eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.1هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
5.6هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
چند ماه بعد از تلاشهای مداوم محمد برای کامل کردن پرونده های شهدا ، اتفاقی در رابطه با پرونده شهدا به سپاه رفته و یکی از دوستانش که در بایگانی بود را ملاقات می‌کند. دوستش می‌گوید محمد، شما دانشکده افسری قبول شدی اما محمد انکار می‌کند و می‌گوید نه قبول نشدم. دوستش گفته بود مگر می‌شود خودم اسمت را دیدم اما برای اطمینان آخر وقت پرونده‌ات را چک و نتیجه را دقیقا اعلام می‌کنم. 🔻پایان وقت اداری دوستش پس از نگاه کردن پرونده‌ها به محمد می‌گوید قبول شده‌ای. اسمت در سیستم به اشتباه همان «مهر غفاری» ثبت و اصلاحیه اعمال نشده بود. با نمره خوبی هم پذیرفته شده‌ای. به این ترتیب محمد وارد دانشکده افسری شد... 🎙(راوی پدر شهید) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💬دلنوشته ای با قلم شهید محمد غفاری: 💠سفره ای درسال 1359انداخته شد ویک عده بر سر این سفره نشستند وبه لقاالله پیوستند اما ما چه کرده ایم؟به خدا هیچ... دیگر بغض گلویم را گرفته💔. حتی بعد از دیدن چند جوان که با سر و وضع های آنچنانی ایستاده بودند و کارهای ناشایست انجام می دادند اشک در چشمانم جمع شده بود. خودم را کنترل کردم.اما دیگر طاقت نیاوردم به منزل که رسیدم به طبقه ی بالای منزل رفتم و به عکس ها و نوارهای شهدا گوش دادم و با نوای شهیدسیدمجتبی علمدار نشستم وسیر گریه کردم.💔 دیگر دلم نمیخواهد بیرون بروم؛چون هروقت بیرون میرفتم جوان ها ‌را در پی عیاشی و جلب توجه میدیدم. دختران جوان با غرور و تکبر حرکت میکردند.مردان وزنان درفکرمایحتاج زندگی وسبقت در مال خود بودند؛ آری انگار این شهدا فراموش شده اند. 🌱 ای کاش رنگ شهربازیم نمیداد درجبهه‌‌رمزیازهرا(س)مرابرباد میداد امشب دل از یادشهیدان تنگ دارم در دل هوای کربلای پنج دارم 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔷در همدان عروس و دامادها را می آوردند دورتا دور امامزاده عبدالله و می چرخاندند. محمد نظرش این بود که اطراف امامزاده نباید گناهی انجام شود. به خاطر همین گل و شیرینی می خرید و می رفت می داد به عروس و دامادها و با آنها صحبت می کرد که حرمت امامزاده را حفظ کنید. بعد از شهادت محمد یکی از همان عروس و دامادها به منزل ما آمدند و گفتند : پسر شما باعث شد که ما از زندگی پر از گناه برگردیم و به سوی یک زندگی معنوی برویم. 🎙(راوی پدر شهید) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
بنده در قیدوبند برگزاری مراسم عروسی آنچنانی‌وتجملی نبودم. مصادف با میلاد امام محمد باقر (علیه السلام)🌸 جشن ولیمه ساده ای گرفتیم در عین حال سالم و بدون گناه بود که بیشتر اقوام و آشنایان هم دعوت بودند و بسیار هم خوش گذشت 🔷در گیرو دار کارهای عروسیمان بودیم. مجروحیت محمد اتفاق غیر منتظره ای بود و درعین حال بسیار ناراحت کننده. اما ذهن من در پس این اتفاق به ظاهر ناخوشایند به دنبال حکمت این ماجرا بود. جای تامل داشت. شاید نشانه ای بود. 🌱 در معنویات به قولی سیمش زود وصل می شد و ارتباط می گرفت . از عبادت لذت می برد . ذره ای ریا در عبادتش ندیدیم. تنها چیزی که به زبان نمی آورد همین خلوت هایش بود . در مناسبت ها یا وقتی از ماموریت که بر می گشت برایم هدیه می آورد . حتی شده یک شاخه گل🌺. آینده نگری منحصر به فردی داشت . درباره مسائل سیاسی همه ی خانواده ما از ایشان تبعیت میکردند . از درک و بینش خاصی برخوردار بود ، 🔻در هر شرایطی حتی فضای غبارآلود و پر ابهام فتنه ، راه با بصیرت تمام تشخیص داد او برحسب ولایتمداری به وظیفه ی خود عمل ، و ما را هم راهنمایی می کرد 🎙(راوی همسر شهید) 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
چند ماه بعد از تلاشهای مداوم محمد برای کامل کردن پرونده های شهدا ، اتفاقی در رابطه با پرونده شهدا به سپاه رفته و یکی از دوستانش که در بایگانی بود را ملاقات می‌کند. دوستش می‌گوید محمد، شما دانشکده افسری قبول شدی اما محمد انکار می‌کند و می‌گوید نه قبول نشدم. دوستش گفته بود مگر می‌شود خودم اسمت را دیدم اما برای اطمینان آخر وقت پرونده‌ات را چک و نتیجه را دقیقا اعلام می‌کنم. 🔻پایان وقت اداری دوستش پس از نگاه کردن پرونده‌ها به محمد می‌گوید قبول شده‌ای. اسمت در سیستم به اشتباه همان «مهر غفاری» ثبت و اصلاحیه اعمال نشده بود. با نمره خوبی هم پذیرفته شده‌ای. به این ترتیب محمد وارد دانشکده افسری شد... 🎙راوی :پدر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📝دلنوشته ای با قلم : 💠سفره ای درسال ۱۳۵۹،انداخته شد ویک عده بر سر این سفره نشستند وبه لقاءالله پیوستند اما ما چه کرده ایم؟ به خدا هیچ... دیگر بغض گلویم را گرفته💔 حتی بعد از دیدن چند جوان که با سر و وضع های آنچنانی ایستاده بودند و کارهای ناشایست انجام می دادند اشک در چشمانم جمع شده بود. خودم را کنترل کردم.اما دیگر طاقت نیاوردم به منزل که رسیدم به طبقه ی بالای منزل رفتم و به عکس ها و نوارهای شهدا گوش دادم و با نوای شهیدسیدمجتبی علمدار نشستم وسیر گریه کردم.💔 دیگر دلم نمیخواهد بیرون بروم؛چون هروقت بیرون میرفتم جوان ها ‌را در پی عیاشی و جلب توجه میدیدم. دختران جوان با غرور و تکبر حرکت میکردند.مردان وزنان درفکرمایحتاج زندگی وسبقت در مال خود بودند؛ آری انگار این شهدا فراموش شده اند. 🌱 ای کاش رنگ شهربازیم نمیداد درجبهه‌‌رمزیازهرا(س)مرابرباد میداد امشب دل از یادشهیدان تنگ دارم در دل هوای کربلای پنج دارم🌷 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‌ 🌸در همدان عروس و دامادها را می آوردند دورتا دور امامزاده عبدالله و می چرخاندند. محمد نظرش این بود که اطراف امامزاده نباید گناهی انجام شود. به خاطر همین گل و شیرینی می خرید و می رفت می داد به عروس و دامادها و با آنها صحبت می کرد که حرمت امامزاده را حفظ کنید. بعد از شهادت محمد یکی از همان عروس و دامادها به منزل ما آمدند و گفتند : پسر شما باعث شد که ما از زندگی پر از گناه برگردیم و به سوی یک زندگی معنوی برویم. 🎙راوی :پدر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
بنده در قیدوبند برگزاری مراسم عروسی آنچنانی‌وتجملی نبودم. مصادف با میلاد امام محمد باقر (علیه السلام)🌸 جشن ولیمه ساده ای گرفتیم در عین حال سالم و بدون گناه بود که بیشتر اقوام و آشنایان هم دعوت بودند و بسیار هم خوش گذشت 🔷در گیرو دار کارهای عروسیمان بودیم. مجروحیت محمد اتفاق غیر منتظره ای بود و درعین حال بسیار ناراحت کننده. اما ذهن من در پس این اتفاق به ظاهر ناخوشایند، به دنبال حکمت این ماجرا بود. جای تامل داشت. شاید نشانه ای بود. 🌱 در معنویات به قولی سیمش زود وصل می شد و ارتباط میگرفت . از عبادت لذت می برد . ذره ای ریا در عبادتش ندیدیم. تنها چیزی که به زبان نمی آورد همین خلوت هایش بود . در مناسبت ها یا وقتی از ماموریت که بر می گشت برایم هدیه می آورد . حتی شده یک شاخه گل🌺. آینده نگری منحصر به فردی داشت . درباره مسائل سیاسی همه ی خانواده ما از ایشان تبعیت میکردند . از درک و بینش خاصی برخوردار بود ، در هر شرایطی حتی فضای غبارآلود و پر ابهام فتنه ، راه را با بصیرت تمام تشخیص داد او برحسب ولایتمداری به وظیفه ی خود عمل ، و ما را هم راهنمایی می کرد 🎙راوی :همسر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR