذکر لسانی فهم نمی کردند. اینکه به حکم امر به معروف اگر ضرر جانی داشت نباید خطر کرد. عافیت اندیشی فقط یک انسان را فدا نمی کند؛ غیرت را به خاک می کشد.
ماجرا اینجا تذکر لسانی نبود. قصه دفاع از ناموس بود که تاب از علی ربود. خون علی از رگ غیرتش جاری شد تا روح بلند مردان با غیرت زنده بماند ...🖐🏻
#شهید_علی_خلیلی🌷
#شهید_غیرت
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
خاطره ای تکان دهنده از زبان دوست شهید خلیلی در آن حادثه تلخ 💔
وقتی ضارب علی رو با چاقو زد ما پیکر غرق خونش رو به کناری کشیدیم ، پیرمردی آمد و گفت : خـوب شد همین و می خواستی؟ به تـو چه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟
🎙علی با صدای ضعیفی گفت:
حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم ! ✊🏻
#شهید_علی_خلیلی🌷
#شهید_غیرت
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻نامه شهید علی خلیلی به رهبر انقلاب قبل از شهادت 💔.
🔴متن زیر نامه شهید علی خلیلی می باشد که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است 👇🏼
🖐🏻سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید؛ خوبم.
دوستانم خیلی شلوغش می کنند، یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند، شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند... هر چند که دکتر ها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند...
من نگران مسائل خطرناک تر هستم... من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل می کند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.
اما اینجا بعضی ها می گویند کار بدی کرده ام. بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند می گفتند به تو چه ربطی داشت؟!! مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!
ولی آن شب اگر من جلو نمیرفتم، ناموس شیعه به تاراج می رفت ونیروی انتظامی خیلی دیر می رسید. شاید هم اصلا نمی رسید...
یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت: پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!
من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز واجب است.
آقاجان!
به خدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمی کند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(علیه السلام) را امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟
مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟
یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟؟ یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟؟
رهبرم!
جان من و هزاران چون من فدای غربتت.بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم می شود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ می نشینید.
آقا جان!
من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمیشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمیگذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی 🍃
#شهید_علی_خلیلی🌷
#شهید_غیرت
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
صدا زد : مامان! 🗣
مادرش اومد ...
گفت: این سرم رو از دستم در بیار ، میخوام برم دستشویی مادرش کمکش کرد ، رفت وضو گرفت اومد بیرون !
گفت: مامان بغلم می کنی !؟✋
مادرش بغلش کرد :)🌸
تموم شد پرواز کرد🕊
🔺 ساعت ۱۹ سوم فروردین ۹۳
#شهید_علی_خلیلی🌷
#شهید_غیرت
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقطخدا . . . 🖐🏻
#شهیدعلیِخلیلی 🌷٫
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR