🔹خاطره🍃
لحظه شهادت رفیقت نمیتوانی احساسی شوی فقط باید پیکر برگردانی💔
🌷شهید مرادخانی از دوستان نزدیک شوهرم بود که کنار حسین آقا به شهادت رسید.
شهید بواس تعریف میکرد: کبلایی (شهید مرادخانی را با نام کبلایی صدا میزد) جلوی ما حرکت میکرد که تک تیرانداز او را زد. صدایش زدم کبلایی، اما جواب نداد.
به دوستم گفتم: کبلایی شهید شد. رفتیم بالاسرش بلندش کردم گذاشتم روی دوشم و پیکرش را آوردم عقب.
یکی از اقوام نزدیک شهید مرادخانی هم در سوریه بود که حسین میگفت دیدم آمد دم آمبولانس و گریه میکرد. فکر کردم متوجه شده، پرسیدم چه شده؟
گفت: شهید صحرایی و شیخ الاسلامی از دوستانمان شهید شدند.
با خودم گفتم: این برای آنها اینقدر گریه میکند اگر شهادت کبلایی را بفهمد چه میکند؟
خلاصه شهید مرادخانی را با آمبولانس فرستادم عقب.
از حسین آقا پرسیدم شما که با هم اینقدر صمیمی بودید وقتی شهید شدن او را دیدی چه کردی؟
گفت: فرصت کاری نداشتم فقط فکر کردم باید سریع پیکرش را برگردانم عقب دست داعشیها نیفتد. اوضاعی بدی است، آنقدر خطرناک است که در لحظه شهادت رفیقت نمیتوانی احساسی برخورد کنی، فقط باید پیکرش را برگردانی...
🎙راویهمسرشهید
#شهیدحسینبواس🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
﷽
#رفاقت_تا_بهشت❣
خوشا...
اینگونه رفاقت؛
که ختم به بھشت میشود🍃❤️
📸تصویری از شهیدان مدافع حرم
روح الله صحرایی، حسین بواس و
رضا حاجی زاده - مهرماه سال ۱۳۹۴
پیرانشهر - آخرین مأموریت داخلی شهدا
#شهید_روح_الله_صحرایی
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#شهید_حسین_بواس
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❤️چند روز قبل از رفتنش بی مقدمه آهی کشید و گفت :
طاهره جان من در این دنیا کاری برایت نکردم، ولی قول میدهم شهید شدم دم در بهشت منتظرت میمانم تا با هم برویم بهشت.
هنوز صدای آهی که کشید در گوشم هست. بعد هم جریان خوابش را تعریف کرد. گفت چند شب پیش بدون اینکه شهید کوچک زاده را بشناسم خوابش را دیدم.
او در عالم خواب به من گفت: به زودی به شهادت میرسی، روزی که با شهادت یکی از بزرگان ایران مصادف است. میگفت از بعد از آن ارادت خاصی به شهید کوچک زاده پیدا کردم ...
ایشان 1395/1/21 همزمان با سالروز شهادت امیر صیاد شیرازی و مطابق با اول ماه رجب در منطقه خالدیه خانطومان سوریه، به درجه رفیع شهادت نائل گردید و در گلزار شهدای چالوس به خاک سپرده شد
🎙(راوی همسر شهید)
#شهیدحسینبواس 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
این کار را با من نکن🖐🏻
🔻چون ماموریت هایش زیاد بود بدرقه کردنش برایم عادی شده بود...
اما دفعه آخر حساس شده بودم، گریه کردم، دست کشید روی چشمانم و گفت: طاهره این کار را با من نکن.
گفتم آخه اگر تو بروی من تنهایی چکار کنم؟ گفت: محمد جواد هست.
گفتم: او جای خودش، اما من خودت را میخواهم.
گفت: خدا حواسش به شما هست.
ازش خواهش کردم وقتی رفتی سوریه برو حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) و بگو همسر و فرزندانم را فقط به خودت میسپارم نه کسی دیگر.
گفت: باشه قول میدم ...
خداحافظی کردیم و رفت . . .💔
🎙راوی همسر شهید
#شهیدحسینبواس🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹فرازهایی از وصیت نامه
شهید#حسین_بواس🌷
خدا میداند که چقدر این ذکر «اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده زینب(سلام اللّه علیها)» را گفتیم تا خدا این توفیق را به ما بدهد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم.
الحمدللّه خدا بر سر ما منّت نهاد تا جزء مدافعین حرم مطهر حضرت شدیم و اینک در این سرزمین هستیم.
واقعاً لذّت دارد تا ما هم از آن همه سختی که خاندان نبوت متحمّل شدند را به قدر ذرّه ای بچشیم و در این راه قدم برداریم. الحمدللّه
#شهیدحسینبواس 🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
عکس📸
تشییعپیکر #شهیدمدافعحرمحسینبواس♥️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲#استوری_شهدا
پای ناموس و حرم
هزار تا عباس دادیم
توی صحرای حلب
حسین بواس دادیم💔
#شهیدمدافعحرمحسینبواس🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌸اتفاق جالب سر نماز که بعد از شهادت حاج قاسم در همه دنیا صدا کرد🌸
خبر دادند قرار است با سردار که بابل آمده بودند دیدار خصوصی داشته باشیم. چون بچههای من کوچک بودند و اکثر مراسمها را نمیرفتم مطمئن شدم سردار میآید بعد رفتم. برای بچهها گفته بودم سردار یک پاسداری است که فرمانده باباست و با آدم بدها مبارزه میکند عکس او را نشانشان داده بودم که آدم مهمی هست.
بچهها تا او را دیدند میگفتند مامان سردار. موقع اذان مغرب همه صف بستند. من سر نماز بودم محمد حسین از پیشم رفت بعد متوجه شدم رفته گلی که داشته هنگام قنوت نماز ،داده به سردار🌷.
سردار هم که آمدند سر میز ما محمدحسین با همه دنبال او میرفت. سردار لباس شخصی بود و همه برایشان سوال بود که چطور وقتی سردار لباس نظامی نپوشیده بچه تشخیص داده!!
من میگویم این ذات پاک حاج قاسم بود که بچهها را جذب خودش میکرد؛ و اینکه پدرشان آنها را هدایت میکرد، چون اعتقاد دارم شهدا زنده هستند.
سردار که سر میز ما آمد احوالپرسی کردند و صحبتهای خصوصی مان را به ایشان منتقل کردیم حاج قاسم، محمد حسین را بغل کرد و گفت: بالاخره ما دو تا دوست بهم رسیدیم.😍
مشکلاتمان را پرسید.
سردار لطف کرد و روی عکس حسین آقا جملهای نوشت.❤️
دست محمد حسین با چاقو برید و بچه خودش را به حاج قاسم رساند تا انگشتش را نشان دهد.
سرداری با آن ابهت خودش را پایین آورد محمد حسین را در آغوش گرفت و با بچه هم دردی کرد.❤️
🎙(خاطرات دیدار با سردار قاسم سلیمانی به روایت همسر شهید بواس)
#شهیدحسینبواس🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR